استقرار امنیت در افغانستان

۰۹ آذر ۱۳۸۸ | ۱۵:۳۴ کد : ۶۰۷۳ اخبار اصلی
نویسنده خبر: محمدرضا بهرامی
یادداشتی از محمدرضا بهرامی، ‌سفیر سابق ایران در افغانستان.
استقرار امنیت در افغانستان

مطالعه تاريخ افغانستان اين نکته را مشخص مى‌کند که عنصر خارجى هيچ وقت نتوانسته در ايجاد ثبات و امنيت پايدار در اين کشور موثر باشد و برعکس با هر ترتيبى و با هر هدفى که وارد شده است معمولا خودش به عنوان يک عامل بى ثباتى مطرح بوده است. اين يک مساله کلى است که همواره وجود داشته است. اگر ما از سال 2001 به اين طرف را بررسی کنيم، می‌بینیم که جامعه بين‌الملل انصافا به شرايط موجود و مردم افغانستان کمک کرد تا آنها از شرايط بهترى برخوردار باشند و بتوانند براى خودشان تصميم بگيرند. اما من معتقدم که مسائل اتفاق افتاده در سال‌هاى اخير، تامين کننده هدف اوليه نيرو‌هاى خارجى از ورود به افغانستان که همانا مبارزه با تروريسم بوده است نشده است.

اگر به وقايع سال جارى ميلادى توجه کنيد، تحولاتى که به ويژه در ماه‌هاى جولاى و اگوست در افغانستان افتاده است، نتيجه درگيرى ‌ميان نيروهاى خارجى (مشخاصا ناتو و آمريکايى‌ها) با نيرو‌هاى شورشى است و به خوبى مشخص کرد که استراتژى نظامى ناتو در افغانستان ناکارآمد و غير موفق است. همين موضوع يکى از مهمترين دلايل ترديد نزد کشور‌هاى غربى براى اعزام بيشتر نيروى نظامى به افغانستان است. با اين چارچوب و کارکردها قطعا اعزام نيروى نظامى بيشتر به افغانستان به مفهوم استقرار ثبات نخواهد بود.

در سال جارى حدود 418 نظامى خارجى کشته شده‌اند، در حالى که اين آمار در سال گذشته 60 درصد آمار فعلى بود. اين به خوبى نشان می‌ِدهد که حجم درگيرى‌ها افزايش پيدا کرده است.

هدف بعدى ناتو قبل از برگزارى انتخابات افغانستان در دور اول، عمليات گسترده نظامى برای ايجاد شرايط مساعد براى افزايش مشارکت مردم در انتخابات و از بين بردن نيرو‌هاى شورشى بود، اما نتيجه‌اى که به دست آمد خلاف آن شد، يعنى جريان‌های شورشى توانستند توسعه پيدا کنند و حوزه جغرافيايى گسترده ترى را براى عمليات خود پيدا کنند و ناامنى را بيشتر کنند. به نظر مى‌رسد حتى بدنه نظامى آنها از آنچه که در اخبار و اطلاعات مشخص بود آسيب جدى نديد که اين هم مويد اين نظر است که استراتژى ناتودر اين مورد ناکارآمد بوده است.

در ماه مارس سال جارى ميلادى دولت آمريکا با تمرکز بر افغانستان به جاى عراق به منظور مبارزه با تروريسم استراتژى جديدى را اعلام کردد اما هنوز آن استراتژى به صورت کامل پياده نشده است. صحبت‌هاى جدى ازضرورت تجديد نظر و تغيير استراتژى گفته مى‌شود. مفهوم آن است که راهکار گذشته نتوانسته است موفقيتى را به همراه داشته باشد و اگر مسائل افغانستان به طور جدى نگريسته نشود ناکامى‌ها ادامه خواهد داشت و عواقب آن هم متوجه مردم افغانستان و هم کشور‌هاى منطقه خواهد شد.

براى دستيابى به يک ثبات پايدار در افغانستان نياز است که توجه کشور‌هاى دوست افغانستان به ضرورت تسريع و تکميل بازسازى ارتش، پليس و نيروهاى امنيتى اين کشور شود، و مسووليت اين کار را به نيرو‌هاى افغانى واگذار کنند، وقتى که ما از بومى کردن نيروها به عنوان يک اصل  صحبت مى‌کنيم، مفهومش اين است که جنگ و درگيرى فعلى را افغانی کنیم و اين مسووليت را به خود افغانى ها واگذارکينم ، که انها خودشان براساس راهبردهايى که وجود دارد آن را مديريت کنند و پيش ببرند.

نکته بعدى ضرورت استمرار توجه و کمک جامعه بين‌الملل به افغانستان، هم در حوزه بازسازى و هم در حوزه کمک به ساختار‌هاى موجود در افغانستان است. جامعه بين‌الملل کماکان بايد توجه و کمک خود را به دولت افانستان با محور قرار دادن دولت افغانستان استمرار بخشند.

محور سومى که بايد به آن اشاره کرد، نقش کشور‌هاى منطقه در ارتقاى وضعيت موجود در افغانستان است. به اعتقاد من ظرفيت قابل توجهى در کشور‌هاى منطقه وجود دارد که اين ظرفيت مى‌تواند به استقرار ثبات دائمى  کمک کند. جمهورى اسلامى مشخصا به اين ظرفيت هاى منطقه‌اى توجه دارد.

نکته چهارم يک ديد شخصى است، و آن اين است که بین تروريسم و افراطگرايى يک مرز وجود دارد و نبايد لزوما هر دو را در یک قالب قرار داد و با هر دو برخورد يکسان کرد. به اعتقاد من یکسان دانستن این پدیده‌ها اشتباهى بوده است که در گذشته کشور‌ها انجام داده‌اند و متاسفانه عوارضش منجر به توسعه ناامنى‌ها شده است.

نکته آخر امنيت درآسيا است که به صورت نقطه‌اى نمى‌توان به آن نگاه کرد. باید به امنيت در آسيا به صورت يک مجموعه يکپارچه نگاه شود. در این منطقه موضوعات مختلف با هم ارتباط پيدا کردند و به نوعى درگير هم شدند و ما نمى‌توانيم به صورت منفرد و مجزا موضوع امنيت در افغانستان را بدون حل کردن ساير موضوعات منطقه‌اى مثل موضوع هندو پاکستان، هند و افغانستان تامین کنیم.

محمدرضا بهرامی

نویسنده خبر


نظر شما :