ثبات و بحران در خاورمیانه
این مطلب را به علت دردی می نویسم که دامان مردم خاورمیانه را گرفته. اگر تا به حال جریانهای سنتی، قومی و مذهبی به رهبری سردمداران بر آمده از همین سنت ها، عوامل اصلی قدرت و بر هم زننده ثبات در منطقه را به همراه فاکتور اصلی نفوذ بیگانگان تشکیل می دادند؛ خاورمیانه چند سالی است بارقههایی از حضور جریانی جدید را به چشم دیده است.
هر چند بیشتر حاکمان و جریانات مذکور مایل به رسمیت دادن به این جریان جدید نیستند، اما رشد این جریان در چند سال اخیر قابل رصد کردن است. یکی از این جریان ها، در انتخابات پیشین لبنان رخ نمود، وقتی سران احزاب و گروه های لبنانی برای حل اختلافات خود به بن بست رسیده بودند و قرار شد آخرین نشست ایشان در خارج از لبنان برگزار گردد، مردم در حرکتی خود جوش به بدرقه حاکمان خود رفتند و با شعار « با صلح بر گردید » پیام تولد جریان مردمی که بسیار پیشروتر از رهبران خود هستند را به خاورمیانه دادند.
باز از این تجمعات صلح جویانه مردمی می شناسیم. شاید دور از ذهن نباشد بگوییم، مردمی گه این جریانات را پدید آوردند نه تنها از رهبران سیاسی خود بسیار جلوترند بلکه در جهان نیز بی رقیب اند، چرا که این جریانات بدون رهبری یک گروه خاص و یا آموزش های سیاسی و تنها بر اساس تفکر فردی و تعهد مدنی به صورت وجدانی به وجود آمد.
باید توجه داشت چنین جریاناتی دو خصوصیت عمده دارد؛ یکی آنکه به سبب پیشروتر بودن از رهبران سنتی خود، الگو های رایج را به هم می زنند و دوم آنکه رهبران آینده را در دل خود می پرورانند. پس یکی از مهمترین بحران های خاورمیانه در آینده وجود مردمی خواهد بود که از رهبرانشان بسیار جلوترند.
مردم خاورمیانه خواسته های مشخصی همچون صلح، ثبات، آزادی، رفاه، برابری، امنیت و حضور مثبت در عرصه های بین المللی را دارند. حال رهبران خاورمیانه اگر این حقایق را بپذیرند و هر چه زود تر با مردم شان همراه شوند، می توانند این فرصت های تاریخی را به بزرگترین جهش منطقه تبدیل کنند؛ اما اگر همچنان با طرز فکر های بسته، به سرکوب و اعمال خشونت بپردازند متاسفانه هم اسباب نابودی خودشان را فراهم می کنند و هم این جریان مردمی را به سبب اعمال خشونت به انحراف می کشانند.
این تفاوت عمیق بین مردم و برخی حاکمان، یک راه حل بلند مدت، شامل مبارزات مدنی مردم بر علیه حاکمان خواهد داشت که ممکن است باعث به وجود آمدن پیمانهای منطقهای بین حاکمان برای سرکوب مردم منطقه شود و یک راه حل کوتاه مدت که آن پذیرفتن حق مشروع مردم و به روز شدن حاکمان با مردم است.
در این مدت یکی از شگفت انگیز ترین مظاهر این روشنبینی مردم منطقه در تغییر الگوی رفتار مردم عراق و افغانستان در قبال جنگ و نا امنی قابل ملاحظه است. به عکس آنچه در سال های گذشته بین آنها رایج بود، این مردم دیگر به راحتی خانه و کاشانه خود را رها نمی کنند و به بهانه هیچ بمبی حاضر به مهاجرت از سر زمین شان نیستند.
مردم این کشورها از هر قوم و مذهب ترجیح می دهند در کنار هم بمانند ،زندگی کنند و بمیرند؛ اما نه وارد خشونت های رایج کشورشان شوند و نه از آنها فرار کنند. امروزه جریان های تندرو، گروه های اندک و مزدوری را تشکیل می دهند که بین هیچ گروه از مردم طرفدار ندارند اما گرو ه هایی همچون « مقاومت» طرفدارانی در حوزه ملی، فارغ از مذهب و قومیت پیدا می کنند که نشان دهنده قدرت درک سیاسی و اجتماعی مردمی است که می دانند از چه جریانی حمایت کنند و چه جریانی را طرد نمایند.
در نهایت داستانی از سعدی می گویم: دارای بزرگ زمانی برای شکار از شهر خارج شد، در راه سواری را دید که شتابان به سویش می آید به گمان آنکه او دشمن است و خیال بدی دارد، کمان را زه کرد و با تیر او را نشانه رفت. سوار به علامت تسلیم دست ها را بالا گرفت و گفت ای پادشاه من مهتر شما هستم. دارا گفت عجب تو را نشناختم، مهتر گفت: با رسم ادب من نکته ای را می گویم. در اصطبل شما دو هزار اسب است که من همه آنها را می شناسم، هر روز یکی از آنها را به خدمت شما می آورم و شما آن را سوار می شوید، چطور من آن دو هزار اسب را می شناسم اما شما من را نمی شناسید.
مرا گله بانی به عقلست و رای/ تو هم گله خویش باری بپای/ در آن تخت و ملک از خلل غم بود / که تدبیر شاه از شبان کم بود/
پس ثبات بی ثباتی را رهبرانی رقم زدهاند که مردمشان را نمی شناسند و به خواسته های مردمشان اهمیت نمی دهند.
نظر شما :