به هتل کبير در ساحل مديترانه رفتيم
جمعه 24 خرداد 1364 ـ 24 رمضان 1405
تا ساعت ده صبح در منزل مطالعه مى کردم و عفت و مهدى و فاطى عازم راهپيمایى بودند و ياسر کفن پوش شرکت کرد. صبح زود هواپيماهاى عراقى به نشان اجراى تهديدات به تهران تجاوز کردند ولى دفع شدند. خبر رسيد که نه فروند موشک اسکاد هم به شهرهاى غرب و جنوب زده اند. تهديدات براى ارعاب مردم به منظور جلوگيرى از شرکت در راهپيمائى زياد است اما حضور مردم در سراسر کشور بى سابقه است .
احمد آقا آمد و با هم به دانشگاه (تهران) رفتيم. خبرنگاران داخلى مدعى اند حدود پنج ميليون نفر در تهران (در راهپيمایى روز قدس ) شرکت کرده اند. خبرنگاران خارجى هم به مراسم استقبال امام تشبيه کرده اند. خطبه ها را ايراد کردم . قبل از خطبه ها هم هواپيماهاى عراقى آمدند ولى بى نتيجه فرار کردند و مردم خم به ابرو نياوردند.
عصر آقايان شهاب و خير از وزارت نفت آمدند. مدعى اند هر گونه وسائل و قطعات نيروى هوايى را مى توانند تهيه کنند. به رئيس جمهور گفتم که از آنها استفاده کنند. شب بيشتر به اخبار گوش دادم . وسعت شرکت مردم در مراسم افتخار آميز است و فکر مى کنم براى دشمن مايوس کننده باشد.
پنجشنبه 30 خرداد 1364 ـ 1 شوال 1405
بنا بود به زيارت امام برويم . اما تاخير کردم و امام به حسينيه آمدند. عازم ليبى هستم وقت هم کم دارم . خاطرات عقب مانده را نوشتم . براى خداحافظى به زيارت امام در اندرون رفتم . درباره مسائل لبنان که بايد روى آن با ليبى و سوريه بحث شود مشورت کردم . امام دعاى سفر در گوشم خواندند؛ لذت بردم .
براى پرواز به ليبى ساعت دو بعداز ظهر به فرودگاه رسيديم با مقدارى تاخير هواپيما حاضر شد. مصاحبه اى کردم و پرواز کرديم . جمعى از نمايندگان مجلس و نظاميان و سپاهيان و اعضاى وزارت خارجه همراه من بودند. به ملاحظه مسائل امنيت سفر، مسير را طولانى تر کردند و از خاک شوروى و ترکيه و يونان و... گذشتيم .
ساعت ده ونيم به وقت تهران و هشت صبح به وقت ليبى وارد طرابلس شديم (سرگرد عبدالسلام) جلود (عضو شوراى فرماندهى ليبى) با مراسم رسمى نظامى استقبال کرد. به هتل کبير در ساحل درياى مديترانه رفتيم. مذاکرات مقدماتى انجام شد. شام خورديم و خوابيديم . مهدى و ياسر هم با من هستند.
جمعه 31 خرداد 1364 ـ 2 شوال 1405
ساعت هفت صبح با همراهان جلسه اى براى مشاوره در موضوعات مورد مذاکره داشتيم . سپس پنج دانشجوى ايرانى که اينجا درس مى خوانند آمدند. خيلى راضى نيستند. ساعت 9 صبح براى نثار تاج گل به مقبره (بناى سرباز گمنام) شهداى اشغال ايتاليا رفتيم و سپس به پايگاه هوايى طرابلس براى پرواز به بن غازى جهت ملاقات با قذافى رفتيم .
همراهان با هواپيماى ديگرى رفتند و ما با جت فالکن کوچکى آمديم و در بين راه آقاى جلود، اطلاعاتى درباره نيروى هوايى و قدرت موشکى ليبى داد. از اوضاع اقتصادى گفت و ما نيازهايمان را براى جنگ مطرح کرديم . موشک هاى زمين به زمين و زمين به هوا و ضدتانک و پل هاى پى . ام . پى نزديک يازده صبح با تشريفات وارد فرودگاه بن غازى شديم . در سالن فرودگاه در انتظار رسيدن همراهان درباره نظام اجتماعى ليبى « جماهير شعبيه » توضيحاتى دادند. موتمرهاى شعبى در سراسر کشور که از همه مردم تشکيل شده، درباره مسائل مهم تصميم مى گيرند و تصميم هاى آنها به موتمر عام شعبى در مرکز جمع مى شود و آنهايى که راى بيشتر موتمرها را دارند، قانون مى شوند. به ادعاى خودشان مجلس و وزارت و رئيس و مرئوس و ادارات ندارند؛ البته اسم را نفى کرده اند اما مسمى ها را دارند.
از فرودگاه به نقطه اى در اطراف بن غازى به ديدن (آقاى معمر) قدافى (رهبر جماهيرى ليبى ) رفتيم . او در زير يک چادر بزرگ به سبک عشايرى در صحرا مستقر بود و چند شتر و اسب هم کنار چادر بودند. هوا هم در چادر گرم بود. با حالت يک رهبر تا دم چادر به استقبال آمده بود. همراهان را معرفى کردم . چند نفرى ماندند و بقيه رفتند و مذاکره شروع شد.
آقاى قذافى مفصلا صحبت کرد. در هيات يک ايدئولوگ درباره اهميت شکل جامعه جماهيرى ليبى و انتقاد از شکل معمول دموکراسى که ما هم آن را گرفته ايم، حرف زد. با تحليلى عشايرى درباره نفى مذاهب شيعه و سنى و پذيرش اسلام ناب حرفهایى گفت و تحليل ناقصى از اختلاف امام على (ع) و معاويه و امام حسين (ع) و يزيد و... ارائه کرد.
به تلخى به آقاى نبيه برى حمله کرد که سازمان امل لبنان را عليه فلسطينيان به جنگ واداشته است و سرانجام از ما خواست که با شيوه جنگهاى مردمى و چريکى با صدام بجنگيم و گرنه جنگ را تمام کنيم و اظهار پشتيبانى کرده و تصريح کرد که آقاى (دکتر على عبدالسلام ) تريکى وزير خارجه اش که اخيرا به بغداد رفته مورد بى توجهى صدام قرار گرفته است . و همين هم باعث شده که اينها از حرکت انحرافى اخيرشان که به سوى محور ارتجاع و عليه سوريه تظاهر مى کردند جا خورده اند.
من هم مفصلا درباره جنگ و مساله لبنان و اسرائيل و جبهه پايدارى صحبت کردم و لزوم همکارى بيشتر آنها را در حمايت از ما در جنگ خواستم . همچنين درباره لزوم بيدارى کامل در مقابل توطئه از هم پاشيدن جبهه پايدارى از طريق مسائل جنوب لبنان و ضرورت همکارى بيشتر ليبى با سوريه در مقابل مرتجعان عرب حرف زدم و جواب اظهارات نادرست تاريخى و فکرى ايشان را به وقت ديگرى محول کردم . ولى به صورت مختصر گفتم که در مورد مسائل تاريخى اسلامى و فکرى و ايدئولوژيک که در تخصص ما طلبه ها است، بهتر است قضاوت را به ما واگذار کنيد. خسته شديم و جلسه را ختم کرديم .
براى رفع حصر به منزل آقاى قذافى در جوار چادر رفتم . براى استراحت و ناهار ما را به باغى که از کاخ هاى زمان حکومت سابق ليبى است، آوردند و اکثر همراهان را به هتل بردند و فقط آقايان ولايتى و (محسن) رفيق دوست و مهدى و چند پاسدار با من بودند.
عصر هم همراه آقايان دکتر ولايتى و رفيق دوست براى ادامه مذاکرات به چادر قذافى رفتيم . در مسير به جاهاى مختلفى بردند. آقاى قذافى از سفر سعودالفيصل وزير خارجه عربستان بدون اطلاع ليبى به ايران گله کرد و از اينکه تاکنون يک موشک به عربستان نزده ايم، گله مند بود و گفت ما بيشتر انتظار داشتيم که به عربستان موشک بزنيد. درباره همکارى با گروه هاى مخالف عراق تاکيد داشت و پيشنهاد داد خلبان هايمان را براى آموزش هواپيماهاى روسى به ليبى بفرستيم که در آينده از آنها عليه عراق استفاده شود و برنامه کلى جنگ و اهداف جنگ را خواست .
توضيحات قانع کننده اى دادم و قرار شد امور اجرایى اصول توافق شده را همراهان من با آقاى جلود ترتيب بدهند. جلسه خوبى بود. به اقامتگاه برگشتيم که کاخ وليعهد سابق ليبى، برادر زاده ملک ادريس است و گفتند او فعلا در طرابلس به صورت فردى عادى زندگى مى کند. شب، همراهان از هتل براى شام به نزد ما آمدند و از اينکه امروز عصر ليبيايى ها آنها را در هتل منتظر گذاشته اند , گله داشتند و حق هم دارند.
گروهى از مسلمانان سودان آمدند و اوضاع سودان را گفتند. از نظاميان حاکم که (جعفر) نميرى را برکنار کردند، راضى بودند و پيشنهاد داشتند اسراى سودانى را که در جنگ عراق گرفته ايم، آزاد کنيم . گفتم دولت سودان اعلام کند که سودانى هاى نظامى را از عراق فراخوانده تا ما (براى آزادى اسراى سودانى) اقدام نمایيم. دير وقت با دو هواپيما به طرابلس برگشتيم . ساعت يک بامداد به هتل رسيديم و خسته خوابيديم . ياسر و مهدى بعد از مدتى رسيدند.
نظر شما :