این یک جنگ فرسایشی است
خبر توافق دولت پاکستان با شبه نظامیان طالبانی در دره سوات برای به اجرا درآوردن قوانین شریعت در این منطقه خبری بود که ترس از گسترش افراطیگری را در منطقه افزایش داد، چراکه کارشناسان پیشبینی میکردند که از آنجا که افراطگرایان منطقه، جریانی تمامیت خواه هستند تنها به منطقه سوات بسنده نخواهند کرد و در تلاش خواهند بود تا قوانین خود را در تمام منطقه گسترش دهند.
هنوز مدتی از این تصمیم نگذشته بود که دولت پاکستان بنا به دستور امریکا موضع خود را تغییر داد و تصمیم گرفت تا به طور مسلحانه به نبرد با افراطگرایان در منطقه اقدام کند.
چنین تصمیمی آغاز دوبارهای بود بر آنچه که در پاکستان به عنوان مبارزبه با طالبان و افراطگرایی شناخته میشد. در همان زمان تغییر موضع دولت پاکستان در مبارزه با طالبان چنین تعبیر شد که دولت پاکستان برای تامین بودجه خود از سوی امریکا مجبور شده است تن به خواستههای امریکاییها دهد چراکه آنها از دولت پاکستان خواستهاند یا خود به طور جداگانه وارد عمل شود یا مانند افغانستان نیروهای خود را در خاک پاکستان نیز مستقر خواهند کرد و به طور مستقیم، مسلحانه با نیروهای طالبانی وارد جنگ خواهند شد. اما با توجه به حوادث پس از این هشدار شاهد بودیم که دولت پاکستان خود تصمیم گرفت تا به طور مستقیم شبه نظامیان طالبان را شکست دهد.
اما پس از گذشت ماهها و آواره شدن صدها هزار نفر از مردم پاکستان همچنان مبارزه با طالبان در این منطقه نتیجهای رضایتبخش به همراه نداشته است. اگر روزی مانند امروز ارتش پاکستان موفق شود حدود 60 نفر از شبهنظامیان را در منطقه قبیلهای وزیرستان جنوبی از بین ببرد، روزی دیگر خبر خواهد رسید که تعداد زیادی از سربازان پاکستانی کشته شدهاند و بر تعداد آوارگان این منطقه افزوده شده است.
از همان ابتدای مبارزه مسلحانه ارتش پاکستان با طالبان بسیاری پیشبینی کردند که این جنگ آنطور که ارتش پاکستان گمان میکند ساده نخواهد بود. ارتش پاکستان در جنگی پرقدرت قصد داشت تا منطقه را به سرعت از نیروهای طالبانی خالی کند اما با توجه به شرایط جغرافیایی منطقه امکان چنین پیروزی از همان ابتدا بعید به نظر میرسید.
شاید تعبیر یک جنگ فرسایشی برای ارتش پاکستان و یک مبارزه به نفع طالبان تعبیر درستی برای حادثهای باشد که امروز در پاکستان شاهد آن هستیم. جنگ ارتش با افراطگرایان به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است که تنها نتیجه آن قدرت گرفتن بیشتر طالبان در منطقه بوده است. علت آن را شاید بتوان در افزایش حمایتهای مردمی از افراطگرایان و بازسازی این گروه در نقاط دیگری دانست که ارتش از آنها غاف مانده است. البته موارد بسیار دیگری را نیز میتوان به آن اضافه کرد اما این دو عامل اصلیترین عوامل قدرتگرفتن طالبان در پاکستان است.
این داستان در آن سوی مرزهای پاکستان یعنی در افغانستان نیز شکل دیگری ندارد. طالبان در این منطقه نیز امریکاییها و ارتش ناتو را به یک جنگ فرسایشی دعوت کرده است که بسیاری معتقدند که تاریخ را تکرار خواهد کرد و نیروهای غربی مانند ارتش سرخ منطقه را ترک خواهند کرد.
پیش از این بارها و بارها تحلیلگران هشدار داده بودند که راه مبارزه با طالبان اینگونه که امروز شاهد آن هستیم نیست. کاهش بیکاری و تورم و میزان بیسوادی یکی از بهترین راههای مبارزه با افراطگرایی است که اگرچه ممکن است زمانبر باشد اما مسلما نتیجهای بهتر از انچه که امروز در پاکستان شاهد آن هستیم را به ارمغان خواهد آورد.
ادامه روند کنونی تنها تعداد آوارگان و کشته شدگان غیر نظامیان را افزایش خواهد داد و جایگاه طالبان در میان مردم افغانستان و پاکستان را بیش از گذشته مستحکم خواهد کرد. اما به نظر میرسد که منافع برخی کشورها در حال حاضر در این است که این جنگ فرسایشی همچنان ادامه داشته باشد تا بتوانند از این آب گلآلود در منطقه به دلخواه خود ماهی بگیرند.
نظر شما :