نه دولت بلکه اعتراض و انتقاد از رسمیت افتاد
در روزهایی که گفته می شد محمود احمدی نژاد کمتر دیده می شود و این اصلاح طلبان و معترضان سیاسی هستند که همه نگاه ها را متوجه خود کرده اند، احمدی نژاد در فاصله یک هفته مانده تا پایان عمر دولت نهم با دو انفجار خبری پی در پی حواس ها را معطوف خویش کرد تا نشان دهد میزان و سمبل تغییرات، خود اوست.
به نظر می رسد حوادث عجیب و غریب ایران کماکان ادامه داشته باشد. همان طور که برخی رسانه های نزدیک به دولت، اتفاقات مربوط به پس از انتخابات 22 خرداد را سناریویی غربی معرفی می کردند و آن را انقلاب رنگین می خوانند، در سوی دیگر نیز تحلیلگران معتقدند که آنچه توسط دولت و لایه های فوقانی نظام به اجرا درمی آید، بر پایه تئوری های شرقی (منتسب به روس) و برای تحکیم پایه های دولت دهم است.
اما به واقع نه انقلاب رنگین اصلاح طلبان قابل اثبات است و نه انتساب رفتارهای محیرالعقول دولت فعلی به روس ها. در روزی که خبر برکناری دو وزیر پرنام و نشان دولت نهم به رسانه ها رسید، جمله قاطعانه ای نیز از محمود احمدی نژاد در نشست با سفرای ایران در اروپا شنیده شد که در نوع خود جالب توجه بود؛ اینکه "ایران سلطه تئوریک مدل حکومت داری را در جهان شکست".
شاید در کلام اول باید گفت که ذهن ها از درک اعتماد به نفس و خوشبینی های رییس جمهور ایران عاجز است یا هنوز زمان درک آن فرا نرسیده است. فرض را بر این می گیریم که احمدی نژاد نسخه نجات بشریت و دستیابی به عدالت جهانی را در جیب دارد و در آینده ای نه چندان دور همان گونه که ایران را تکان می دهد، دنیا را هم به لرزه دربیاورد. او در نشست با سفرای ایران در کشورهای اروپایی ضمن ترسیم خط مشی های تازه دولت برای رودررویی با اروپا – به ویژه بعد از موضع گیری های آنان علیه احمدی نژاد و انتخابات دهم – در جمله هایی خاطرنشان کرد: "دنیای غرب امروز با مشکلات متعدد اقتصادی و سیاسی مواجه بوده و قادر نیست هیچ کدام از مشکلات جهان را حل و فصل کند و امروز دوران جمهوری اسلامی ایران است و باید با نشاط تمام در این عرصه وارد شد و راه های الهی و انسانی را به بشریت ارائه کرد."
در حال حاضر آنچه بیش از مشکلات دنیا رخ نموده و نیازمند توجه است، مشکلات داخلی کشور و اتخاذ راهبردهایی برای برون رفت از چالش های درونی است. ضمن اینکه روزی نیست که اتفاق تازه تری رخ ندهد و بر گنگی وضعیت دامن نزند و بار دشواری ها و نگرانی ها را نیفزاید.
یکی از شاخصه های اصلی احمدی نژاد که موجب حمایت های رهبری از او شد و اکثر پیروان ولایت فقیه را نیز به هواداری از او در جریان انتخابات سوق داد، همین مقوله ولایت پذیری احمدی نژاد و تمکین او از مقام اول نظام بود.
در روزهای اخیر و بعد از جریان انتصاب مشایی به عنوان معاون اولی، بسیاری از اصولگرایان لب به انتقاد گشودند و این انتخاب را مغایر با اصول اصولگرایی تلقی کردند. در پی این اقدام مقام رهبری نامه ای را مبنی بر عزل مشایی از سمت جدید ارائه کردند و محمود احمدی نژاد که گوشی برای شنیدن انتقادات نداشت و از وجود هزار دلیل برای انتصاب مشایی سخن می گفت، بی هیچ دفع الوقتی حکم صادره را ملغی کرد و بدین ترتیب بر جایگاه رهبری و لازم الاجرا بودن فصل الخطاب ایشان تاکید کرد.
اما ماجرا به همین جا خاتمه نیافت؛ چرا که وزیران دولت نهم که جایگاه خود را در دولت بعدی از دست رفته می دیدند، نسبت به تاخیر رییس دولت در قبال نامه رهبر انقلاب انتقاد روا داشتند و با بلند کردن صدای خود در جلسه کابینه، خواستند که به احمدی نژاد درس ولایت پذیری بدهند و با این عمل، چند روز زودتر از پایان عمر دولت به عمر وزارتشان پایان دادند.
صفار هرندی وزیر ارشاد در انتقاد از عدم اجرای به موقع دستور رهبر انقلاب در لغو حکم مشایی، در جایی گفت: "بسیاری برای امر ولایت جان می دهند ولی برخی از خواسته کوچک خود نمی گذرند"
وزیران ارشاد و اطلاعات برکنار شدند؛ هر چند که احمدی نژاد حکم برکناری صفارهرندی را به خاطر حفظ رسمیت و وجهه قانونی دولت پس گرفت و سپس خود صفارهرندی حکم را اجرا کرد و استعفا داد. در مورد وزیر اطلاعات این نکته گفتنی است که مسئول این وزارتخانه همواره با نظر رهبری پیشنهاد می شود و بنابراین باید دید آیا در کنار گذاشتن او نیز نظر مقام رهبری اعمال شده است یا خیر؟ برخی بر این باورند که گزینه های وزارت اطلاعات در دولت دهم (روح الله حسینیان و حجت الاسلام طائب) قادرند بدنه این وزارتخانه را به سپاه پاسداران پیوند بزنند و یکپارچگی بیشتری در آن ایجاد کنند.
به هر شکل فارغ از هر احتمال و شنیده ای، محمود احمدی نژاد با کنار گذاشتن منتقدین و معتمدین خود، سطح انتقادپذیری دولت آتی اش را به رخ منتقدان بیرونی کشید و گفتمان خود را به داخلی ها و خارجی ها شناساند.
موقعیت قانونی و رسمیت دولت (بر اساس اصل 136 قانون اساسی) در هاله ای از ابهام رفته است. معترضان همچنان بر انتخاب دوباره او به عنوان رییس جمهور تشکیک دارند و ناظران بیرونی به آینده ایران و منطقه با بدبینی نگاه می کنند. از جمیع جهات وضعیت دولت در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه و ابهام برانگیز است.
اگر به راستی این سمبل تغییر تصمیم داشته باشد تا دایره معتمدان و نزدیکان خود را نیز تنگ و تنگ تر سازد، احتمال بروز خطرهایی علیه ساختار نظام دور از ذهن نیست و به همین میزان، احتمال افزایش تهدیدها و بی اعتمادی های داخلی و خارجی علیه احمدی نژاد و مجموعه نظام نگران کننده خواهد بود.
علی مطهری از نمایندگان اصولگرای مجلس درباره برکناری وزرا و وضعیت معلق دولت گفته است: "اینکه انجام چنین حرکتی از سوی آقای احمدی نژاد چه ضرورتی داشته برای من قابل درک نیست؛ گویی ایشان در وارد کردن کشور به التهاب تعمداتی دارند!" (خبرگزاری مهر)
مطهری به رییس جمهور توصیه کرده است که از واکنش های شخصی و از دست دادن کنترل خود بپرهیزد. اما بعید می نماید که تصمیمات اخیر احمدی نژاد، ناگهانی و ناشی از ناراحتی های شخصی – صرفا به خاطر اعتراض ها به مشایی - بوده باشد.
در آشفته بازار کنونی که بی شباهت به عصر گذار نیست، استنباط یک پیام سه گانه از دل این تحولات خیلی بعید به نظر نمی رسد و آن اینکه "هیچ انتقاد و اعتراضی از برندگی لازم برخوردار نیست و رفتارهای فراقانونی منحصر به دولت است و یگانه نیرویی که قادر به کنترل و هدایت دولت در مسیر صحیح است، جایگاه رهبری است."
بنابراین پر بعید نیست که تغییر و تحولات اخیر پاسخی به معترضان سیاسی باشد که همچنان می کوشند در مسیر خود ثابت قدم بمانند و با زنده نگه داشتن فضای اعتراض، دولت را مجبور به عقب نشینی کنند.
نظر شما :