پايان تلخ ببرها
آيا جايى را سراغ داريد که روزگارى تحت سلطه استعمار انگليس بوده باشد و امروز روى آرامش به خود ببيند. هر نقطهاى که پاى يونيفورم پوشان قرمز رنگ امپراتورى ملکه ويکتوريا به آن رسيده باشد، هنوز هم بوى خون و درگيرى مىدهد و اين درگيرىها سالانه هزاران تن را به کام مرگ مىکشانند. سياست تفرقه بينداز و حکومت کنى که تربيت شدگان دانشکدههاى افسرى و وزارت دريادارى و خارجه بريتانيا در قرن نوزدهم در پيش گرفته، ملتهايى را که قرنها در کنار يکديگر با صلح و آرامش زندگى کرده بودند و نمىدانستند اختلاف يعنى چه و اصلا برترى در نژاد و اصل يعنى چه، آنها را به دشمنانى تبديل کرد که ده ها سال پس از استقلال همچنان به جنگ با هم مشغولند و يا اگر جنگ داخلى ندارند چون ميراث بريتانياى کبير! را يدک مىکشند، با کشور هممرز خود که باز ساخته و پرداخته مسّاحان ارتش همين دولت است، دست و پنجه نرم مىکنند. از آفريقاى سياه گرفته تا سرزمين هزار ملت شبهقاره، جايى که استعمار ميراث خود را براى دهههاى متمادى حفظ کرد و نشان داد که اين استعمار تا چه اندازه قدرتمند است و تا چه اندازه مىتواند ملتها را محتاج خود کند.
سريلانکا که از آن به عنوان گوشواره شبهقاره ياد مىکنند، يکى از اين سرزمينهاست که قرنهاى متمادى شلاق اروپائيان را بر گرده مردمانش احساس کرد و وقتى که استقلال يافت، باز هم گلولههاى سرب گداخته بود که قلب مردم کشاورزش را سوزاند تا شايد به اين ترتيب تلنگر استعمار بر خاطره تاريخ همچنان مستدام باشد.
روز گذشته ژنرال ساراث فونسکا فرمانده ارتش سريلانکا اعلام کرد آخرين پايگاههاى شورشيان ببرهاى تاميل را در شمال اين کشور تصرف کرده و شبهنظاميان آواره جنگلها شده و راهى جز تسليم ندارند. اين خبرى بود که به نظر مىرسيد مىخواهد به بيش از سه دهه جنگ داخلى در اين جزيره کوچک ميان اقيانوس هند پايان دهد و قدرت دولت مرکزى را در تمام کشور حاکم کند. سريلانکا با مساحتى حدود 66هزار کيلومتر مربع، بسان قطرهاى در راس جنوبى مثلث شبهقاره هند واقع شده است و بيشتر مردم آن بودايى مسلک هستند.
قرنها مستعمره پرتغالىها و هلندىها بود و در ابتداى دهه دوم قرن هجدهم به تصرف ارتش انگليس درآمد و تا زمان استقلال در سال 1947 – همزمان با هند و پاکستان – در زير چکمه نظاميان انگليسى روزگار گذراند. اما اين کشور از همان ابتداى استقلال، درگير کشمکشهاى داخلى گرديد که اين کشمکشها در دهه هفتاد ميلادى باعث درگيرى داخلى در اين کشور شد. درگيرى که در آن اقليت تاميل با شورش مسلحانه، خواستار دست يافتن به استقلال بودند و از اين درگيرى به عنوان طولانىترين نزاع در قاره کهن ياد مىکنند.
شورشيان تاميل که از همان ابتدا خود را ببر - در برابر تصوير شيرى که در ميان پرچم و نماد ملى اين کشور قرار داشت- ناميدند، جنگى دراز مدت را آغاز کردند که از چهارماه پيش و با حمله شهريورماه ارتش به آخرين مقرهاى آنها رو به پايان گذارد. در طول دورانى که جنگ در اين کشور استوايى و سرسبز که بزرگترين توليد کننده چاى در دنيا هم هست ادامه داشت، کشورهاى چندى واسطه آتشبس و يا صلح شدند اما پس از هر ميانجىگرى به بهانهاى دوباره آتش جنگ شعلهور مىشد و دوباره مردم مناطق تاميل نشين آواره مىشدند.
در اين دوران سخت جنگ داخلى، بسيارى از شهرهاى اين کشور مورد حملات تروريستى قرار گرفت و عده زيادى از مردم اين کشور در بمبگذارىها و حملات مسلحانه جان خود را از دست دادند. در دهه هشتاد و نود ميلادى نخستوزيران هند تلاش مىکردند در همسايه جنوبى آرامش برقرار کنند و پس از عدم موفقيت آنها پاى نروژىها به ميان کشيده شد و آنها توانستند در مواردى آتشبس برقرار کرده و راه را براى مذاکرات هموار کنند، راهى که به جايى ختم نشد و آتش جنگ همچنان دامن همه را گرفت.
يکى از عمدهترين دلايلى که ارتش ملى سريلانکا نمىتوانست از پس شورشيان تاميل برآيد، توازن در قوا بود. در دهه هفتاد ميلادى که تاميلها شورشهاى خود را آغاز کردند، رقابت ميان دو ابرقدرت غرب و شرق در اوج خود بود و اين شورشيان با استفاده از منابع مالى که در اختيار داشتند موفق به تجهيز نيروهاى مسلح خود به سلاحهايى شدند که ارتش هم مانند آن را داشت. تاميلها با استفاده از اين شرايط براى خود نيروى دريايى و هوايى تشکيل داده و توانستند ضرباتى را بر ارتش وارد کنند.
اما با پايان جنگ سرد، روند به گونه ديگرى رقم خورد. دولت مرکزى با استفاده از موقعيت سياسى و رايزنىهاى صورت گرفته توانست راههاى متعدد ورود سلاح به شبهجزيره جفنا مرکز اصلى شورشيان را بسته و از طرف ديگر توانست با تقويت دريايى و هوايى خود به محاصره دريايى تاميلها بپردازد. سياست دولت مرکزى در تقويت ارتش باعث شد روند برترى قدرت به دولت مرکزى برگشته و از اين زمان به بعد در سازمان رزم تاميلها خلل کلى به وجود آمده و آنها در مذاکرات صورت گرفته راحتتر امتياز مىدادند و سرسختى دهه هشتاد و نود را نداشتند.
تاميلها علاوه بر بعد نظامى در بعد سياسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى نيز براى خود تشکيلات مهمى دستوپا کرده بودند. سازمان سياسى آنها توانسته بود شبهدولتى براى خود درست کنند و در بعد اقتصادى هم بانکها و موسسات اقتصادى آنها در شهرها و مناطق تحت سلطهاشان فعال بود. راديو، تلويزيون و مدارس تحت نظر رهبران ببرها نيز تا آخرين روز به حيات خود ادامه داد، اما واقعا نتيجه چه شد و خون بيش از هفتاد هزار انسان بىگناه به کجا رفت؟ دولت مرکزى بالاخره توانست شورشيان را سرکوب کرده و ولوپيلاى پرابهاکاران رهبر اصلى آنها را فرارى داده و سرنوشت را به دست خود گيرد؛ سرنوشتى که در انتظار تمام گروههاى شورشى و جدايى طلب است و نشان مىدهد که عامه مردم هم دلخوشى از خونريزى و کشتار ندارند و مىخواهند اين چند صباح زندگى را در آرامش بگذرانند. به راستى اگر تاميلها به جاى سه دهه جنگ، سه دهه تلاش در راستاى همراهى و هماهنگى با دولت مرکزى و گسترش فرهنگ همراهى مىگذراند چه مىشد؟ سرنوشتى که روز گذشته براى تاميلها رقم خود در بسيارى از مناطق جهان امتحان شده و هيچ نتيجهاى در بر نداشته است، به خصوص اينکه در اين مناطق پيوندهاى فرهنگى بسيارى قوى باشد و نتوان گسستهايى را در اين مورد به وجود آورد. تجربه صورت گرفته در سريلانکا نکته صدبار گفته را در بر مىگيرد که نبرد با دولت مرکزى راه به ناکجاآباد داشته و هر چه تغيير است بايد از راه مذاکره و اصلاحات صورت گيرد. مبارزه مدنى به جاى به دست گرفتن تفنگ سالهاست در ذهن بسيارى جاخوش کرده و انتظار مىرود با استفاده از تجربههاى مدنى راه براى کنار گذاشتن مذاکره مسلحانه و جايگزين شدن مذاکره مصلحانه فراهم شود.
به هر حال تاميل به پايان راهى رسيدند که از روز اول انتظارش مىرفت، هر چند اين شورش از سن بسيارى از شبه نظاميان اين گروه فراتر مىرود، اما نسلى که از امروز در سريلانکا متولد مىشود شاهد روزگار تازهاى خواهد بود که در آن انديشه جدايىطلبى و جنگ مسلحانه جايى نخواهد داشت و نيز انتظار مىرود دولت مرکزى اين کشور نيز با به رسميت شناختن حقوق اقليتها، راه را براى شکوفايى بيشتر اقتصاد و فرهنگ فراهم کند.
نظر شما :