انفجار زاهدان و انفجارهای اجتماعی مناطق اقلیت نشین
ایران جامعه ای کثیرالاقوام و کثیرالمذهب است. این ویژگی که در گذشته های دور پررنگ تر و مشهودتر نیز بوده است طی دو سده گذشته با پروژه دولت ملت سازی و ملی گرایی از صورت مرزبندی جدا شده و زیر یک تعریف ملی گرد آمده است.
کثرت اقوام و مذاهب ایرانی همان قدر که ایران را به گلستانی مصفا با گونه گونی گل هایش بدل ساخته است، به فضایی مستعد برای تعمیق تضادها و گوناگونی ها و بهره برداری رقبا از خاص گرایی ها و قومیت ها هم نزدیک کرده است.
آنچه همواره زمینه را برای تنش میان اقوام و مذاهب مهیا می کند و به آتش اختلافات دامن می زند و اشتراکات و پیوندها را سست و نادیدنی می کند، بی عدالتی و تبعیض و ناکارامدی دولت است. این مقوله یگانه حربه در دست رقبا و بد طینتانی است که اندیشه های ضد ایرانی در سر دارند و خواهان تجزیه و تضعیف و اختلاف افکنی در این سرزمین هستند.
اختلاف و کشمکش میان اقوام و مذاهب بیش از آنکه ساخته شدنی باشد، ظاهر شدنی است. درواقع مادامی که زمین برای این دست اختلافات آماده کشت نباشد، نمی توان برداشتی از آن داشت. این زمین برای رویش بذر نفاق و کینه و بغض هم نیازمند تحریک و کمک های بیرونی است و هم اشتباه ها و کوتاهی های داخلی.
البته سفیر پاکستان باید به وزارت خارجه احضار می شد و دبیرکل سازمان ملل و روسای کشورهای آسیایی و اروپایی نیز پیام تسلیت می فرستادند ولی این همه نمی تواند موجب چشم بستن بر حقایق شود و ما را از ریشه های این انفجارهای اجتماعی غافل کند.
پیش بینی می شد سفرهای هر از گاه مقام های کشوری به استان های مختلف و به خصوص استان های محروم و فاقد امکانات، جلوی بروز این گونه حوادث را بگیرد و رشته های پیوند ملی ملت را محکم تر سازد. اما این پیوندها زمانی مستحکم می شود که در سفرها کاری صورت بگیرد و اقوام تغییراتی را به عینه لمس کنند و خود در مقاطع خطر موجب رسوایی اخلال گران و قطع ید دشمنان شود.
اغلب مسئولان در سخنانشان به تقویت بنیه اقتصادی مردم نواحی مختلف و رسیدگی به اوضاع مناطق محروم می پردازند و با حرارت بسیار آنان را فخر نظام و ملت ایران می خوانند و از مقاومت و رشادت های آنان در طول تاریخ سخن می گویند اما پر پیداست که اگر حرف هایی از این دست جنبه عملی می یافت، هیچ گروه تروریستی و فتنه گر خارجی نمی توانست - و نمی تواند – از محیط داخلی سوءاستفاده کند و اهداف کینه جویانه اش را به عمل دربیاورد.
اوضاع شهرها و روستاهای مرزی ایران ده ها سال است که نامطلوب و خارج از شان ایرانیان است. نواحی غرب و جنوب غرب با وجود حاصلخیزی زمین و آب نسبتا فراوان و برخورداری از نعمات خدادادی، دو دهه بعد از سال های جنگ هنوز کمر راست نکرده است. آیا توقع مردم این نواحی آن قدر بالا و دور از ذهن است که دولت ها نمی توانند درصدی از وعده های خود را جامه عمل بپوشانند؟
مردم خوزستان و شهرهای نفت خیز که لب آب می ایستند و آن سوی آب های خلیج فارس چشم بر آبادانی و پیشرفت همسایگان خرد و ریز می دوزند و در حسرت مهاجرت های غیرقانونی شبانه به سر می برند، دیگر فراموش کرده اند که بر چه زمین پرنعمتی ایستاده اند.
اوضاع مناطق شرقی کشور از جهاتی فراوان نسبت به غرب و جنوب تاسف بارتر است. ماه محرم گذشته بود که در یکی از شهرهای سنی نشین این منطقه حرکتی انتحاری صورت گرفت و مشکل شیعه و سنی را با خون و خشونت زنده کرد.
رسیدگی به مشکلات اهل تسنن و تکریم این مردم که جزو ملت ایران هستند جزو ضرورت ها و اولویت هاست. حداقل نگاهی که می توان به این اقشار آبرومند فارغ از نگره های خاص دینی و مذهبی داشت، نگاهی حاکی از احترام و شرافت انسانی است. آیا این سوال که ذهن اهل تسنن ایران را به خود مشغول داشته، سوال بیراهی است که چرا تهران تنها پایتخت در دنیاست که در آن مسجدی برای اهل تسنن وجود ندارد؟ (منهای اینکه ایران را ام القرای جهان اسلام بدانیم)
مقابله با عناصر تروریست و یافتن سرنخ های خارجی آنان باید در دستور کار نهادهای امنیتی و انتظامی قرار بگیرد و مجرمان و قاتلان شهروندان ایران بر اساس قانون به اشد مجازات محکوم شوند. در نقطه مقابل دستگاه های تصمیم ساز و قوه های قانونگذار و مجری قانون نیز وظیفه دارند تا زمینه های نابرابری و بی عدالتی را در هر اقلیم از ایران برطرف سازند.
چنانچه ایران با مشکلات عدیده اقتصادی و تحریم مواجه است تاثیرات آن نه فقط در مناطق محروم و مناطق زیستی اقلیت های دینی بلکه در همه شهرها و استان ها باید رخ نماید. تضادهای موجود در سطح استان ها، توزیع نابرابر فرصت ها و اهمیت ندادن به آداب و رسوم و باورهای اقلیت ها از جمله مواردی است که موجب می شود نگاه مردم مرزنشین به کشورهای همسایه معطوف شود و تحرکات خشونت زای بیگانگان و آلت دست های آنها زمینه پرورش پیدا کند.
از پاکستان باید بخواهیم تا تکلیف ایالت های خود مختار و گروه های شرورش را روشن کند و مسئولیت ناامنی ها را بپذیرد، از دبیرکل سازمان ملل به خاطر توجه به حوادث تروریستی باید تشکر کرد و از سازمان متبوعش خواست تا در این زمینه وارد عمل شود. همچنین از ترکیه و سوریه و لبنان و هر کشوری که در پی این اتفاق پیام تسلیتی به ایرانیان فرستاد سپاسگزاریم. اما روی سخن بیش از هر کس با مسئولان و دولتمردان ایرانی است که باید ضمن تلاش در جهت تعقیب و مجازات عاملان حرکات تروریستی، ریشه های اقتصادی و مذهبی این دست تنش ها را مورد توجه قرار دهند و در کاستن اختلافات و تحریکات جدیت به خرج دهند.
اختلافات میان اقوام و پاره فرهنگ ها با حرف و شعار پوشانده نمی شود. تا زمانی که غرور ملی و افتخار به همزیستی مسالمت آمیز با سایر اقوام از طریق توجه به خواسته های آنان و رفع تبعیض از جامعه حاصل نشود، خاکستر موجود همچنان بر آتش خواهد ماند و بادی از غرب یا شرق اگر بوزد باز آتش را شعله ور خواهد ساخت.
نظر شما :