سوریه؛ متحدی استراتژیک یا دوستی مصلحت اندیش؟
روابط ایران و سوریه را بیشتر از آنکه بتوان اتحاد استراتژیک نامید باید دوستی بر اساس الزامات منطقهای دانست، در این چارچوب تهران برای برخی اهداف منطقهای خود به دمشق نیازمند است.
قرار بود بشار اسد، رييس جمهور سوريه این هفته بر اساس اعلام تهران برای عرض تبریک به محمود احمدی نژاد وارد ایران شود اما این سفر به تاخیر افتاد و فارغ از دلایل تاخیر این سفر اکنون تحلیل روابط تهران و دمشق حول محور بازیگری سوریه میان ایران و غرب به ویژه در مسئله آزادی تبعه بازداشت شده فرانسوی توسط دستگاه قضایی ایران شکل گرفته است.
روابط تهران و دمشق در مثلث ایران، سوریه و غرب
روابط ايران و سوريه در دو دهه گذشته همواره نزديک و گسترده بوده است. به عقيده برخى تحليلگران سياسى، خروج مصر از اتحاديه عرب بخاطر انعقاد کمپ ديويد با مصر و در نتيجه واقع شدن سوريه در خط مقدم مبارزه با اسرائيل و رهبرى جهان عرب، پيروزى انقلاب اسلامى و ماهيت صهيونيزم ستيزى آن و در نتيجه حمايت مقامات سورى از آن، تجاوز عراق به ايران و حمايت سوريه از ايران در مقطع جنگ تحميلى و در نهايت تهاجم اسرائيل به لبنان در سال 1982 از جمله عوامل موثر در شکلگيرى روابط گسترده اين کشور با ايران بوده است.
اما اکنون شرایط برای بازی در مناسبات منطقه برای هر دو کشور تغیر کرده است، گرچه ایران همچنان سوریه را دوست و فراتر از آن متحد استراتژیک در خاورمیانه میداند اما سوریه در بازیهای جدید خود در منطقه رگههایی از واقعگرایی و موقعیت سنجی جهان و منطقه را نشان می دهند. مقامات سورى در بعضى مواقع تصميماتى گرفتهاند که با منافع ملى ايران مغايرت داشته است. از شرکت سوريه در کنفرانس امان (1987) و مذاکرات آشتىجويانه با عراق در مقطع جنگ و شرکت در اجلاس 2+6 تا اقدامات این کشور براى پس گرفتن بلندىهاى جولان و مذاکره غير مستقيم با مقامات رژيم صهيونيستى و همچنين تلاش براى قرار گرفتن در راس رهبرى کشورهاى عرب و ايفاى نقش محورى در مذاکرات موسوم به صلح و حتی فراهم شدن زمینههای مذاکره دمشق و واشنگتن بر سر مسائل فی مابین و منطقه مجموعهای از مسائل را شاهدیم که نه تنها همسویی سوریها با ایران را نشان نمیدهد بلکه در مواردی بر خلاف مصالح و منافع ایران در منطقه نیز بوده یا خواهد بود.
در این میان نه جای اشکال به سوریه است و نه جای تردید در دوستی سوریه با ایران چراکه در اقدامات مقامات سوری جای پای توجه به منافع ملی و تطابق با شرایط و تحولات جدید بینالمللی وجود دارد، تنها نکته، سوال برانگیز بودن واژه "اتحاد استراتژیک" میان تهران و دمشق در سخنان مقامات و مسئولین دستگاه سیاست خارجی و مقامات ارشد کشور است چراکه بی تردید اتحاد استراتژیک اصولی دارد که روابط ایران و سوریه چندان منطبق با این اصول نیست.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه، روابط ایران و سوریه را بیشتر از آنکه بتوان اتحاد استراتژیک نامید باید دوستی بر اساس الزامات منطقهای دانست. در این چارچوب تهران برای برخی اهداف منطقهای خود به دمشق نیازمند است و سوریه نیز در مقابل بر اساس شرایط و اهداف خاص کمک تهران را خواستار است، در این روابط دوستانه گاهی منافع ملی همسویی کامل دو کشور در مسائل منطقهای و جهانی میطلبد و گاه بی طرفی یا مخالفت را ایجاب میکند.
طی ماههای گذشته مسئله میانجیگری سوریه میان تهران و غرب در موضوع هستهای ایران مطرح شد که به تعبیر صاحب نظران، غربیها در صدد بودند از راه نزدیکی سوریه و ایران شرایط ادامه مذاکرات هسته ای را فراهم کنند؛ این فرصت مغتنمی برای ارتقای سطح بازیگری سوریه در منطقه و جهان بود و به نظر میرسد که برای بهرهگیری از این فرصت تعللی نشان نداد گرچه به گفته مقامات ایرانی وساطتی در کار نبوده است. اما به تازگی با وقایع پس از انتخابات ایران و بازداشت یک تبعه فرانسوی، یک کارمند بخش فرهنگی سفارت فرانسه و سه تبعه امریکایی در ایران حالا شکلی دیگری از روابط تهران و دمشق خودنمایی میکند چراکه با کمک سوریه مقدمات آزادی کارمند سفارت فرانسه و تبعه فرانسوی فراهم و این دو فرد آزاد شدند و اعتقاد بر بر این است که در آستانه مذاکرات اسد و اوباما و آغاز فصل جدید و دوستانهای از روابط دمشق و واشنگتن شاید بتوان انتظار فعالیتهایی از سوی سوریه برای آزادی سه امریکایی بازداشت شده را نیز داشت.
به این ترتیب سوریه در نقش جدید خود به پل ارتباطی غرب و ایران تبدیل شده است اما این پل بیش از هر چیز رابطه دمشق و غرب را نزدیک میکند و میتواند گذرگاهی برای دست یابی سوریه به منافع و مصالحش در منطقه باشد. در سوی دیگر ماجرا تعامل غرب و سوریه هم برای منافع غرب به ویژه امریکا در منطقه مزایای فراوانی دارد، واشنگتن میتواند از مسیر تعامل با سوريه – به عنوان يک بازيگر اصلى در خاورميانه – راهى براى تضعيف وابستگى اين کشور به ايران و در نتيجه از بين بردن نفوذ فزاينده تهران در منطقه ایجاد کند.
در جهان امروز که ارتباط و تعاملات چندجانبه راهکاری برای تحقق اهداف سیاست خارجی و تامین منافع ملی است بیشتر از آن که تاکید بر ارتباط با معدوی از کشورها و استراتژیک دانستن روابط با چند کشور خاص کارساز باشد، گسترده کردن ارتباطات دیپلماتیک و عمق بخشیدن به زوایایی از این تعاملات نتیجه بخشتر خواهد بود. در این راستا لازم است ايران در صدد بهبود روابط خود با تمام کشورهاى منطقهای و فرا منطقهای باشد و از وابستگى خود به يک يا دو کشور در منطقه بکاهد.
بنا بر نظر برخى تحليلگران، در درازمدت نمىتوان به روابط با سوریه تاکید کرد، همان طور که بر خلاف جمهورى اسلامى ايران که اسرائيل را به رسميت نمىشناسد، مقامات سورى در کنفرانسهاى صلح شرکت مىکنند تا بلکه راهى براى رسيدن به اهداف ديرينه خود پيدا کنند.
روابط تهران و دمشق در مثلث ایران، سوریه و غرب
روابط ايران و سوريه در دو دهه گذشته همواره نزديک و گسترده بوده است. به عقيده برخى تحليلگران سياسى، خروج مصر از اتحاديه عرب بخاطر انعقاد کمپ ديويد با مصر و در نتيجه واقع شدن سوريه در خط مقدم مبارزه با اسرائيل و رهبرى جهان عرب، پيروزى انقلاب اسلامى و ماهيت صهيونيزم ستيزى آن و در نتيجه حمايت مقامات سورى از آن، تجاوز عراق به ايران و حمايت سوريه از ايران در مقطع جنگ تحميلى و در نهايت تهاجم اسرائيل به لبنان در سال 1982 از جمله عوامل موثر در شکلگيرى روابط گسترده اين کشور با ايران بوده است.
اما اکنون شرایط برای بازی در مناسبات منطقه برای هر دو کشور تغیر کرده است، گرچه ایران همچنان سوریه را دوست و فراتر از آن متحد استراتژیک در خاورمیانه میداند اما سوریه در بازیهای جدید خود در منطقه رگههایی از واقعگرایی و موقعیت سنجی جهان و منطقه را نشان می دهند. مقامات سورى در بعضى مواقع تصميماتى گرفتهاند که با منافع ملى ايران مغايرت داشته است. از شرکت سوريه در کنفرانس امان (1987) و مذاکرات آشتىجويانه با عراق در مقطع جنگ و شرکت در اجلاس 2+6 تا اقدامات این کشور براى پس گرفتن بلندىهاى جولان و مذاکره غير مستقيم با مقامات رژيم صهيونيستى و همچنين تلاش براى قرار گرفتن در راس رهبرى کشورهاى عرب و ايفاى نقش محورى در مذاکرات موسوم به صلح و حتی فراهم شدن زمینههای مذاکره دمشق و واشنگتن بر سر مسائل فی مابین و منطقه مجموعهای از مسائل را شاهدیم که نه تنها همسویی سوریها با ایران را نشان نمیدهد بلکه در مواردی بر خلاف مصالح و منافع ایران در منطقه نیز بوده یا خواهد بود.
در این میان نه جای اشکال به سوریه است و نه جای تردید در دوستی سوریه با ایران چراکه در اقدامات مقامات سوری جای پای توجه به منافع ملی و تطابق با شرایط و تحولات جدید بینالمللی وجود دارد، تنها نکته، سوال برانگیز بودن واژه "اتحاد استراتژیک" میان تهران و دمشق در سخنان مقامات و مسئولین دستگاه سیاست خارجی و مقامات ارشد کشور است چراکه بی تردید اتحاد استراتژیک اصولی دارد که روابط ایران و سوریه چندان منطبق با این اصول نیست.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه، روابط ایران و سوریه را بیشتر از آنکه بتوان اتحاد استراتژیک نامید باید دوستی بر اساس الزامات منطقهای دانست. در این چارچوب تهران برای برخی اهداف منطقهای خود به دمشق نیازمند است و سوریه نیز در مقابل بر اساس شرایط و اهداف خاص کمک تهران را خواستار است، در این روابط دوستانه گاهی منافع ملی همسویی کامل دو کشور در مسائل منطقهای و جهانی میطلبد و گاه بی طرفی یا مخالفت را ایجاب میکند.
طی ماههای گذشته مسئله میانجیگری سوریه میان تهران و غرب در موضوع هستهای ایران مطرح شد که به تعبیر صاحب نظران، غربیها در صدد بودند از راه نزدیکی سوریه و ایران شرایط ادامه مذاکرات هسته ای را فراهم کنند؛ این فرصت مغتنمی برای ارتقای سطح بازیگری سوریه در منطقه و جهان بود و به نظر میرسد که برای بهرهگیری از این فرصت تعللی نشان نداد گرچه به گفته مقامات ایرانی وساطتی در کار نبوده است. اما به تازگی با وقایع پس از انتخابات ایران و بازداشت یک تبعه فرانسوی، یک کارمند بخش فرهنگی سفارت فرانسه و سه تبعه امریکایی در ایران حالا شکلی دیگری از روابط تهران و دمشق خودنمایی میکند چراکه با کمک سوریه مقدمات آزادی کارمند سفارت فرانسه و تبعه فرانسوی فراهم و این دو فرد آزاد شدند و اعتقاد بر بر این است که در آستانه مذاکرات اسد و اوباما و آغاز فصل جدید و دوستانهای از روابط دمشق و واشنگتن شاید بتوان انتظار فعالیتهایی از سوی سوریه برای آزادی سه امریکایی بازداشت شده را نیز داشت.
به این ترتیب سوریه در نقش جدید خود به پل ارتباطی غرب و ایران تبدیل شده است اما این پل بیش از هر چیز رابطه دمشق و غرب را نزدیک میکند و میتواند گذرگاهی برای دست یابی سوریه به منافع و مصالحش در منطقه باشد. در سوی دیگر ماجرا تعامل غرب و سوریه هم برای منافع غرب به ویژه امریکا در منطقه مزایای فراوانی دارد، واشنگتن میتواند از مسیر تعامل با سوريه – به عنوان يک بازيگر اصلى در خاورميانه – راهى براى تضعيف وابستگى اين کشور به ايران و در نتيجه از بين بردن نفوذ فزاينده تهران در منطقه ایجاد کند.
در جهان امروز که ارتباط و تعاملات چندجانبه راهکاری برای تحقق اهداف سیاست خارجی و تامین منافع ملی است بیشتر از آن که تاکید بر ارتباط با معدوی از کشورها و استراتژیک دانستن روابط با چند کشور خاص کارساز باشد، گسترده کردن ارتباطات دیپلماتیک و عمق بخشیدن به زوایایی از این تعاملات نتیجه بخشتر خواهد بود. در این راستا لازم است ايران در صدد بهبود روابط خود با تمام کشورهاى منطقهای و فرا منطقهای باشد و از وابستگى خود به يک يا دو کشور در منطقه بکاهد.
بنا بر نظر برخى تحليلگران، در درازمدت نمىتوان به روابط با سوریه تاکید کرد، همان طور که بر خلاف جمهورى اسلامى ايران که اسرائيل را به رسميت نمىشناسد، مقامات سورى در کنفرانسهاى صلح شرکت مىکنند تا بلکه راهى براى رسيدن به اهداف ديرينه خود پيدا کنند.
نظر شما :