حکایت گوش تا گوش بریده شدن سر محمود عباس
بحران غزه و رفتار مشمئزکننده اعراب برای ما عراقیها تازگی نداشت. ما سالهاست شاهد رفتار شنیع رهبران عربی در برابر تحولات منطقهای هستیم. یادداشت اختصاصی احمد مهدی الیاسری روزنامهنگار عراقی فعال در دفتر نخستوزیری عراق، برای دیپلماسی ایرانی درباره نشست دوحه.
با آغاز بحران غزه و تداوم آن رفته رفته نقاب از چهره رهبران فریبکار عرب برداشته شد. رهبرانی که در سایه عربیت، پان عربیسم و شعارهای ملیگرایی در خفا به فساد و فروش شرف و اخلاق عربی مبادرت میورزیدند. بحران غزه و رفتار مشمئزکننده اعراب برای ما عراقیها تازگی نداشت. ما سالها است شاهد رفتار شنیع رهبران عربی در برابر تحولات منطقهای هستیم. اما تفاوت این بار در این بود که دنیا آنچه در پس چهره به ظاهر متمدن و متفکر رهبران عرب مخفی شده بود را دید. ما سالها رفتار دور از وجدان رهبران کشورهای عربی را در برابر کشتار ملت عراق میدیدیم. اکنون و در مدت کوتاهی تاریخ مجددا تکرار شد و رفتار اعراب این بار در برابر غزه و حمله وحشیانه اسرائیل به مردم مظلوم این منطقه مشهود شد.
در حقیقت رفتار اعراب قبل از بحران غزه کشف شده بود. رفتاری که سراسر مملو از خیانت و کینههای نامعلوم کشف نشده است.
در نشست دوحه حمد بن جاسم بن جبر آل ثانی، امیر قطر تیری به هوا شلیک کرد که در حقیقت هدفش مغز محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطینی بود. او قصد داشت محمود عباس را در آن نشست از لحاظ سیاسی به قتل برساند. به گونه ای که وزیر امور خارجه قطر به طور مستقیم به طوری که تمام رسانههای جهان آن را پخش کردند، گفت: «حقیقت این است که محمود عباس به ملتش خیانت کرد.»
این سخن را وزیر امور خارجه قطر گفت تا ناراحتی اش را از عدم حضور رئیس حکومت خودگردان فلسطین علنا بیان کند. محمود عباس هنگامی که امیر قطر با او تماس گرفته و از او خواسته بود در نشست دوحه که برای بررسی ابعاد جنایات اسرائیل علیه ملت فلسطین تشکیل شد، شرکت کند، گفته بود: «من نمیتوانم در کنفرانس دوحه شرکت کنم چرا که فشارهای بسیاری متوجه من است و اگر پایم را در دوحه بگذارم گردنم را گوش تا گوش میبرند»!!
چه کسی محمود عباس را گوش تا گوش میبرد!؟؟
این چیزی است که عباس گفته و من معتقدم بدان معنا است که دولتمردان عرب که سابقه خیانتشان به امت اسلامی مبرهن است و خود در بسیاری از خونریزیها و جنایتها شریک هستند، قصد دارند پایانی برای آینده سیاسی محمود عباس ترسیم کنند.
محمود عباس این وسط گرفتار شده است. از یک سو میخواهد در برابر فشارهای عربی و رهبران عرب مجبور نشود سرش را به باد دهد، از یک سو نمیخواهد شاهد خونریزی و کشتار ظالمانه اسرائیل علیه ملت مظلومش که سالها است تحت اشغال اسرائیل سختترین عذابها را کشیده، باشد و از یک سو نیز نمیخواهد شرف، کرامت، قداست و مقاومت ملت فلسطین را فدای خواستههای اشغالگران کند.
به همین دلیل است که به امیر قطر میگوید دوست دارم به خاطر ملتم در کنفرانس دوحه شرکت کنم ولی به اندازهای فشارها بر من زیاد است که نمیتوانم بیایم زیرا اگر بیایم سرم را بر باد خواهم داد. حرفی که تمام رسانههای عربی دنیا آن را منتشر کردند و امیر قطر نیز آن را بیان داشت و مواضعش را نیز درباره آن رسما گفت. کاری که مشابه آن را عرفات نیز انجام داد و فریاد زد، من اسیر کشمکشهای سیاسی هستم. عرفات در آخر مجبور شد تن به آبروریزیهای همحزبیهایش دهد.
محمود عباس می ترسد سرش را گوش تا گوش ببرند زیرا در صورت سرپیچی از دستورات و فشارهای رهبران عرب دیگر خبری از دلارهای ریاض و رهبران عربستانی نخواهد بود. دیگر از سوی کشورهای مصر و اردن که آن بلاها را سر ملت عراق آوردند تا به خواستههایشان برسند و خود را کشورهای معتدل معرفی کردند، حمایت نخواهد شد. مجبور است شاهد کشته شاهدان هزاران فلسطینی و نابودی خانه و کاشانه هموطنانش باشد و لام تا کام سخن نگوید چرا که رهبران عرب تاب شنیدن سخنان حق را ندارند.
غزه غرق در بحران شد، مردم فلسطین ذره دره خرد شدند و جانهایشان چه ارزان فروخته شد در حالی که امرای عرب هیچ سخنی نگفتند و خم به ابرو نیاوردند. گویی که اتفاقی نیفتاده است. پرسشی که همیشه از دولتمردان عرب میشده و هنوز هم میشود این است که تا کی قرار است چشمهایتان را به روی ظلمهای ناروا ببندید، چیزی نگویید و نظارهگر ریختن خون بیگناهان باشید و تنها سرتان را به زیر بیفکنید؟ آیا نمیدانید تاوان هر کاری را که میکنید روزی پس خواهید داد؟
در حقیقت رفتار اعراب قبل از بحران غزه کشف شده بود. رفتاری که سراسر مملو از خیانت و کینههای نامعلوم کشف نشده است.
در نشست دوحه حمد بن جاسم بن جبر آل ثانی، امیر قطر تیری به هوا شلیک کرد که در حقیقت هدفش مغز محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطینی بود. او قصد داشت محمود عباس را در آن نشست از لحاظ سیاسی به قتل برساند. به گونه ای که وزیر امور خارجه قطر به طور مستقیم به طوری که تمام رسانههای جهان آن را پخش کردند، گفت: «حقیقت این است که محمود عباس به ملتش خیانت کرد.»
این سخن را وزیر امور خارجه قطر گفت تا ناراحتی اش را از عدم حضور رئیس حکومت خودگردان فلسطین علنا بیان کند. محمود عباس هنگامی که امیر قطر با او تماس گرفته و از او خواسته بود در نشست دوحه که برای بررسی ابعاد جنایات اسرائیل علیه ملت فلسطین تشکیل شد، شرکت کند، گفته بود: «من نمیتوانم در کنفرانس دوحه شرکت کنم چرا که فشارهای بسیاری متوجه من است و اگر پایم را در دوحه بگذارم گردنم را گوش تا گوش میبرند»!!
چه کسی محمود عباس را گوش تا گوش میبرد!؟؟
این چیزی است که عباس گفته و من معتقدم بدان معنا است که دولتمردان عرب که سابقه خیانتشان به امت اسلامی مبرهن است و خود در بسیاری از خونریزیها و جنایتها شریک هستند، قصد دارند پایانی برای آینده سیاسی محمود عباس ترسیم کنند.
محمود عباس این وسط گرفتار شده است. از یک سو میخواهد در برابر فشارهای عربی و رهبران عرب مجبور نشود سرش را به باد دهد، از یک سو نمیخواهد شاهد خونریزی و کشتار ظالمانه اسرائیل علیه ملت مظلومش که سالها است تحت اشغال اسرائیل سختترین عذابها را کشیده، باشد و از یک سو نیز نمیخواهد شرف، کرامت، قداست و مقاومت ملت فلسطین را فدای خواستههای اشغالگران کند.
به همین دلیل است که به امیر قطر میگوید دوست دارم به خاطر ملتم در کنفرانس دوحه شرکت کنم ولی به اندازهای فشارها بر من زیاد است که نمیتوانم بیایم زیرا اگر بیایم سرم را بر باد خواهم داد. حرفی که تمام رسانههای عربی دنیا آن را منتشر کردند و امیر قطر نیز آن را بیان داشت و مواضعش را نیز درباره آن رسما گفت. کاری که مشابه آن را عرفات نیز انجام داد و فریاد زد، من اسیر کشمکشهای سیاسی هستم. عرفات در آخر مجبور شد تن به آبروریزیهای همحزبیهایش دهد.
محمود عباس می ترسد سرش را گوش تا گوش ببرند زیرا در صورت سرپیچی از دستورات و فشارهای رهبران عرب دیگر خبری از دلارهای ریاض و رهبران عربستانی نخواهد بود. دیگر از سوی کشورهای مصر و اردن که آن بلاها را سر ملت عراق آوردند تا به خواستههایشان برسند و خود را کشورهای معتدل معرفی کردند، حمایت نخواهد شد. مجبور است شاهد کشته شاهدان هزاران فلسطینی و نابودی خانه و کاشانه هموطنانش باشد و لام تا کام سخن نگوید چرا که رهبران عرب تاب شنیدن سخنان حق را ندارند.
غزه غرق در بحران شد، مردم فلسطین ذره دره خرد شدند و جانهایشان چه ارزان فروخته شد در حالی که امرای عرب هیچ سخنی نگفتند و خم به ابرو نیاوردند. گویی که اتفاقی نیفتاده است. پرسشی که همیشه از دولتمردان عرب میشده و هنوز هم میشود این است که تا کی قرار است چشمهایتان را به روی ظلمهای ناروا ببندید، چیزی نگویید و نظارهگر ریختن خون بیگناهان باشید و تنها سرتان را به زیر بیفکنید؟ آیا نمیدانید تاوان هر کاری را که میکنید روزی پس خواهید داد؟
نظر شما :