سفر به جمهورى سرگردان-۲
فضاى انتخابات در شهر آشپز نخست وزير
هنوز صد کیلومتر از آنکارا فاصله نگرفته ایم که به شهر منگین می رسیم. منگین شهر کوچکی است که معروفیت خود را مدیون آشپزهایش است.
آشپز رجب طیب اردوغان ، نخست وزیر ترکیه از اهالی این شهر است. از افتخارات اهالی منگین این است که آشپز مخصوص آتاتورک نیز از شهر منگین است.
تمام دیوارها و پنجره های شهر ، تمام کوچه ها و خیابانهای شهر پر است از پرچم هایی که برای انتخابات آویزان شده اند، هرچند تمام این رنگها به شهر زیبایی بخشیده است اما نتوانسته چهرة فقیر شهر را بپوشاند.
در تنها بیمارستان شهر دکتر نیست. بچه ها درکوچه ها می دوند و زنان که بیشتر آنها حجابی محلی دارند درکوچه ها شهر در رفت وآمدند.
به سمت شمال ترکیه، به طرف دریای سیاه که می رویم کم و بیش تبلیغات احزاب زینت بخش روستاها است. امادر «آماسیا» شهرساحلی، خبری از انتخابات نیست.
این شهر که به آن لقب «چشم جهان» را داده اند درکنار دریای سیاه واقع شده است. زندگی همراه با توریستها که دراین فصل گروه گروه از این شهر دیدن می کنند جریان دارد. مغازه ها بساط خود را در پیاده روها چیده اند، مردم در کافه ها چای می نوشند و تخته بازی می کنند. شهر زیبااست.
پشت هر پنجره عکسی است از«باریش» خوانندة ترک که از اهالی این شهر بوده و در اثر حادثة رانندگی چند روز پیش فوت کرده است. بالای تپه دریای سیاه تو را احاطه می کند.
ییلماز که صاحب یکی از کافه ها است می گوید باریش مرده است، تا انتخابات il زمان زیادی باقی مانده است و رای مردم اینجا مشخص است. ما به سکولاریسم رای می دهیم . ما به آتاتورک رای می دهیم و نمی گذاریم دانه ای از خاک ترکیه به دست بیگانگان بیافتد.
می گوید برادرش سرباز است و اگر ارتش اراده کند برای حمله به شمال عراق لحظه ای درنگ نخواهند کرد.
وی همراه با مادرش دراین شهر زندگی می کند و معتقد است که قدرت ارتش در ترکیه نمی گذارد که به سکولاریسم ضربه وارد شود. ییلماز می گوید که احزاب می دانند که مردم دریای سیاه به چه کسانی رای می دهند بنابراین انرژی خود را بیهوده برای تغییر نظر آنان صرف نمی کنند.
مادرش که چای می ریزد واز حلوای مخصوص شهر تعریف می کند می گوید تعجب می کنم که پس از 33 روز که از مرگ باریش می گذرد چرا هنوز درشهر پوسترهای بزرگ وی را آویزان نکرده اند.
گویی انتخابات و آیندة ترکیه درمقابل مرگ باریش از چندان اهمیتی برخوردار نیست.
ازدریای سیاه خداحافظی میکینم می دانم که مردم ترکیه میهن دوستى خاص خود را دارند این را از ادبیاتشان به راحتی می توان فهمید، کلمة هم وطن درتمام محاوره های آنها استفاده می شود.
به سمت جنوب حرکت می کنیم. به شهر «زعفران بومی» می ریسم شهری توریستی که در تپه های آن زعفران بعمل می آورند.
اینجا نیز از انتخابات خبری نیست، شهر، شهری کاملاً توریستی است . عدة کمی در آن زندگی می کنند که رای آنها نیز مشخص است. باز هم همان حالت توریستی شهرهای ترکیه براین شهر نیز حاکم است. بساط مغازه ها در پیاده روها چیده شده و دختران در سینی ها به غریبه ها شیرینی تعارف می کنند.
شهرهای توریستی از وضعیت اقتصادی بهتری برخوردارند و گویا این وضعیت بهتر دید آنها را به انتخابات از قبل مشخص کرده است. احزاب در ترکیه پیش از آنکه برای تبلیغات هزینه کنند به بررسی اینکه آیا تبلیغات آنها تاثیر کافی را خواهد داشت.
نظر شما :