با دیپلماسی ایرانی تا انتخابات
شان و منزلت ایران و ایرانی اولویت اول است
اولین هدف هر شخصی که به عنوان رئیسجمهور از سوی مردم در ایران انتخاب شود باید این باشد که جایگاه جمهوری اسلامی ایران را در صحنه جهانی و منطقهای به جایی که در شان و منزلت ایران و ایرانی است برگرداند. این جایگاه ما امروز خدشهدار شده است و در دنیا ما به لحاظ اعتبار و منزلت ضربه خوردهایم.
برای رسیدن به این هدف ما باید به دنیا نشان دهیم که با آنها سر جنگ نداریم و میخواهیم تعامل منطقی بر اساس منافع متقابل ایران و آنها داشته باشیم. منافع متقابل هم کاملا روشن است. منافع ملی ما را نه رئیسجمهور تعیین میکند و نه من و شما. منافع ملی کشور بر اساس عقل جمعی بر اساس اسناد فرادستی کشور مشخص شده است. منافع ملی مشخص شده است و وظیفه رئیسجمهور دفاع از آنها است. منافع ملی هم شامل این نیست که در دنیا فقط نمایش اقتدار را داشته باشیم. باید تمام مولفههایی را که میتوانند منافع ملی را به منصه ظهور برساند، جزو اهداف سیاست خارجیمان قرار دهیم.
به عنوان مثال مسئله حفظ تمامیت ارضی کشور، یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی ماست. برای اینکار باید از هر اقدامی که باعث خدشهدار شدن تمامیت ارضی ما میشود پرهیز کرد. رئیسجمهور نباید به عنوان شخص دوم کشور چه در کلام و چه در اعمال اقداماتی انجام دهد که تمامیت ارضی ایران را دچار شبهه کند و یا دیگران را به طمع بیاندازد که میتوانند در مورد تمامیت ارضی ایران با این کشور به چانهزنی بپردازند.
مثال روشن اینکه در مسئله جزایر سهگانه ایرانی وقتی اماراتیها فتیله قضیه را بالا کشیده بودند و در دنیا سر این مسئله یارگیری میکردند، آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان که هنوز کشور به آرامش کامل بعد از جنگ نرسیده بود در صحبتهای نماز جمعه خود گفت که هر کس طمع این جزایر را دارد باید از دریای خون عبور کند. این یک گفتمانی است که نشان دهنده عزم و اراده بسیار قوی شخصی است که بر قوه مجریه کشور تکیه زده است.
من به خاطر دارم که در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی شیخ زاید، حاکم سابق امارات بارها از ایشان دعوت کرد تا آقای خاتمی به آنجا سفری داشته باشد، ولی آقای خاتمی حاضر نشد به این سفر برود چراکه ممکن بود این شائبه به وجود بیاید که درحالی که امارات در مورد جزایر ایرانی ما در دنیا سر و صدا میکند آقای خاتمی برای گفتوگو برسر این مسئله به آنجا سفر کرده است. این یک شاخص بسیار مهمی است. ما با امارات رفت و آمد داشتیم، وزرای ما رفت و آمد میکردند وهمکاریهای اقتصادی داشتیم. ولی آقای خاتمی به عنوان شخص دوم کشور و شخص اول اجرایی کشور باید از هر اقدامی که شائبه تزلزل و شبههناک بودن اینکه ما در مسائل مربوط به تمامیت ارضی خود مقتدرانه ایستادگی میکنیم پرهیز میکرد. ما چنین مسئلهای را در 4 سال اخیر ندیدیم.
زمانی که آقای احمدینژاد به امارات متحد عربی رفت، سفر او به یک سفر کوتاه، پرمسئله و جنجالی تبدیل شد. در همین سفر هم مطرح کردند که اگر مصریها آماده باشند من تا غروب همین روز به مصر سفیر میفرستم. این درواقع یک حرف ناپخته سیاسی بود. ایشان به امارات سفر کردند و هنوز هواپیمایشان از امارات بلند نشده بود که وزیر امور خارجه امارات صراحتا گفت که مسئله سه جزیره مسئله بسیار مهمی است و ما آن را دنبال میکنیم.
سفر یک رئیسجمهور باید پیش شرطهایی داشته باشد. ما به حداقل تفاهم با یک کشور در مورد چارچوبهای همکاری باید برسیم تا به آن کشور سفر کنیم. در سیاست خارجی سفر رئیسجمهور به یک کشور بالاترین حد درک و تفام متقابل است. معمولا روسای جمهور برای حل یک معضل به کشوری دیگر سفر میکنند که در سطوح پائینتر قابل حل نیست یا سفری رسمی و در واقع state visit انجام میدهند. یعنی یا دو کشور در روابط سیاسی خود بالایی رسیدهاند و میخواهند در همه جوانب این تفاهم را توسعه دهند.
در سفر جناب آقای احمدینژاد به امارات ما مشکلی با اصل سفر نداشتیم. مشکل ما این است که آیا حداقلهای لازم برای چنین سفری به لحاظ مسائل پروتکلی و اسناد و مدارک انجام شده است یا خیر. اگر انجام شده است دلیلی ندارد که وزیر امور خارجه امارات چنین مسئلهای را مطرح کند.
مسئله دیگر شان و منزلت یک کشور در جهان است. به اعتقاد من رئیسجمهور یک کشور باید چنین ظرفیتهایی را در سیاست خارجی ایجاد کند که ایران از احترام در دنیا برخوردار باشد. به ایران احترام بگذارند. نه اینکه ما تصور کنیم که به ما احترام میگذارند.
امروز عربستان سعودی به محور منطقهای یارگیری برای مقابله سیاسی با جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدهاست. این نشان میدهد که زخمهایی در این رابطه وجود دارد.
آقای هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور هم نبودند و به عربستان سفر کردند. آقای هاشمی را بردند و در قبرستان بقیع را باز کردند و حتی به احترام ایشان اجازه دادند که سایر حجاج هم به آنجا بروند. حتی امام جماعتی که آنجا گستاخی کرده بود از منصب خود عزل شد. این نشان میدهد که آنها ژست احترام گذاشتن به ایران را میگیرند و میگویند که اگر در کشور ما به شما توهین شود ما این توهین را تحمل نمیکنیم.
ما چنین وضعیتی را امروز نداریم و میبینیم که به ما توهین میشود و ما لبخند میزنیم. فکر میکنیم که توهین به رئیسجمهور ما افتخار است. آقای خاتمی به نیویورک رفت. آیت الله خامنهای زمانی که رئیسجمهور بودند به نیویورک تشریف بردند. ما در آنجا احترام و منزلت داشتیم. به دیده تحسین به ما نگاه میکردند. اما امروز ما به سازمان ملل میرویم و زمان سخنرانی ما اشخاصی سالن را ترک میکنند، این نشان دهنده چیست؟
زمانی که آقای خاتمی به نیویورک سفر کرد و منافقین میخواستند تظاهرات کنند، پلیس امریکا با شدت با آنها برخور کرد و جلوی آنها را گرفت.
امروز مفاهیم جدیدی در دیپلماسی خلق میشود. رسانه ملی ما پرتاب کردن کفش یک خبرنگار عراقی به جورج بوش را صدها بار نشان میدهد و تکرار میکند و این مسئله را به عنوان یک توهین و یک اعتراض به رئیسجمهور امریکا به خورد افکار عمومی میدهد.
در ژنو شیئی به سمت رئیسجمهور ما پرتاب شد و ما این را برعکس نشان دادیم و گفتیم این نشان دهنده اقتدار و قدرت ماست. این نشان دهنده ترس دشمنان ما از ماست. ما چگونه میتوانیم یک موضوع واحد را در مورد دو نفر به دو شکل متفاوت تفسیر کنیم؟
بنابراین من تکرار میکنم که مسئله شان، منزلت و کرامت ایران و ایرانی در دنیا باید جزو اولویتهای سیاست خارجی کشور باشد که آقای مهندس موسوی آن را جزو برنامهها و اهداف اول سیاست خارجی خود قرار دادهاند.
نظر شما :