صلح برای عراق نه با فدرالیسم
12 تابستان قبل، سربازهاى صرب بوسنى هشت هزار نفر از مردهاى مسلمان ”سربنيتسا“ را به جنگل کنار آن شهر کوچک راندند و آنها را سلاخى کردند.
اين کشتار جمعى يکى از آخرين هجومهاى وحشيانه نسل کشى بوسنى بود. جنگى که با محاصره، تبعيد، تجاوز و کشتار سه سال طول کشيد. آمريکا و متحدانش در اروپا فقط با تهديد به بمباران طرفهاى درگير ، توانستند آنها پشت ميز مذاکره در يک پايگاه نيروى هوايى در ” ديتون“ ايالت اوهايو بنشانند.
آنها با هم ديدار کردند. آنجا، در اوهايو پيمان متارکهاى امضا شد که زندگىها ورهبرىهاى کاملا جداگانهاى را رقم زد. به اين ترتيب صلحى اطمينان بخش بين کرواتهاى کاتوليک، صربهاى اورتدوکس و بوسنيايىهاى مسلمان شکل گرفت. اين راه حل - تجزيه- در چنين مواردى که همه راهها به بن بست مىرسد، اولين راه چارهاى است که به ذهن مىآيد.
مىتوان به شيوهاى پيشگويانه گفت اين روزها که سرگردانى در عراق افزايش پيدا کرده، حسرت راه حل بوسنى نيز در واشنگتن پديد آمده است. اين حسرت دست کم در بين آن افرادى وجود دارد که از آن رويداد به عنوان چارهاى براى پايان خشونت درس گرفتند.
هيچ کس دلش نمىخواهد شبيهسازى ” سربنيتسا“ را در بيابانهاى عراق ببيند. حالا تعدادى از قانونگزاران، ديپلماتها و تحليلگران که گروهشان در حال افزايش است به همان شيوه بوسنى فکر مىکنند.
درميان اين گروه، يکى از نامزدهاى حزب دموکرات براى انتخابات رياست جمهورى نيز ديده مىشود. آنها به اين موضوع فکر مىکنند که اگر شيعيان، سنىها و کردها نتوانند حاکميت عراق را بين خود تقسيم کنند چه راه چارهاى براى آنها وجود خواهد داشت.
آنها معتقدند ايالات متحده بايد تمام نيروهاى نظامى و سياسى خود را دراين راستا صف آرايى کند که نيروهاى درگير در عراق را در مرزهاى يک ” تجزيه نرم“ آرام کند: تجزيه امن وپايدار مناطق به شکلى که در هر منطقه، گروهى يکدست جا بگيرند تا بيشتر از اين آتش جنگهاى داخلى در قلب منطقه نفتخيز خاورميانه شعلهور نشود.
بوسنى نمونهاى جذاب براى اين گروه است: مناطق مجزايى که با هم نجنگند و نيروهاى آمريکايى نيز در آنجا نه سربازى از دست دادند و نه به مخاصمهاى وارد شدند.
اما سه مشکل اساسى در مقايسه بين عراق سال 2007 و بوسنى سال 1995 وجود دارد. شرايطى که در بوسنى وجود داشت واين کشور را مستعد پذيرفتن ” پيمان ديتون“ کرد در عراق وجود ندارد.
به همين دليل هيچ وقت از ژنرالهاى حاضر در عراق که درجههاى خود را در بالکان به دست آوردهاند نمىشنويد حرفى از تجزيه عراق بزنند. آنها معتقدند هيچ شکلى از تجزيه در اين کشور” نرم“ نخواهد بود. بلکه سرکوب و خونريزى بيشترى به دنبال خواهد داشت. در عين حال نيز به عنوان يک عقب نشينى بزرگ در سياست خارجى آمريکا قلمداد خواهد شد.
نکته اول درباره بوسنى به اين موضوع بازمىگردد که اين کشور درهمان زمان پيش از پذيرفتن پيمان، تکه تکه شده بود. وقتى مذاکره کنندهها در ديتون جمع شدند، کاتوليکها، اورتدوکسها و مسلمانها با خشونتهايى که ديگر در حال کهنه شدن بود در گوشههايى به هم چسبيده گرد آمده بودند. آن جنگ وحشيانه، نقشهاى با دوام روى زمين به وجود آورده بود که ديپلماتها آن را با جوهر ترسيم کردند.
رسم کردن چنين نقشهاى در عراق غير ممکن است. هرچند دو ميليون عراقى از اين کشور رفتهاند و دو ميليون نفر ديگر درمرزهاى اين کشور سرگردان هستند اما پنج ميليون نفر ديگر- 20 درصد از جمعيت عراق پيش ازجنگ - بايد جابجا شوند تا افراد هر قوميت در ميان مرزهاى خود قرار بگيرند.
” يوست هيلترمن“ ، قائم مقام برنامههاى خاورميانه براى بحرانها مىگويد که مرزهاى جغرافيايى اجازه چنين تجزيهاى نمىدهند. مناطق کاملا سنى يا شيعه نشين در اين کشور وجود ندارد. جمعيت عراق کاملا در هم آميخته است. به ويژه در شهرهاى بزرگ، قوميتها با هم ترکيب شدهاند.
هيلترمن معتقد است عراق به دو يا سه کشور تجزيه نمىشود. اين کشور الان در خطر فروپاشى کامل توسط نيروهاى واسط قدرت و فرماندهان گروههاى شبه نظامى قرار دارد.
مساله ديگر در مقايسه عراق و بوسنى 1995 اين است که گروههاى درگير جنگ اين کشور در آن سال آنقدر با هم جنگيده بودند که ديگر توانى براى ادامه نداشتند.
اما در عراق امروز، نظر سنجىها نشان مىدهد شهروندان از جنگ خسته شدهاند ولى سربازان سه گروه درگير هنوز به رهبران خود وفادار هستند وآمادگى کاملى براى ادامه جنگ دارند. حتى به نظر مىرسد درگيرىهايى که تا امروز وجود داشت فقط يک دستگرمى براى يک حمام خون بزرگ بود.
آخرين نکته در مقايسه بوسنى و عراق به اين موضوع باز مىگردد که در زمان پيمان ديتون، نيروهاى خارجى حامى صربها و کرواتها نيز در مذاکرات صلح حاضر بودند.
اسلوبودان ميلوشويچ، ديکتاتور سابق صربستان و فرانجو توجمن، مرد قدرتمند کرواسى نيز به همراه نمايندگان مسلمانها در سر ميز مذاکره حاضر شدند. با امضاى آنها در پيمان صلح، شعلههاى تحريک بيرونى نيز خاموش شد. اما در مقابل مىبينيم که دولت بوش هيچ اقدامى براى حل اين مشکل انجام نداده است.
فرماندهان آمريکايى در بغداد مدام مىگويند نیروهاى آنها حتى يک امکان تاکتيکى را نيز براى کنترل درگيرىهاى داخلى اين کشور از دست ندادهاند. اما در شرايطى که نمىتوان تمام نيروهاى مخالف آرامش عراق را از بين برد چنين حرفى، کاملا بى ربط است.
پيروزى استراتژيک تنها از طريق مصالحه سياسى بين گروههاى درگير دراين کشور به دست خواهد آمد.
در ميان جمع مدافعان اصلى طرح تجزيه، افرادى همچون سناتور ” جوزف بايدن“ رئيس کميته روابط خارجى سنا و نامزد حزب دموکرات براى انتخابات رياست جمهورى، ” لسلى گلب“ رئيس اسبق شوراى روابط خارجى و ” پيتر گالبريت“ سفير سابق ايالات متحده در کرواسى ديده مىشوند.
طرح ” بايدن - گلب“ که در بهار 2006 مطرح شد اولين طرح در ارتباط با ” تمرکز زدايى از عراق“ بود.
بيلدن مىگويد با اين کار، فدراليزم در عراق به اجرا در مىآيد. به ساکنان اين کشور، فضايى براى تنفس مىدهد. گروهها از هم جدا مىشوند. اجازه بدهيد آنها نيروى پليس، آموزش، مذهب و آيينهاى خودشان را داشته باشند. يعنى همان چيزهايى که برايش مىجنگند.
اما ” رايدر ويسر“ کارشناس موضوع قوميتهاى عراق در موسسه امور بينالملل نروژ، مىگويد به غير از کردها که در شمال کشور هستند، نمىتوانيد گروه ديگرى را در عراق پيدا کنيد که متقاضى فدراليزم يا ”تجزيه نرم“ باشد.
” ويسر“ که سردبير سايتى اينترنتى درباره تاريخ عراق است بر خلاف ديدگاه طرفداران تجزيه، معتقد است در عراق هيچ سابقهاى در تقسيمبندى کاملا مشخص فرقهاى وجود ندارد. البته غير از اتفاقى که بين سالهاى 1880 و جنگ جهانى اول روى داد.
اين کارشناس مسائل عراق مىگويد پيش از دهه 1880 اين سرزمين براى ساليان دراز تحت حکومت اوتامانها بود. پس از آن هم وقتى در سال 1921 سه بخش از امپراطورى اوتامانها به عراق فعلى تبديل شد، طبيعى بود که هر بخش تا حدودى هويت فرقهاى خودش را داشته باشد.
با نگاهى به تارخ معاصر جهان چند نمونه از تلاش سياستمداران براى تجزيه را خواهيم ديد. به ويژه در مواردى که اين افراد به دنبال نسخهاى براى درمان خشونتهاى طولانى هستند يا قصد دارند پايان مخاصمههاى بلند مدت را تظمين کنند. اين اتفاق در قاره آسيا زياد ديده شده است.
هفته گذشته شصتمين سالگرد جدا شدن پاکستان از هند توسط بریتانیا بود. تجزيهاى که 15 ميليون نفر را آواره کرد و جان صدها هزار نفر را در شورشهاى مختلف گرفت. پس از آن، شبه قاره براى مدتها رو به ويرانى مىرفت.
يک سال بعد، بریتانیا از فلسطين بيرون آمد وپشت سر خود اسرائيل را بر جا گذاشت: کشورى که جنگهاى داخلى بسيار و نبردهايى با همسايگان عرب در آن جريان دارد.
به يکى از تجزيههاى دوستانه در سالهاى اخير هم بايد اشره کرد پس از فروپاشى کمونيسم، جمهورى چک از اسلواکى جدا شد. زمانى که هر دو جامعه توسعه يافته بودند و ميل و رغبتى به نزاع هم در بين آنها ديده نمىشد.
با اين حال مدافعان تجزيه عراق از جمله ” مايکل اوهانلون“، مرد اول موسسه بروکينگز اين بحث را مطرح مىکنند که شايد با گذشت زمان، تنها راه حل براى عراقى آرام، همين جدا شدن باشد.
اوهانلون که در نگارش ” شرايط تجزيه در عراق“ همکارى داشت تصديق مىکند که ايجاد چنين ساختارى شايد سخت و پر خطر باشد. با اين حال وقتى ديگر امکان ها را در نظر مىگيريم اين کار قابل قبولتر به نظر مىرسد.
ديگر امکانهايى که پيش رو داريم عبارتند از ادامه تلاشهايمان براى کنترل جنگهاى فرقهاى يا بيرون رفتن از کشور و اجازه دادن براى تشديد درگيرىها.
او مىافزايد اگر به اين هدف با مذاکره دست پيدا نکنيم بايد در ميدان جنگ به دنبال آن باشيم. اما چنين جايگزينى هاى بهتر است که پشت ميز مذاکره انجام شوند.
در همين حال طراحان نطامى آمريکا هر چند براى تجزيه عراق به پيشنهادها فکر مىکنند اما با خروج از اين کشور کاملا مخالف هستند. با اين وجود اجراى طرح تجزيه به حضور نيروهاى نظامى بيشتر احتياج دارد و تعداد نيروهاى آمريکايى بايد از 75 هزار نفر به 100 هزار نفر برسد.
با وجود تمام اين احتمالات، بسيار بعيد به نظر مىرسد که تجربه تجزيه بدون خونريزى بوسنى براى سربازان آمريکايى در عراق بعد از تجزيه تکرار شود.
نظر شما :