گردباد اقتصادی در راه است
هر روز، مقاله جدیدی از یک اقتصاددان، خبرنگار و یا یکی از مقامات رسمی دولتی می خواهنم که در خصوص راهکار جدیدی برای مقابله با بحران اقتصادی این و یا آن کشور نگاشته شده است. نیازی به گفتن نیست که هر نسخه ای که نوشته می شود، دیگری را نقض می کند. اما به نظر من تمام این دانشمندان در یک شهر خیالی زندگی می کنند. در واقع آنها بر این باورند که راه حلی هایی که ارائه می دهند در مدت زمان کوتاهی مثمر ثمر خواهد بود.
واقعیت این است که جهان در ابتدای این بحران است، این بحران چند صباحی ادامه خواهد داشت و شرایط از آنچه که امروز شاهد آن هستیم نیز بدتر می شود. مسئله بسیار مهم برای دولتها در شرایط کنونی نباید این باشد که چگونه خود را دوباره احیا کنند بلکه باید به این بی اندیشند که چگونه در مقابل خشم عمومی که بدون استثنا همه کشورها با آن مواجه شده اند جان سالم به در ببرند.
بهتر است از واقعیت های اقتصادی موجود شروع کنیم. تقریبا تمام انسان های در سراسر جهان، از دولت ها و شرکت ها و اشخاص، زندگی خود را بر اساس درآمد 10 تا 30 ساله خود برنامه ریزی می کنند و این کار را با گرفتن وام انجام می دهند. جهان با وجود تورم در درآمدها و تورم در مصرف دچار سرگیجه شده است. حباب های زندگی مصرفی باید بترکد و این یکی اکنون ترکیده است. عدم امکان ادامه چنین راهی به اثبات رسیده است و ناگهان همه از دولت و شرکت ها و اشخاص نگران این مسئله هستند که پول هایشان دارد تمام می شود.
وقتی این ترس غالب شود، مردم خرج کردن و قرض دادن را متوقف می کنند. و زمانی که خرج کردن و قرض دادن کاهش پیدا کند، تولید کنندگان نیز یا تولید را متوقف می کنند و یا روند تولید را کند می کنند. ممکن است آنها به طور کامل تولید خود را کنار بگذارند و یا کارمندان خود را اخراج کنند. در این دایره خبیث، از آنجا که تعطیلی مراکز تولیدی و اخراج کارمندان سبب کاهش درخواست ها و بی میلی به مصرف و قرض دادن می شود، آن را بحران و رکود می نامند.
در حال حاضر، دولت ایالات متحده امریکا، که در شرایط قرض گرفتن و چاپ پول است، تصمیم دارد تا مقداری پول جدید وارد چرخه کند. این حرکت می تواند کارکرد خوبی داشته باشد، اگر که مقدار این پول بسیار بسیار زیاد باشد و به طور بسیار خردمندانه ای وارد بازار شود. اما آنچه که تقریبا واضح است این است که مسلما این پول خردمندانه وارد بازار نخواهد شد. و احتمال این نیز وجود دارد که این مقدار پول تنها ایجاد یک حباب جدید کند و ارزش دلار مسلما بیشتر از ارزهای دیگر سقوط خواهد کرد و ضربه آخر را به اقتصاد جهانی وارد خواهد کرد.
در این مدت، پول کمتری برای هزینه های روزانه 90 درصد از مردم جهان وجود دارد. مردم روز به روز ناراضی تر می شوند. تنها در ماه گذشته شاهد تظاهرات مردمی به خاطر وضعیت اقتصادی بد در کشورهایی مانند، روسیه، یونان، بریتانیا، فرانسه، چین، کره جنوبی، ماداگاسکار و مکزیک بودیم که مسلما این اعتراض ها تنها مختص این کشورها نبود و تظاهرات و اعتراض های سایر کشورها توسط رسانه های بین المللی انعکاس پیدا نکرد.
زمانی که اولین نگرانی دولت ها مقابله با آشوب های داخلی، چه بر سر آنها می آید؟ در واقع آنها تنها دوراه برای انتخاب دارند. یا باید به سمت معترضین شلیک کنند یا از آنها دلجویی کنند. شلیک به سمت معترضین تنها تا یک مرحله پاسخگو است. مسئله این است که شلیک کنندگان باید خودشان به اندازه کافی درآمد داشته باشند تا بخواهند که چنین کاری انجام دهند. بنابراین زمانی که بحران اقتصادی فراگیری وجود دارد، برنامه ریزی برای چنین کاری چندان برای حکومت ها آسان نخواهد بود.
بنابراین دولت ها راه دوم را انتخاب می کنند و به دلجویی از مردم می پردازند. اما چگونه؟ ابتدا از سیاست حمایت از صنایع و فرآورده های داخلی استفاده می کند. همه سیاست های حمایت از صنایع و فرآورده های داخلی کشورهای دیگر را مورد انقاد قرار می دهند. اما تمامی این نقادها، خودشان از همان سیاست ها استفاده می کنند. اقتصاددانان بازار آزاد همواره به ما یادآور شده اند که سیاست های حمایت از صنایع و فرآورده های داخلی وضعیت کلی اقتصادی را بدتر می کند. بدون شک این درست است، اما این مسئله از نظر سیاسی زمانی که مردم در خیابان ها منتظر شغلی برای خود هستند بسیار هم نامربوط است.
دومین راهی که دولت از مردم دلجویی می کند زمانی است که وعده افزایش رفاه اجتماعی را می دهد. برای چنین کاری دولت نیاز به پول دارد و آنها این پول را از طریق مالیات به دست می آورند. اقتصاددانان بازار آزاد به ما می گویند که افزایش مالیات ها طی یک بحران اقتصادی سبب بهبود شرایط نمی شود. ممکن است که چنین مسئله ای درست باشد اما در کوتاه مدت این مسئله نیز نامربوط است. همانطور که در حال حاضر نیز شاهد آن هستیم، بحران اقتصادی سبب کاهش مالیات دهندگان می شود. دولت ها دیگر نمی توانند با همین مقدار نیز به راه خود ادامه دهند بنابراین یا باید طریقه گرفتن مالیات را تغییر دهند و یا اقدام به چاپ اسکناس بکنند.
و در آخر، سومین راه همدردی با مردم، روش پوپولیسم است. فاصله واقعی درآمدها بین بالاترین 1% تا پایین ترین 20% در سی سال گذشته افزایش پیدا کرده است. این فاصله در حال حاضر کاهش پیدا کرده است و به عادی ترین حالت خود از سال 1970 رسیده است که همچنان بسیار بالا است. با این وجود، دولت هایی مانند امریکا و فرانسه وجود دارند که از گنجایش درآمدها برای بانکداران سخن می گویند. راه حل دیگر این است که شما مردم را به جرم فساد بازداشت کنید.
شرایط مانند وضعیت یک گردباد است. بدترین حوادث می تواند در کمین دولت ها باشد. وقتی که بدترین ها اتفاق بی افتد، آنها تنها چند ثانیه فرصت دارند تا بتوانند در پناهگاه های خود پناه بگیرند. پس از آن گرد باد می گذرد و اگر کسی از این گرد باد جان سالم به در برده باشد، بیرون می آید تا خسارات را مورد بررسی قرار دهد. خسارت بسیار گسترده است. یک نفر می توان این خسارت ها را جبران کند. اما بحث اصلی اینجا آغاز می شود، بحث در خصوص بازسازی.
این تصویر به وجود آمده تا چه مدت باقی خواهد ماند؟ هیچکس نمی داند، اما مسلما چند سالی طول می کشد. در این فاصله، دولت ها با انتخابات مواجه می شوند و رای دهندگان با رقبا چندان رفتار خوبی نخواهند داشت. سیاست های حمایت از تولیدات و فرآورده های داخلی و سیاست های رفاه عمومی تنها می تواند در حکم پناهگاهی باشد که انسان ها را از گردباد نجات می دهد.
ما مردم باید خودمان را چگونه برای این گردباد آماده کنیم؟ سوال اصلی این است که چگونه می توانیم دست به بازسازی بزنیم. در واقع این یک نبرد سیاسی است. تنها امیدی که وجود دارد این است که بازسازی ممکن است ما را به سمت جهان بهتری سوق دهد اما در عین حال این احتمال نیز وجود دارد که به سمت بدتری برویم. در هر شرایط با آنچه امروز با آن مواجه هستیم بسیار متفاوت خواهد بود.
نظر شما :