لاستیک نجات برای ایران

۲۵ مهر ۱۳۸۸ | ۱۶:۴۸ کد : ۵۸۶۷ اخبار اصلی
در این میان نه ایران و نه غرب نسبت به آینده مذاکرات فیمابین مطمئن نیستند و ...
لاستیک نجات برای ایران

دیپلماسی ایرانی: بدبینانه نیست اگر گفته شود آنچه موجب افزایش فشارهای غرب در یکی دو ماه گذشته علیه تهران شد و بر تندی لحن مخالفان برنامه های هسته ای این کشور افزود، بحران های داخلی و شرایط اضطراری حاکم بر امنیت ایران بود.

گسست های سیاسی و اجتماعی ایران پس از انتخابات پر حرف و حدیث 22 خرداد، موهبتی بی بدیل برای رقبای منطقه ای و دشمنان فرامنطقه ای ایران بود که قلاب در آب گل آلود بیندازند و صیدی ببرند.

اکثر تحلیلگران سیاسی دو طیف، مذاکرات اول اکتبر را خوشبینانه و موفقیت آمیز خوانده اند. اما آمال و آرمان های دولت ایران کجا و اغراض ضد ایرانی فرانسه و امریکا کجا! چگونه است که هم نمایندگان ایرانی به تمجید از روند مذاکرات می پردازند و خود را پیروز ماجرا می خوانند و هم طرف مقابل اعلام می کند که به دستاورد مثبت و امیدوارکننده ای رسیده است؟ تفسیرهای ایران و غرب تا آخرین روز ماه سپتامبر آن قدر دور از هم بود که حتی تصور گفتگو بر سر مسئله غنی سازی را دور از ذهن جلوه می داد اما در جریان گفتگوها نه تنها در این باره صحبت شد بلکه بر سر جزئیات غنی سازی و شیوه تولید و وارد کردن آن به خاک ایران نیز پیشنهادات اجرایی مطرح شد و سپس به قطعیت رسید.

موضوع این نیست که غرب گفته بود تعلیق در برابر تعلیق و ایران هم پیش دستی کرده و گفته بود در روز مذاکره هر چه راجع به غنی سازی باشد را نمی شنویم. مسئله اینجاست که گفتگوها به عنوان نشستن پای میز مذاکره تحقق یافت و این اول شرط غرب به شمار می آمد.

اما اگر ایران در وضعیتی غیر از موقعیت پس از 22 خرداد قرار داشت، آیا بازهم به ضرب الاجل غرب تن می داد؟ آیا ایران بر خلاف آنچه در اظهارات تبلیغاتی اش عنوان می کند، توانایی مواجهه با تحریم های گسترده تر را دارد؟

پاسخ به این سوال زمانی ممکن می شود که نگاهی واقع بینانه به ایران 88 بیندازیم و فراز و فرودها و چشم انداز آینده آن را از نظر بگذرانیم. واضح است که حاکمیت پس از دست زدن به ریسک بزرگی که در تابستان امسال اتفاق افتاد، با بحران های متعدد اقتصادی و سیاسی و امنیتی مواجه شده و خروج از آن را زمان‌بر و پرهزینه می داند.

در چنین موقعیتی، جنگیدن در دو جبهه فرساینده چندان ممکن به نظر نمی رسید؛ به خصوص اینکه مهار کشمکش های داخلی و غلبه بر بحران اقتصادی، چاره ای جز پذیرش پیشنهاد غرب - دست کم به صورت مقطعی - را پیش رو نمی گذاشت تا بتواند از مواجهه با مخاطرات هولناک تر در بزنگاه فعلی جلوگیری کرده و به سلامت از آن عبور کند.

بدیهی است که ادامه تحریم ها کار اداره کشور را دشوارتر می کرد و به اعتراض های سیاسی سمت و سوی اقتصادی نیز می بخشید. اگر حاکمیت، شش سال پیش در دورانی که جورج بوش بر سر کار بود و گزینه حمله به ایران را نزدیک به بالفعل می دانست، تصمیمی عاقلانه برای تعلیق موقت فعالیت های هسته ای اش گرفت تا از شر خطر خارجی خلاص شود، این بار ترجیح داد به مصالحه موقت با غرب رو بیاورد تا بحران داخلی را پشت سر بگذارد.

افزایش فشارهای خارجی، انزوای بیشتر و تحریم های گسترده‌تر حکم باریدن آتش از آسمان را داشت. بنابراین ایران در زمان حضور دولتی که به رفتارهای تند و غیرمنطقی شهره است، عاقلانه رفتار کرد و از فشارهای خارجی بر خود کاست تا باری که بر دوش اقتصاد رو به احتضارش افتاده، سنگین‌تر از قبل نشود.

می توان گفت اگر تا دیروز ایستادگی در برابر هجمه همه جانبه خارجی با ابزاری چون وحدت ملی و یکپارچگی خنثی می شد، حالا وحدت مختصر و موقت با جهان خارج است که استحکام داخلی را حفظ می کند و منفذی برای تنفس دولت می گشاید.

دولت جمهوری اسلامی از زبان وزیر خارجه و دبیر شورای امنیت ملی اعلام کرد که هدفش از ورود به مذاکرات 1+5 ورودی درازمدت است. ایران که حالا در داخل با مشکلات مهمی روبروست با آغاز کردن مذاکرات و گشودن باب مذاکره با امریکا و کشورهای غربی، درصدد است تا از طریق روابط بیرونی بر زخم های داخلی خود مرهم بگذارد و تضمین های امنیتی دریافت کند و بازهم خلاهای داخلی را با واردات خارجی جبران کند؛ خلاهایی که خودساخته بوده است درست مثل برنج و چای ایرانی که موجود است ولی وارداتی اش به صرفه تر است.

بسترهای لازم برای وحدت و امنیت داخلی نیز تا موعد انتخابات وجود داشت و هنوز نیز بالقوه وجود دارد اما تصفیه های سیاسی اخیر این ظرفیت را از بین برده یا در حال از بین بردن است. در چنین شرایطی حفظ امنیت از اوجب واجبات است حتی اگر از بیرون حاصل شود.

ایران در هنگام مذاکره اول اکتبر وضع و حال غریقی را داشت که تنها "یک" تیوب بادی به سمتش پرتاب شده بود و چاره ای جز چنگ زدن به آن نداشت. حال این تیوب با طنابی به ساحل کشیده می شود؛ ساحلی موقتا آرام با هویتی نامعلوم. مهم اینجاست که با خلاصی از غرق شدگی در بحران ها می توان به آینده اندیشید و دست کم ژرفای تاریک تری را تجربه نکرد. ایران رستگاری را در آخرین ضرب الاجل پذیرا شد تا سدی مقابل سونامی های فاجعه بار بسازد.

البته نه غرب و نه ایران به این مذاکرات به چشم وحی منزل نمی نگرند. غرب در ماهیگیری استاد است ولی ایران هم چون ماهی لغزان. تجربه کره شمالی و گفتگوهای این کشور با همسایگان و غرب، درسی برای دو سوی مناقشه هسته ای تهران است تا شکنندگی و بی اعتمادی را اساس و محور مذاکرات تلقی کنند. روی همین اصل امریکا اعلام کرده است که گفتگو پایان راه نیست و منتظر اقدام های ایران است و از سوی دیگر تجربه هم نشان داده است که ایران در وقت کشی و امتیازگیری و نفس گیری تبحر لازم را دارد.

حال اگر مایل باشیم بر مبنای این توصیفات و با درنظر گرفتن گزاره های داخلی و خارجی حول و حوش ایران، امتیازهای دو طرف را بشماریم و برنده مذاکره اول اکتبر را معرفی کنیم، نتیجه ای بهتر از تساوی به دست نمی آید. توهم تبانی در این تساوی توهمی مشروع است. غرب ایران را به پای میز کشاند و بر سر تابوی غنی سازی گفتگو کرد و حتی سراغ جزئیات رفت و ایران هم از بحران های وخیم احتمالی جست و فرصتی برای تجدید قوا به دست آورد.


نظر شما :