ترکيه بهتر است از خير اتحاديه بگذرد
سال آینده یکصدمین سالگرد انقلاب ترکان جوان در امپراتوری عثمانی و آغاز غربگرائی ترکان است.
این انقلاب مانند انقلاب مشروطة ایران هم برآیند اخذ نهاد ها و اندیشه های غربی بود و هم نقطه آغاز نهادینه شدن این روند.
اما هر دو انقلاب به دلیل نبود پشتوانه های اجتماعی و شکست روبرو شدند و راه بر راههای غیردموکراتیک مدرنیته هموار گردید که نماد آن در ایران دولت مطلقه رضا شاه و در ترکیه جمهوری کمال پاشا بود.
از آن پس دوجامعة ایرانی و ترک فراز و فردو هائی را در مسیر غربگرائی تجربه کردند که به رغم راههای اندک متفاوت تقریباً نتایج مشابهی به بار آورد.
ورود تمدن غربی در این دو جامعه به نمادها و ظواهر محدود می شد و هرگز به دایرة هویت اسلامی و نظام ارزشی رسوخ نکرد.
درایران انقلاب اسلامی دست رد به هویت غربی زد و در ترکیه جنبش اسلام خواهی که به پیروزی احزاب اسلام گرا منجر گردید.
درعین حال نظام سیاسی ترکیه تمام تلاش خود را برای حفظ میراث کمال پاشا به کار گرفت و از ورود دین به عرصه سیاست جلوگیری کرد.
نخبگان ترکیه مجذوب تمدن غرب هستند و راه پیروزی خود را در ادغام در اتحادیه اروپا می بینند و دراین راه ازجاذبه های اقتصادی اروپا بهره می گیرند. اما این اروپاست که دست رد به سینه ترکیه خواهد زد.
اگر ترکیه سالها بر در ارباب بی مروت غرب نشستند تا خواجه کی به در آید و دراین راه دست به کار اصلاح قوانین و نهادهای خود شدند غرب از تفاوت جوهری این دو جامعه غفلت نمی ورزند و تنها درباغ سبزی نشان می دهند تا ترکها را به غربی شدن بیشتر تشویق کنند.
ژان فرانسو بایار محقق فرانسوی درمقاله منتشر شده ای به انصاف یاد آور شد که تمام انتقادات اروپا از ترکیه مربوط به مواردی می شود که دقیقاً ترکیه به تقلید از غرب پرداخته است.
سرکوب اقلیتها و ایجاد یک جامعه یکپارچه همان چیزی است که دولت مدرن غرب طی سیصد چهارصد سال گذشته انجام داده است.
منازعات مرزی هم جزئی از دولت مدرن غربی در تعیین دقیق سرزمینهای زیر نظارت خویش است. اما آنچه امروز اروپائیان از ترکیه مطالبه می کنند و زیر عناوین دموکراسی، حقوق بشر، عدم مداخلة نظامیان در سیاست دولت این کشور را زیر فشار می گذارند و آقای بایار به آن توجه نمی کند در راستای تضعیف این دولت و ایجاد چند صدائی در برابر وحدت و یکپارچگی است.
همان طور که اصلاح قوانین ترکیه هم می تواند چالشهای بزرگی درنظام ارزشی آن جامعه ایجاد و آن را در تعارض با خود قرار دهد.
یک ترک متعصب خانواده دوست نمی تواند خیانت همسر را از دید یک اروپائی به حادثه ای جزئی و بی اهمیت تفسیر کرده و با جریمه مختصری ازکنار آن بگذرد.
گمان ما این است که هرچه روند غربگرائی در بالا سرعت بیشتری بخود بگیرد واکنشها در پائین بیشتر شده و صدای وااسلاما قوت بیشتری بگیرد.
این واکنش درسالهای اخیر به انتخاب احزاب اسلام گرا منجر شده اما در یک خیز دیگر می تواند به جنبشی اجتماعی و فراتر ازنهادهای موجود تبدیل شود.
آنگاه ترکیه یک قدم به عقب برگشته و رشته های چند سال اخیر را پنبه خواهد کرد.
صلاح دولت ترکیه در این است که واقعیات ملموس جامعه خود و سیاستهای مکارانه غرب را با دید بازتر بنگرد و از خبر ادغام درجامعه اروپا صرفنظر کرده به هویتی ترکی – اسلامی خود برگردد و از طریق تقویت پیوندهای منطقه ای خود به قدر مورد نظر دست یابد.
چشم انداز انتخابات فردا نشان می دهد که ژرفای جامعه ترک نگرانیهای جدی هویتی دارد و برای آخرین بار به نهادهای موجود و احزاب اسلام گرای درون آن وفادار می ماند تا چنانچه از این طریق به نتیجه نرسید راه خروشیدن آرام را در پیش گیرد.
هسته های سخت نظامهای فرهنگی که همان نظام ارزشی باشد که معمولاً با دین رابطه گسست ناپذیری دارد به آسانی تغییر نمی کنند و این رمز بقای حوزه های فرهنگی و استمرار در مرزبندیهایی است که به رغم تبلیغات و نظریه های افراطی درمورد جهانی شدن از استحالة فرهنگهای بومی در فرهنگ جهانی جلوگیری می کند.
جامعه اروپا بهتر از سردمداران ترک به این نکته واقف و از پیامدهای ادغام ترکیه در اتحادیه اروپا آگاهند.
علاوه بر اروسپتیکها( بدبین ها نسبت به روند وحدت اروپا) بسیار دیگر هم در سالهای اخیر نسبت به توسعه بیش از حد مرزهای اتحادیه اروپا ابراز نگرانی کرده اند.
سیاستمداران تازه به قدرت رسیده اروپا مانند مرکل در آلمان و سارکوزی در فرانسه به هیچ روی با ادغام ترکیه موافق نبوده و آشکارا موضع می گیرند و این نشان می دهد که حکایت ادغام ترکیه حکایت سرچشمه رفتن و تشنه برگشتن است.
تاکنون برندگان تلاش برای ادغام ترکیه در اتحادیه اروپا اقلیتهای کرد وارمنی بوده اند و نه دولت ترکیه. هدف اروپائیان هم همین بوده است و نه اینکه بخواهند واقعا اسب تروای آمریکا در درون خود بپذیرند. تخالف سیاستهای خارجی ترکیه با ادغام دراروپا خود حکایت دیگری است که فرصت دیگری را می طلبد.
نظر شما :