برنز، جلیلی و شریعتمداری
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، در سرمقاله یکشنبه( 26 مهرماه 1388 ) خود، دیدار و گفتگوی ويليام برنز، معاون وزير خارجه آمريکا و نماينده اين کشور در گروه 1+5 را با سعید جليلى، دبير شوراى عالى امنيت ملى و رئيس هيئت مذاکرهکننده ايرانى، در اجلاس ژنو، «ضدمذاکره»، «ديدار صحنهسازى شده» و «فقط یک صحنهسازى تحميلى» توصیف کرده است. تحلیل و ادعای شریعتمداری (نفی مذاکره) در شرایطی ابراز میشود که محمود احمدینژاد بهعنوان رییس شورای عالی امنیت ملی، در مورد این دیدار اظهار داشته است: «نماينده آمريکا خواسته که مذاکرهاى بشود، آقاى جليلى هم استقبال کرد؛ و اتفاقاً مذاکراتشان هم مذاکرات خوبى بوده است.» شریعتمداری در مطلب خود، ملاحظهی قابل تاملی دارد: « ترديدى نيست که اظهارنظر آقاى دکتر احمدى نژاد، نوعى "سهواللسان" بوده است.»
مدیرمسئول روزنامه کیهان در حالی تلاش میکند گفتوگوی انجام شده را تقلیل دهد و بیاهمیت جلوه دهد که کاظم جلالى، سخنگوى کميسيون امنيت ملى مجلس نیز تاکید کرده که مذاکرات جلیلی و ویلیام برنز «در چارچوب بسته پيشنهادى ايران و برخى مسائل هستهاى» بوده است. به بیان دیگر، جلالی نیز انجام «گفتوگو» را نفی نمیکند.
قابل اشاره است که دیدار و گفتوگوی یادشده، بهمثابه نخستین دیدار میان دو مقام بلندمرتبه جمهوری اسلامی و ایالات متحده طی۳۰ سال اخیر، از سوی بیشتر خبرگزاریها و ناظران سیاسی، بهعنوان گامی مهم در تنشزدایی محتمل میان تهران و واشنگتن ارزیابی شد.
شریعتمداری البته میکوشد با تمسک به تعریف «مذاکره»، گفتوگوهای انجام شده را معمولی جلوه دهد، و نیز آن را تلاش و «صحنهسازی» آمریکاییان برای گفتوگو ارزیابی کند. او به شکلی دانسته و تعمدی، از نفس تحقق این دیدار و اهمیت ویژه این گفتگو صرفنظر میکند. وی تلاش میکند از موضعی همچنان«رادیکال» به حامیان و بدنه تندروی اصولگرایی (و نه به راستهای میانه یا محافظهکاران پراگماتیست) اطمینان دهد که «اتفاق مهمی رخ نداده است»؛ ولی بهنظر میرسد ارزیابی بخش احساساتی و جوان و رادیکال راست (که گاه خود را در اقدامات و مواضع و بیانیههای بسیج دانشجویی، آشکار میسازد) متفاوت از ادعای مدیرمسئول کیهان است؛ چنان که در بخشی از بیانیه همین طیف ( شاخهای از دانشجویان بسیجی) آمده است: «خبر مذاکرهی اخير هيات ايرانى و آمريکا باعث شگفتى اين جنبش گرديده است. شيطان بزرگ که خود را صاحب اختيار کره خاکى مىداند، تنها عضوى از اعضاى گروه 1+5 بوده و تنها اين گروه، طرف مذاکره با ايران است؛ هرچند اصل مذاکرات با اين گروه نيز خارج از مسايل حقوقى پرونده هستهاى ايران و حاصل زيادهخواهى مدعيان دموکراسى بوده و محکوم مىباشد... جنبش دانشجويى بيدار و آگاه بوده و تنها راه رابطه با آمريکاى جنايتکار را تغيير ماهيت و ايدئولوژى آن مىداند و تغيير تاکتيکى (مثل آنچه اکنون وجود دارد) را کافى در اين موضوع نمىداند لذا پيششرطهاى وجوبى رابطه با آمريکا را رفع توقيف از اموال بلوکه ايران و جبران تمامى خسارتهاى مادى و معنوى از گذشته تاکنون، عذرخواهى از ملت و مسئولين ايرانى بهدليل اقدامات گذشته، قطع کمکهاى مستقيم و غيرمستقيم به اسرایيل و تلاش عملى براى احقاق تمامى حقوق ملت مظلوم فلسطين و عدم اقدام عليه مردم غزه مىداند.»
کیهان بارها و بارها نشان داده است که در «تحریف حقیقت» ید طولایی دارد؛ اینکه علل و دلایل این رویکرد کیهان چیست، البته برای ناظر بیرونی چندان مشخص نیست؛ اما اجمالا" بهنظر میرسد که نقطهعزیمتهای ایدئولوژیک و منافع و پروژههای سیاسی_امنیتی مشترک مدیران ارشد این روزنامه با بخش غالب جناح اقتدارگرا (راست افراطی)، خروجی مطبوعاتی این روزنامه را شکل میدهد. از همین زاویه، شریعتمداری ابایی ندارد که در یک «تقسیم وظیفه»، نقش «بدمن» را بهعهده گیرد یا حتی در ظاهر، مواضعی برخلاف اقدامات در دست اجرا و برنامهها و راهبرد مورد توافق هسته مرکزی قدرت، اتخاذ کند. هرچه باشد، بالاخره او سکان مهمترین تریبون مکتوب اقتدارگرایان را در دست دارد.
شریعتمداری که خود به اهمیت این دیدار واقف و آگاه است، همچنان در موقعیت «اصولگرای رادیکال» میایستد و تلاش میکند خوانندگان تعریف شده خود را در مورد این دیدار، توجیه کند و تفسیر مطلوب خویش را موجه جلوه دهد و به مخاطب همسو، بباوراند. اینچنین است که وی ارزیابی خود را حتی از تحلیل احمدینژاد نیز، قریب به واقعتر و صحیحتر توصیف میکند.
تصور این نکته چندان دشوار نیست که اگر چنین اتفاقی در دوران ریاستجمهوری خاتمی رخ میداد، و بهجای جلیلی، حسن روحانی با برنز همسخن شده بود، تیتر نخست و سرمقاله کیهان، چه مضمون و کیفیتی مییافت...
مستقل از آنچه کیهان و مدیرمسئولش نوشتهاند و میپسندند، سیر وقایع در تعاملات تهران با غرب (بهویژه آمریکا)، واجد نشانههای آشکار و متعددی از تلاش جمهوری اسلامی و دولت احمدینژاد برای گشودن باب مذاکره با کاخ سفید و همپیمانانش است؛ آن هم در روزها و شرایطی که شکاف دولت مستقر یا جامعه مدنی، در پی برگزاری انتخابات 22خرداد، به حداکثر خود رسیده است. یکی از این نشانهها، همان گزارش احمدینژاد از دیدار مهم برنز و جلیلی است: « نماينده آمريکا خواسته که مذاکرهاى بشود، آقاى جليلى هم استقبال کرد ...»
اینکه فرجام این تلاشها و گفتوگوها به کجا منتهی خواهد شد، یا سردمداران جریان اقتدارگرا چگونه آن را با ادعاها و شعارهای «اصولگرایانه»ی خود پیوند خواهند زد و حامیان فکری_سیاسی خود را توجیه خواهند کرد، بحثهایی دیگر، و نیازمند تاملاتی مستقل است.
نظر شما :