دولت احمدی نژاد یک دولت بنیادگراست

۱۳ خرداد ۱۳۸۸ | ۲۲:۱۲ کد : ۴۸۴۴ اخبار اصلی
گفت و گوی دکتر محمد صدر با روزنامه فرهیختگان
دولت احمدی نژاد یک دولت بنیادگراست

آقاى دکتر همانطور که در جريان هستيد اين روزها که فصل انتخابات هم هست، انتقادهايى از سياست خارج احمدى­نژاد در چهار سال گذشته مى­شود. اکثر نامزدها نسبت به عملکرد سياست خارج آقاى احمدى نژاد انتقاد دارند. شما در کل برآيند سياست خارجى آقاى احمدى­نژاد را چگونه مى بينيد؟

 وظيفه اصلى سياست خارجى تامين منافع ملى در کنار تامين امنيت ملى است، بنابراين اگر سياست خارجى در تامين اين دو هدف موفق باشد مى­توان گفت اين سياست خارجى موفق بوده است؛ يعنى سياست خارجی­اى که در واقع منافع کشور، مردم و نظام را تامين کند و نيازهاى کشور مى شود حفظ تماميت ارضى،که نبايد خدشه بردارد. نيازهاى نظام يعنى استقلال و مردمى بودن و نيازهاى مردم هم يعنى خواسته آنها؛ چه اين خواسته­ها سياسى باشند چه فرهنگى و چه اقتصادى.

در عين حال سياست خارجى بايد جايگاه ايران و ايرانى را در جهان ارتقا بخشد و زمينه­ها را براى توسعه همه­جانبه آماده کند. اما آقاى احمدى نژاد هيچکدام از اينها را براى کشور به ارمغان نياورد، بلکه متاسفانه آن سياست خارج موفقى را که از دولت اصلاحات تحويل گرفته بود هم به يک سياست خارج ناموفق تبديل کرد. در حال حاضر ما در انزواى بين­المللى هستيم، آن هم به دليل موضع­گيرى­هاى نادرست آقاى احمدى­نژاد در مساله هسته­اى که به جاى اينکه سياسى و حقوقى با آن برخورد کند، تبليغاتى و جنجالى برخورد کرد. همين طور اقدامات جنجالى ديگر ايشان نظير طرح بحث هولوکاست و استفاده از آن نوع ادبيات غيرديپلماتيک مثل « بريدن قطار هسته­اى ايران» و از اين نوع صحبت ها.  

درواقع با اين ادبيات بود که انزواى سياسى به ايران تحميل شد و اسرائيل از اين شرايط سود برد و منافع خودش را تامين کرد و در عين حال پنج قطعنامه در سازمان ملل عليه ايران صادر شد که اين قطعنامه­ها تحريمى هستند و در همه زمينه­ها سياسى و اقتصادى تاثيرگذارند

. اما آقاى احمدى­نژاد معتقدند ما در انزواى سياسى قرار نداريم. شما لطف کنيد و تعريفى از انزواى سياسى ارائه کنيد.

 انزواى سياسى يعنى اينکه شما در جهان با کشورهاى مهم و تاثيرگذار و در عين حال همفکر رابطه خوبى نداشته باشيد. در زمان دولت اصلاحات در درجه اول رابطه با کشورهاى عربى حاشيه خليج فارس بسيار خوب بود. در حال حاضر رابطه آقاى احمدى نژاد با کشورهاى حاشيه خليج فارس به چه شکل است؟ الان کار به جايى رسيده است که بعد از اينکه يک يا دو بار ايشان را به قطر دعوت مى کنند وزير خارجه قطر مى آيد و رسما اعلام می­کند که ما از اينکه رئيس جمهور ايران را به قطر دعوت کرديم پشيمانيم و از اينکار توبه مى کنيم.  

اين اهانت بسيار بزرگى است و اين توهين به تمام ملت ايران است. سوال اين است که چرا بايد به جايى برسيم که اينگونه به ما توهين شود؟ يا وزير خارجه عربستان سعود الفيصل در اجلاس شرم الشيخ مى گويد همه کشورهاى عربى بايد در قبال ايران موضعگيرى کنند. آن وقت همين سعود الفيصل و کشور عربستان در زمان آقاى خاتمى رابطه بسيار خوبى با ايران داشتند. در واقع عربستان پيشتاز رابطه کشورهاى خليج فارس با ايران بود. از طرف ديگر مى بينيم کشورى نظير مغربرابطه­اش را با ايران قطع کرده است. سوريه هم که ما هميشه رابطه خوبى  با آن داشتيم رئيس جمهورش در قضيه جزاير سه گانه رسما از موضع امارات حمايت مى کند.

 منظورتان اجلاس اخير دمشق است؟

 بله، چنين قضيه­اى در گذشته نداشتيم. اينکه رئيس­جمهور سوريه اينگونه در قبال ايران موضعگيرى کند! از طرف ديگر کشورهاى اروپايى نيز هيچ رابطه جدى­اى با ايران ندارند. بنابراين اگر آقاى احمدى نژاد مدعى است ما منزوى نيستيم، اين تنها يک ادعا است. البته ايشان با کشورهايى نظير ونزوئلا و چند کشور آمريکاى لاتين ارتباط دارند، ارتباط با اين کشورها هم ايرادى ندارد بلکه اشکال اين است که اين رابطه فقط به آنها منحصر مى­شود.

 آقاى احمدى نژاد مى­گويند ما نيازى به برقرارى رابطه با آنها نداريم. براى مثال ايشان مى­گويند ما نياز مبرمى به برقرارى رابطه با کشورهاى اروپايى نداريم.

 اگر اينگونه است چرا عمده روابط اقتصاديمان با کشورهاى اروپايى است. شما روابط اقتصادى ما را با فرانسه، انگليس، ايتاليا و اسپانيا را محاسبه کنيد تا بعد صحت اين ادعا مشخص مى شود.

ايشان زمانى گفته بودند مگر آنها تا به حال به ما چيزى داده­اند که ما محتاج آنها باشيم.

 ما محتاج کشورى نيستيم، اما روابط سالم ديپلماتيک با کشورها عبارت است از تامين منافع طرفين که مى تواند سياسى، اقتصادى فرهنگى و بين المللى باشد. کشورهاى اروپا در هر صورت کشورهايى تاثيرگذارند که ما بايد از موقعيت آنها بهترين استفاده را به نفع کشور خود ببريم. اگر حجم روابط اقتصادى اين کشورها با ايران را مقايسه کنيد، مى بينيد که اينها در رد ه­هاى بالایى قرار دارند. ما متاسفانه منزوى هستيم. اين را آقاى احمد ى نژاد به ايران تحميل کرد و آن موقعيت بالاى بين المللى­اى را که داشتيم از دست داد.

 خطر انزوا چيست آقاى دکتر؟

 آمريکا تجربه کرده است که اگر زمانى بخواهد به کشورى حمله کند نخست بايد آن را از نظر بين المللى منزوى کند. اگر اينگونه نشود بقيه کشورها با آمريکا همکارى نخواهند کرد. به عنوان مثال، وقتى آمريکا مى­خواست در جنگ اول خليج فارس وارد شود و به عراق حمله کند اول د هها قطعنامه در سازمان ملل عليه عراق گذراند. درخصوص افغانستان هم به همين شکل و همه کشورها هم در صدور اين قطعنامه ها توافق کردند. اما اگر کشورى منزوى نباشد هيچ وقت زمينه حمله فراهم نمى شود. درواقع مى توان گفت اين نوع سياست خارج آقاى احمدى نژاد تهديدات امنيتى را براى کشور به وجود آورده است.

 اگر بخواهيم مهمترين مسائل سياست خارجى را از سال 76 به بعد بحث انرژى هسته اى و روابط با کشورهاى اروپايى در نظر بگيريم آقاى احمدى نژاد در خصوص انرژى هسته اى قرارداد سعدآباد را ننگين می­دانند و عملکرد دولت آقاى خاتمى را زير سوال بردند در مورد رابطه با کشورهاى اروپايى هم گفته­اند که دولت آقاى خاتمى از موضع حقارت با آنها رابطه برقرار کرد. ايشان معتقدند سياست خارجى در دوران چهار ساله اخير شکوفاتر شده است؟

 ايشان در اين زمينه سخن زياد مى گويند. منتها بايد ديد کدامیک از آنها با واقعيت مطابق است. مهم اين نيست که ايشان چه مى گويد مهم اين است که واقعيت چيست. مگر ايشان نگفتند مطمئن باشيد که پرونده ما از آژانس به سازمان ملل نمى رود اما اين اتفاق افتاد. ايشان گفتند مطمئن باشيد در سازمان ملل عليه ما قطعنامه صادر نمى شود، اما شد. بعد از قطعنامه اول گفتند مطمئن باشيد قطعنامه دوم صادر نمى شود. اما شد و همين طور درخصوص قطعنامه هاى ديگرى همين حرفها را زدند. بعدها که تعداد قطعنامه­ها زياد شد گفتند اصلا قطعنامه يک کاغذ پاره بيشتر نيست. در حال حاضر ايشان مى­گويند پرونده هسته اى ما تمام و بسته شده است. اگر اعتقاد ايشان اين است بايد گفت نوعى توهم است.

 اگر هم اينگونه نيست که متاسفانه بايد گفت غيرواقع­گويى به مردم است و تبليغاتى برخورد کردن با سياست خارجى که اين خيلى خطرناک است. ببينيد عمده تکنولوژى هسته اى ايران در دولت آقاى خاتمى تامين شده. هم يو سى اف اصفهان، هم سايت نطنز و هم آب سنگين اراک در دولت آقاى خاتمى تامين شد. غنى سازى اورانيوم هم در همين تاسيسات انجام شد و ما حدود 1600 سانتريفيوژ در آن زمان داشتيم. اينها همه در گزارش البرادعى ذکر شده است.

آقاى احمدى نژاد نقشى در ايجاد تکنولوژى هسته اى نداشتند. نتيجه سياست خارجى خاتمى اين بود که زيرساخت ها و تاسيسات ساخته شدند ولى ايران پنج قطعنامه تحريم هم نگرفت. اما در دوران آقاى احمدى نژاد وقتى سياست خارجى در اختيار سياست داخلى قرار گرفت و جنجالى و تبليغاتى برخورد شد ما به جايى رسيديم که پنج قطعنامه تحريم گرفته ايم. انرژى هسته اى از مسائل استراتژيک است و تصميم گيرنده اصلى رئيس جمهور نيست. طبق قانون اساسى اينگونه مسائل در شوراى عالى امنيت ملى که متشکل از رئيس جمهور و وزراى خارجه، کشور، اطلاعات، دفاع و فرماندهان ارتش و سپاه و نمايندگان رهبرى هستند، بحث مى شود و مصوبات آن بايد به تاييد رهبرى برسد و چنانچه رهبرى تاييد کردند آن مصوبه قابل اجرا است.

 بنابراين تمام سياست هاى دولت آقاى خاتمى در اين خصوص به تاييد رهبرى رسيده اند. آقاى احمدى نژاد که اين را مى داند راستى چرا اينگونه سخن مى گويد.

 با توجه به اينکه زمان انتخابات است معمولا روساى جمهور سعى مى کنند جو را آرام نگه دارند آقاى البرادعى چندى پيش مصاحبه اى کرد و در آن گفت که ايران بحث تعليق در برابر تعليق را می پذيرد. اما آقاى احمدى نژاد اعلام کردند ما مذاکره نخواهيم کرد و پرونده هسته اى بسته شده است؟ با اين اوصاف فکر ميکنيد آينده مذاکرات چگونه پيش برود.

البته آقاى احمدى نژاد تصميم گيرنده نيست. ايشان تصميمنم يگيرند که مذاکره کنند يا نکنند. اين مساله بايد در شوراى عالى امنيت ملى بررسى شود و تصميم­گيرى شود.

 پس چرا آقاى احمدى نژاد اين موضع را اعلام کردند.

 ايشان حرفهايى مى­زنند که مطابق با واقع نيست.

 اگر هنوز در اين موردتصميم­گيرى نشده است، چرا آقاى احمدى نژادچنين موضعى مى­گيرند؟

 بحث همين است. حرف هاى آقاى احمدى نژاد از خيلى جهات مطابق با واقعيت نيست. مگر ايشان نبودند که گفتند دخترى 16 ساله در زيرزمين خانه­اش غنى سازى اورانيوم مى کند. در سياست داخلى هم همين جور است. ايشان گفته اند که شهيد رجايى هم مى خواست سازمان برنامه و بودجه را منحل کند، در صورتى که افرادى که آن موقع بودند مى گويند اين ادعا واقعيت ندارند. يا مطالبى که اخيرا ايشان در مورد سفر آقاى خاتمى به فرانسه در مورد پايين نيامدن آقاى شيراک از پله هاى مقابل کاخ اليزه مطرح کردند و احساس حقارتى که آقاى احمدى نژاد کرد. اما بعد که عکس هاى مراسم اين استقبال پخش شد مشخص شد اين حرف آقاى احمدى نژاد مطابق با واقع نيست و صحت ندارد. شايد طرح اين مسائل، به دليل عدم امکان سفر آقاى احمدى نژاد به کشورهاى اروپايى مثل فرانسه است که اين همان انزواى سياسى است که قبلا به آن اشاره شد.

 آقاى دکتر سوال اين است که اگر سياستهاى کلى نظام يک مسير کلى و ثابت رو به جلو دارد و همه دولت ها بايد در آن مسير حرکت کنند چطور مى­شود که در دولتى مثل دولت آقاى خاتمى آن همه شکوفايى در عرصه سياست خارجى داريم اما در دوره آقاى احمدى نژاد تا اين اندازه دچار مشکل هستيم. مگر دولت ها نبايد از اصولى کلى پيروى کنند؟

 ببينيد اين فرق يک دولت اصلاح طلب و يک دولت اصولگرا است. اهداف دولت اصلاح طلب توسعه سياسى در داخل و تنش زدايى و اعتمادسازى در خارج و در نهايت تعامل با دنيا است. دولت آقاى احمدى نژاد در واقع به نظر من دولت اصولگرا نيست بلکه بنيادگرا است. اين دولت به توسعه سياسى، آزاديهاى داخل نظير آزاديهاى احزاب و روزنامه ها معتقد نيست و به تنش زدايى هم اعتقاد ندارد و بيشتر با جنجال عملم يکند ودوست دارد جهان را مديريت کند و به جاى تعامل به تقابل به جهان مى پردازد.

 سوال آخرم درباره سياست خارج دوره آقاى موسوى است. چنانچه ايشان در اين انتخابات پيروز شوند شما سياست خارجى دولت ايشان را چگونه ارزيابى مى کنيد؟

 ايشان در ابتدا وزير خارجه بودند و مى دانند سياست خارجى يعنى چه. ايشان شخصيتى سياسى-فرهنگى است؛ هم سياست را خوب مى فهمد و هم فرهنگ را و هم روابط خارج را. آقاى موسوى قطعا سياست خارج را جهت توسعه همه جانبه کشور و در جهت ارتقاى جايگاه ايران و ايرانى به کار خواهد گرفت. ازدادن شعارهاى جنجالى خوددارى کرده و منافع ملى و منافع کشور را تامين خواهد کرد. ويژگى ديگر آقاى موسوى اين است که مسائل اقتصادى را خيلى خوب مى فهمد و مى داند براى آنکه اقتصاد کشور رشد و توسعه داشته باشد نياز به سياست خارجى فعال و موفق دارد. من معتقد هستم آقاى موسوى سياست خارجى بسيار فعال و خوب و تامين کننده منافع مردم و کشور را رقم خواهد زد. سابقه ايشان در وزارت خارجه اين را به خوبى نشان مى دهد. من چشم انداز بسيار روشنى در سياست خارجى آقاى موسوى مى بينم.


نظر شما :