هاشمی در موقعیت کیش

۰۵ مرداد ۱۳۸۸ | ۰۴:۴۰ کد : ۵۲۴۲ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
هاشمی حالا کاملا در تیررس قرار گرفته است؛ بیش از آن زمان که از سوی اصلاح طلبان دهه هفتادی در تیررس قرار داشت. با این تفاوت که این بار خطر حذف او از صحنه قدرت می تواند مساوی با مرگ یک جریان سیاسی – دست کم تا زمانی طولانی – باشد
هاشمی در موقعیت کیش

شرایط سیاسی کشور به گونه ای پیش می رود که می توان ستونی روزانه باز کرد و تحولات هر روزه را در آن بررسی کرد و احتمال هایی را نیز برای فردا متصور شد. در حال حاضر دو جناح سیاسی ایران از تمام داشته هایشان برای فشار بر دیگری استفاده می کنند و در راس معترضان، این بار هاشمی رفسنجانی است که بیش از همه در تنگنا قرار دارد.

دوگانگی در ایران بعد از نماز جمعه تاریخی هاشمی رفسنجانی وارد مرحله تازه ای شده و بر نگرانی ها افزوده است. حتی گفتگو با متفکران و روشنفکران نیز تصویری نیمه روشن از آینده پیش روی جامعه ایرانی به دست نمی دهد.

 تداوم دوپارگی ها در حاکمیت و بدنه جامعه امکان هر پیش بینی را از انسان سلب کرده است. به همین دلیل بخش عمده ای از تلاش های بزرگان و عقلای نظام جمهوری اسلامی معطوف به برون رفت از وضعیت کنونی و کسب دوباره اعتماد عمومی از سوی ملت است تا ضمن عبور از بحران داخلی فعلی، بتوان در برابر تهدیدها و فشارهای خارجی با اتکا بر حمایت مردم ایستادگی کرد.

بعد از سخنرانی هاشمی رفسنجانی که دامنه تحلیل ها و حواشی آن تا امروز در داخل و خارج از کشور ادامه پیدا کرده است، این بار حرکتی از سوی جناح مقابل خبرساز شده و به نوعی می توان گفت با رو کردن برگی تازه، از ادامه بازی در موقعیتی جدید خبر داده است. در این راند، هاشمی است که گوشه رینگ گرفتار شده است.

جمعی از نمایندگان مجلس خبرگان با انتشار بیانیه ای پرمعنا سعی در خنثی سازی تلاش های هاشمی داشته و با اتخاذ لحنی قاطع، وی را به پذیرش نتیجه انتخابات و فصل الخطاب رهبری دعوت کرده اند.

با وجودی که تاثیر این بیانیه با میزان اثربخشی ورود هاشمی رفسنجانی در 26 تیرماه برابری نمی کند اما باید آن را فصلی از پروژه تخریب – یا بهتر بگوییم حذف – هاشمی از جریان قدرت بدانیم که با سمت دهی از سوی علمای مخالف او در خبرگان دنبال می شود.

به نظر می رسد سررشته تحولات سیاسی فعلی ایران همان قدر به خبرگان رهبری بازمی گردد که سرانجام آتی آن. بیانیه روز گذشته جمعی از نمایندگان خبرگان رهبری نشان داد که دامنه دوگانگی های نظری و عملی در سپهر سیاسی ایران به قدری ارتفاع گرفته است که ممکن است سرگیجه آور شود.

دیگر می توان از تاثیرگذاری سفرهای هاشمی رفسنجانی در روزها و هفته های گذشته به کانون های مذهبی ایران بدون اغماض و تردید سخن گفت. قرائنی چون حمله به هاشمی از سوی برخی شیوخ حامی دولت و به خصوص بیانیه اخیر، نشان دهنده تاثیر رایزنی های هاشمی در میان علمای بانفوذ و مراجع عظام است که آنان نیز نسبت به سرنوشت کشور و ارکان نظام احساس خطر می کنند.

شاید اگر تاکید بر اعلام موضع صریح در قبال فصل الخطاب رهبری در بیانیه نمایندگان خبرگان گنجانده نمی شد، تا این اندازه درباره تعمیق فاصله ها و نیاز به بازگشت هاشمی رفسنجانی به میانه روی های مسبوق به سابقه اش سخن به میان نمی آمد.

تصور همگان بر این بود که هاشمی در این سن و سال و بعد از چند شکست سیاسی، در قبال نتیجه انتخابات دهم واکنشی عینی نداشته باشد. ولی وقتی جریان حوادث به سمتی رفت که گویا قرارگیری احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری کافی نبوده و این طیف منتسب به تفکر هاشمی بود که باید از جریان قدرت و ساختار سیاسی کشور محو می شد، او سکوت و محافظه کاری را جایز ندید و به پشتوانه معترضان انتخابات به صف اول آمد و جامه نقش اول را به تن کرد.

البته هاشمی بهتر از هر کس دیگر می داند که حضورش در صف اول - آن هم با لباس شخصیت اول – هم به برابری نسبی میان دو جبهه منجر شده و هم خطر را به او نزدیک و نزدیک تر ساخته است. هاشمی حالا کاملا در تیررس قرار گرفته است؛ بیش از آن زمان که از سوی اصلاح طلبان دهه هفتادی در تیررس قرار داشت. با این تفاوت که این بار خطر حذف او از صحنه قدرت می تواند مساوی با مرگ یک جریان سیاسی – دست کم تا زمانی طولانی – باشد.

اگر بخشی از معترضان و مفسران سیاسی می کوشیدند هاشمی رفسنجانی را صاحب نیت "انتقال قدرت" معرفی کنند و او را در مقابل رهبری قرار دهند، حالا هاشمی بدون ورود به این عرصه و داشتن نیتی برای تغییر ساختار نظام، خود در معرض اندیشه ای مشابه قرار گرفته و درصد خطرپذیری اش بیش از هر مقام دیگری احساس می شود.

او با ورود مستقیم به حلقه مخالفان نتیجه انتخابات، سرنوشت اش را با سرنوشت دیگر معترضان گره زده و حالا هر حکمی که برای آنها نوشته شود برای هاشمی نیز مصداق دارد. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که تقابل جریان حاکم با اصلاح طلبانی چون خاتمی و موسوی و کروبی در اصل تقابل با سیره و سنت هاشمی است.

هاشمی وزنه قدرتمندی است که بودن و نبودنش تاثیرات چشمگیری در ساخت سیاسی ایران خواهد داشت. او به شدت از سوی مخالفانش برای عقبگرد از مواضع خود زیر فشار قرار دارد ولی نیک می داند که لحظه ای چشم فرو گذاردن و ذره ای عقب نشستن مساوی است با چشم گشودن در دل تاریکی.

بدون آنکه بخواهیم تفسیری ماجراجویانه از تحولات اخیر به دست داده باشیم باید بگوییم که صحنه سیاسی ایران در حال حاضر به یک صفحه شطرنج تبدیل شده است. مهره هایی در دو سو قرار دارند و برخی مهره ها از صفحه کنار رفته اند. با این وجود هم سیاه ها و هم سفیدها مهره های ارزنده ای در اختیار دارند و به نظر می رسد که نتیجه کار را دو مهره آخر رقم می زنند. شرایط دو جناح نسبتا برابر است و آنچه برنده را تعیین می کند، قوه بازی خوانی و قدرت عمل است.

حرکت هاشمی که با خیز بلندی همراه بود، با بیانیه اخیر خبرگان جواب داده شده است. این پاسخی است به فتح روز جمعه 26 تیر و سپس هجرت به مشهد مقدس. شاید این حرکت مصادق یک کیش باشد که تا روز تحلیف ریاست جمهوری پاسخی دربر نداشته باشد. هر چه باشد به نظر نمی رسد که این آخرین حرکت و حکم کیش و مات را داشته باشد.

جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :