چند کلید یک راز در خاورمیانه
جبهه اولیه ضد آمریکایی و ضد امپریالیسمی ثابت می کند که ما شاهد رویارویی میان یک قدرت جهانی و شبه نظامیان هستیم. اما در حالی که دریافته ایم مثلا جنگ کنونی در عراق بسیار فراتر از حضور مشروط آمریکا در این کشور است، آیا ماهیت درگیری هایی که امروز در حال چند دسته کردن جهان اسلام است را نیز درک کرده ایم؟ و آیا در مورد نزاع نهفته و آزادهنده ای که امروز نظام سیاسی آمریکا را با تمام قدرت تحت تاثیر قرار داده است، فکر کرده ایم؟
اولین تحلیل کلیدی: تلاش ایران و عربستان سعودی برای برتری یافتن در جهان اسلام.
با افول ناصریسم، پادشاهی عربستان و هم پیمانانش نظیر گروه اخوان المسلیمن مصر تصور کردند که شایسته جانشینی هستند. توده هایی که توسط افکار سوسیالیسم اقتدارگرا و کمونیستی افسران ملی گرای ارتش فریفته شده بودند، ناگزیر به مساجد و محافظه کاری سنی مابانه رجعت کردند.
در سویی دیگر یک واقعه غیرقابل پیش بینی به وقوع پیوست: پیروزی شیعیان غیرعرب در ایران که بخش اصلی بدنه آن در پی ترقی خواهی بود. اکنون نشانه های زیادی وجود دارد که نیروی محرک سیاسی و مذهبی دنیای امروز ایران را ترغیب می کند که بدون توجه به هزینه هایی که در مناسباتش با عربستان سعودی باید متحمل شود، نقش یک مرکز سازمانده جنبش شیعی را برای خود ترسیم کند.
تحلیل کلیدی دوم به موازات این رویارویی، جنگ میان مدرنیته سکولار و بنیادگرایی است که از سوی برخی از کشورهای اسلامی مورد حمایت قرار می گیرد. برای مثال در ایران شیعیان میانرویی وجود دارند که اغلب از روابط مسالمت جویانه باهمسایگان حمایت می کنند، اما دیگرانی هم وجود دارند که موضعی غیرمنعطف در قبال القاعده، طالبان و سنی گرایی بنیادگرایانه دارند. بنیادگرایی که برای حفظ عراق کنونی، اتحادی عملگرایانه را به آمریکایی های پیشنهاد داده اند.
در اردوگاه مقابل نیز افسران سکولار ارتش ترکیه، سنی های به شدت لیبرال لبنان و حتی دموکرات هایی قرار دارند که با وجود بروز برخی وقایع، از تلاش های عربستان سعودی برای اعمال فشار به دولت بغداد توسط اقلیت سنی عرب این کشور، حمایت می کنند.
تحلیل کلیدی سوم کمتر مورد توجه قرار گرفته، زیرا تشخیص آن دشوارتر است: این تحلیل مربوط به آمریکایی ها است. در قلب نظام سیاسی آمریکا یک حزب ضد بوش وجود دارد. این بلوک صلح طلب بسیار ناهمگون است و شامل صلح طلبانی از جناح چپ است که تظاهرات ضد ویتنامی را از سرگرفته و نماینده ای از جوانان عجیب و نوظهور در آمریکا به حساب می آیند.
اما این نیروها فاقد هیچ حمایتی از یک جنبش "انزواگرا" که مدت های مدیدی در انتظار انتقام بوده است، نمی کنند. این جنبش انزواگرا که تا دسامبر 1941 در اکثریت بود، معتقد است آمریکا باید تا آنجایی که می تواند از دخالت در امور جهانی پرهیز کرده و تلاش هایش را بر رفاه جامعه آمریکایی متمرکز کند.
این انزواگراها به هچ وجه اهداف طرفداران رویکرد مداخله جویانه را مورد تشویق قرار نمی دهند و تلاش می کنند که تا حد ممکن خطر آن گروه را تقلیل بخشند. اما این دو گروه در عین حال به هیچ وجه از حمایت گروه سوم برخوردار نیست. این گروه شامل CIA و برخی دیگر از سرویس های اطلاعاتی آمریکا است.
تمام این گروه ها احساس می کنند که جنگ مخفی عربستان علیه ایران جنگ آنها است و جنگی است که لابی های نفتی آن را می خواهند. بر همین اساس تصمیمی که از سوی جورج بوش اتخاذ می شود، مستقیما از این گروه لابی نشات می گیرد. گروهی که هیچ ارزشی برای عراق سنی قائل نیست و در صدد نابودی آن است. سنی هایی که بوش پدر در سال 1991 تلاش کرد تا آن را حفظ کند.
نظر شما :