مونيخ سرآغاز تاثيرات آمريکاى جديد بر اروپا
همان طور که انتظار مى رفت، کنفرانس مونيخ به محل ظهور و بروز آمريکاى جديد و نگاه شراکتى و اروپا محور باراک اوباما تبديل شد تا از وراى آن دغدغه هايى چون خـلع سلاح هسته اى، گسترش روابط روسيه، ناتو، آمريکا و اروپا و نيز نزديکى مواضع بين المللى در قبال ايران جنبه اى فراگير و عام شمول تر از گذشته بيابد.
مباحث اوليه چهل و پنجمين کنفرانس امنيتى مونيخ حول محور خلع سلاح هستهاى و گسترش مناسبات جهانى بود. اوباماى دموکرات که قصد دارد از جامعه جهانى در قبال مسائل و معضلات جهانى مشاوره و مشارکت بجويد و مسئوليت هاى بزرگ ترى را به آنان واگذارد، با اين رويه عرصه را بر دولت هايى چون جمهورى اسلامى ايران تنگ تر ساخته و قصد دارد روزنه هاى اميد اين کشور را که همواره از ميان شکاف هاى دول اروپايى بويژه روسيه و اروپا نشات مى گرفت، مسدودتر کند.
آمريکا با ارائه مسئوليت هاى بزرگ به اروپا علاوه بر خارج کردن ايالات متحده از زير بار فشارهاى جهانى به اتهام يکجانبه گرايى و تک محورى، محدوديت هاى تازه ترى را نيز براى دولت هاى مخالف با سياست هاى بين المللى پياده خواهد کرد. اين سياست را از زبان باراک اوباما نخواهيم شنيد؛ چنانکه اين فرانک والتر اشتاين ماير وزير امور خارجه آلمان است که آغازين سخنران نشست مونيخ است و گويى از زبان آمريکا بحث درباره امنيت جهانى و خلع سلاح هستهاى را مى آغازد و مى گويد: "پنجره تاريخ گشوده شده است. [چرا که] رييس جمهور جديد آمريکا که موضعى جديد در حوزه سياستهاى خلع سلاح هستهاى و سياستهاى امنيتى ارائه داده، روى کار آمده است."
اشتاين ماير خطاب به ديپلمات ها و سياسيون50 کشور جهان از آغاز روند جديدى از سياست هاى امنيتى در جهان و شکل گيرى ساختار تازه در اين باره خبر داده است. او آغازگر همان گفتمان تازه جهانى است که کليد آن را اوباما زد و اروپا قرار است آن را پى بگيرد. به نوعى شايد بتوان گفت که با اين برنامه اروپا بازوى اجرايى ايالات متحده در عرصه نظارت امنيتى جهان خواهد بود. آنچه از کنفرانس اخير به گوش مى رسد چنين فحوايى دارد و از همکارى مشترک و تازه اى در سطح جهانى خبر مى دهد. اشتاين ماير در اين باره از قيد "بايد" استفاده کرده و گفته است: "اين کنفرانس بايد پيام همکارى مشترک در سطح جهانى را صادر کند."
و بازهم تاييديه اى بر تحليل هاى پيشينى برخى کارشناسان اينکه روسيه نيز خواهان مشارکت و نقش آفرينى جدى تر در مناسبات جهانى است. اين خواسته حالا شکلى دوسويه پيدا کرده و شايد جنگ گرجستان بود که براى روس ها جرقه هاى شادى آفرين داشت و صداى لازم را هم براى سياستمداران آتى - امروز - آمريکا داشت و جو بايدن در سفرى که آن روزها به تفليس داشت، اين پيام را با پوست و گوشت خود لمس کرد. او در کنفرانس مونيخ خواهان افزايش همکارى مسکو با ناتو شده و در مورد ايران و تشديد فشارها بر اين کشور نيز روسيه را به همکارى دعوت کرده است.
اما روسيه عصر پوتين، روسيه اى احيا شده و صاحب صداى مختص خويش است. اين روسيه منفعت طلب است و بطور قطع نه مايل به جدايى از ايران و دل کندن از بازى وقت کشى در اين کشور است و نه فرصت ها را به راحتى از کف مى دهد. شايد روسيه، ايران را براى همين روز مبادا نگه داشته بود؛ روزى که دولتش دعوت به همکارى در زمينه هاى موثر جهانى شود و او از کارت ايران به موقع و به جا استفاده کند. در اين مورد بايد منتظر ماند و ديد آيا روسيه بر سفره اروپا و آمريکا مى نشيند يا خير.
وقتى اشتاين ماير عنوان مى کند که الگوى جنگ سرد بايد شکسته شود و روسيه مدل 2009 مى بايست جايگاه و تاثيرگذارى مهمى در ساختار امنيتى اروپا داشته باشد، بى اختيار صداى change و کلمه "تغيير" به ذهن خطور مى کند و مى بينيم که اشتاين ماير هم همين کلمه را از سر گذرانده و از "اروپاى جديد" سخن مى گويد. پيامبر سياه قرن 21 کم کم عصاى سحرآميزش را از آستين برمى کشد و سپر امنيتى حول کشورش را جنسى اروپايى مى بخشد و براى تعبير روياى آمريکايى، مثل جورج بوش از روياها و آرمان ها حرف نمى زند و دنيا را به جوشش و پويش وامى دارد.
در صورتى که مناقشات پيش آمده بر سر قضيه سپر دفاع موشکى آمريکا در روسيه و شرق اروپا، به سازگارى و توافق ختم شود و همچنين روسيه در قبال جمهورى اسلامى ايران راهکارهاى چماق و هويج و ارائه مشوق هاى نازل را مورد تاييد قرار دهد و وارد گود شود، کمربند محکم ترى دور ايران را خواهد گرفت و نفس را بر آن تنگ تر خواهد کرد.
هنرى کيسينجر پيشنهاد کرده است که روسيه و آمريکا بر سر برنامه سپر موشکى گفتگو کنند. او موکدا گفته است که آمريکا بايد پيشنهاد روسيه را براى ايجاد سيستم دفاعى مشترک به بوته آزمايش بگذارد. سيستم دفاعى مشترک، امنيت مشترک، راهکارهاى مشترک و... ؛ پيدايش اين اشتراک ها همان جادو و راهبرد جديد ايالات متحده است که از جنگ و لشکرکشى هاى بوش بسى ارزان تر و کم خطرتر و از جهت اطمينان در اجرا نيز با تضمين بين المللى و اجماع هاى گسترده همراه است.
بعد از بحث هاى روسى در نشست مونيخ که به انتقاد از عملکردهاى تناقض آميز روسيه در گرجستان اختصاص داشت، دبيرکل ناتو از بىتوجهى اروپا نسبت به درخواستهاى آمريکا جهت اعزام نيروهاى تازه به افغانستان انتقاد کرده و گفته است: "کشورهايى چون آلمان و فرانسه بايد در مسئله بزرگ افغانستان سهيم شوند." سهيم از خانواده اشتراک است و بار ديگر به همان سياست شريک محور ارجاع مى دهد.
اما همان گونه که ياپ دو هوپ شفر تاکيد کرده است "اگر اروپا خواهان نقشى فعال تر و گستردهتر در افغانستان است لازم است که اقدامات بيشترى انجام دهد." به گفته وى، دولت اوباما اکثر دغدغه هايى را که اروپايىها از آمريکا خواسته بودند از جمله تعطيلى گوانتانامو به اجرا درآورده بود. اروپا بايد گوش فرا بدهد. زمانى که آمريکا درخواست يک شريک جدى مىکند، فقط به دنبال توصيه و نصيحت نيست بلکه خواهان شريکى است که مسئوليت و نقش آفرينى بيشترى داشته باشد.
در اين نشست خاوير سولانا مسئول سياست خارجى اتحاديه اروپا نيز خواستار تقويت روابط و همکارىهاى اروپا و آمريکا در زمينه ايجاد صلح فراگير در خاورميانه شده است. او سياست هاى تازه آمريکا را فرصتى تازه عنوان کرده و خواستار بازيگرى موثر اروپاييان در اين باره شده است.
صحبت درخصوص تغيير روش آمريکا در پياده سازى اهداف جهانى و گردش از يکجانبه گرايى به سوى چند جانبه و بلکه همه جانبه گرايى، با آوردن عباراتى از جو بايدن معاون باراک اوباما گوياتر و ملموس تر مى شود. او در نشست مونيخ گفته است: "من از جانب دولت جديد آمريکا براى ايجاد رويکرد جديد در سياست خارجىمان در سراسر جهان به اروپا آمدهام. اين رويکرد به همه کشورهاى دنيا خواهد رسيد. اين جريان جديد تنها مربوط به مسائل داخلى آمريکا نمىشود بلکه روابط آمريکا با همه کشورهاى دنيا را تحت تاثير قرار خواهد داد. شروع دوباره چشماندازى براى اميد و آرزوست. آمريکا به دنبال ياد گرفتن و شنيدن است تا بتواند از اين طريق در صلح و سعادت همه کشورها سهيم باشد. البته اين امر نگرانىها و خطرهاى بسيارى به دنبال خواهد داشت."
نظر شما :