ایران و سه مشکل کلیدی دولت اوباما
اکنون زمان آن رسیده است که معامله با ایران به عنوان کشور با نفوذ و دارای فرهنگ و تاریخی کهن و عمیق آغاز شود. کشوری که باید علایق مشترکش با آمریکا و سایر کشورهای منطقه به رسیمیت شناخته شود. مقاله ای از ویلیام لورز، توماس پیکرینگ و جیم والش.
دولت اوباما با سه مشکل عمده در امنیت ملی آمریکا دست به گریبان است. این سه مشکل عبارتند از: تکثیر سلاح های هسته ای، جنگ عراق، و اوضاع وخیم در افغانستان.
یک موضوع در این سه مشکل مشترک است: ایران این سه چالش تنها در صورتی که به دیپلماسی یک شانس داده شود، از طریق راه حل دیپلماتیک قابل رفع هستند. موفقیت در مورد این سه مشکل امکان پذیر نخواهد بود، مگر این که موضوع نزدیکی و برقراری رابطه با ایران به صورت جدی دنبال شود.
ما پیشنهاد می دهیم که بر اساس یک استراتژی دیپلماتیک منطقه ای که ایران را نیز شامل خواهد شد، سیاست هایی همگرا و هماهنگ در مورد این سه چالش امنیتی اتخاذ شود.
آمریکا باید گفت و گوهای گسترده با ایران را بدون هیچ پیش شرطی پیگیری کند. ما در مورد نزاع هسته ای پیشنهاد می دهیم که آمریکا و هم پیمانان اروپایی اش یک طرح را با توجه به برنامه غنی سازی کنونی ایران ارائه دهد. این طرح باید به گونه ای باشد که به صورت چند جانبه از سوی جامعه بین الملل مورد حمایت قرار گرفته و مبتنی بر افزایش نظارت ها و تاییدات بین المللی فزاینده باشد.
تحریم ها و تهدیدها برای ترغیب ایران به لغو برنامه غنی سازی ناکام مانده است و حتی با وجودی که ایران با مشکلات اقتصادی دست به گریبان است، بعید است که این اقدامات به نتیجه ای برسند.
طی سه سال گذشته که تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران آغاز شده اند، این کشور توانسته است تعداد سانتریفیوژهای خود را از صفر به 5 هزار دستگاه افزایش دهد. این که باور کنیم کشور سربلند و پرافتخاری مانند ایران به سادگی تمام سانتریفیوژهایش را از کار بیندازد، یک رویا است و در واقع یک خیال واهی و مخاطره آمیز است.
توافق بر سر یک گزینه غنی سازی چند ملیتی می تواند به تضمینی جدی تر در مورد فعالیت های هسته ای ایران منجر شده و راه را برای گفت و گوی جدی تر با ایران بر سر موضوعات مهمتری برای آمریکا هموار سازد. در مورد عراق و افغانستان اگر آمریکا امیدوار است که بتواند مشکل را حل کرده و ثبات را به این دو کشور درگیر جنگ بازگرداند، گفت و گوی مستقیم واشنگتن با ایران با همراهی سایر بازیگران کلیدی منطقه از جمله سازمان ملل بسیار ضروری است. چنین نیتی باید واقعا پشتوان یک عزم چند ملیتی بوده و نمی تواند در قالب یک ابتکار کاملا آمریکایی دیگر مطرح شود.
گفت و گوی های دیپلماتیک باید بر حمایت از تمامیت ارضی عراق؛ مصالحه ملی؛ پایان بخشیدن به حمایت از گروه های غیردولتی در عراق و افغانستان؛ بازگشت میلیون ها آواره و اجرای اقدامات اعتمادسازی که همسایگانی نظیر ایران را نیز در برگیرد، متمرکز باشد.
دست یابی به تعهداتی از سوی دولت های مرتبط، کار ساده ای نیست و نیازمند زمان است. اما در حالی که نیروهای آمریکایی از درگیری به تنگ آمده اند، اجرای چنین رویکردی برای دستیابی به ثبات ضروری خواهد بود. بدون دخالت دادن ایران، دستیابی به چنین توافقی با ابعاد منطقه ای غیر ممکن خواهد بود. آماده سازی زمینه برای مذاکره با ایران پیرامون این موضوعات حساس و حیاتی نیازمند زمان و شکیبایی است. این روند می تواند شامل گام هایی جدی نظیر تغییر در لحن گفتمان عمومی و تلاش برای ایجاد اعتماد باشد که رویکرد مثبت جدید بر اساس آن منطبق شده است.
همچنین باید در حالی که تلاش می شود از بدفهمی های اجنتاب شود، تماس هایی رسمی و مستقیم با تهران گرفته شده تا اقدامات و واکنش های متقابل از سوی ایران مورد بررسی قرار گیرند. گفت و گوی مستقیم تر با ایران نیز باید در انتهای تابستان و در پی انتخابات ایران با کسی که به عنوان رئیس جمهور منتخب ایران معرفی می شود، آغاز گردد.
همان گونه که ژنرال دیوید پترائوس، رئیس فرماندهی مرکزی آمریکا گفته است، بررسی های اخیر نشان می دهند که ایران علایق و منافع مشترک بسیاری با آمریکا در عراق و افغانستان دارد. ایران و آمریکا هر دو از دولت های عراق و افغانستان حمایت کرده، در صدد برقراری ثبات در این کشورها بوده، مخالف تروریست های سنی نظیر طالبان و القاعده بوده، خواستار کاهش قاچاق مواد مخدر هستند و احتمالا از همه مهمتر تمایل دارند که از درغلطیدن این کشورها به جنگ داخلی و هرج و مرج جلوگیری کنند. البته موضوعاتی نیز مانند حماس، حزب الله و حقوق بشر هستند که واشنگتن و تهران بر سر آنها با یکدیگر اختلاف نظر دارند. با این حال بعید است که تهدید ایران از طریق به کارگیری سیاست چماق و هویج نتیجه بخش باشد.
اکنون زمان آن رسیده است که معامله با ایران به عنوان کشور با نفوذ و دارای فرهنگ و تاریخی کهن و عمیق آغاز شود. کشوری که باید علایق مشترکش با آمریکا و سایر کشورهای منطقه به رسیمیت شناخته شوند. باید پیش از این که حوادث، دستیابی به موفقیت را غیرممکن سازند، اقدامی را به انجام رساند
. ویلیام لورز، رئیس انجمن آمریکا در سازمان ملل است، توماس پیکرینگ، معاون سابق وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی است و جیم والش نیز محقق سرشناس در موسسه فن آوری ماساچوست است. نسخه کامل تر این مقاله در شماره اخیر کتاب های بازنگری نیویورک به چاپ خواهد رسید.
منبع: اینترنشنال هرالد تریبیون
یک موضوع در این سه مشکل مشترک است: ایران این سه چالش تنها در صورتی که به دیپلماسی یک شانس داده شود، از طریق راه حل دیپلماتیک قابل رفع هستند. موفقیت در مورد این سه مشکل امکان پذیر نخواهد بود، مگر این که موضوع نزدیکی و برقراری رابطه با ایران به صورت جدی دنبال شود.
ما پیشنهاد می دهیم که بر اساس یک استراتژی دیپلماتیک منطقه ای که ایران را نیز شامل خواهد شد، سیاست هایی همگرا و هماهنگ در مورد این سه چالش امنیتی اتخاذ شود.
آمریکا باید گفت و گوهای گسترده با ایران را بدون هیچ پیش شرطی پیگیری کند. ما در مورد نزاع هسته ای پیشنهاد می دهیم که آمریکا و هم پیمانان اروپایی اش یک طرح را با توجه به برنامه غنی سازی کنونی ایران ارائه دهد. این طرح باید به گونه ای باشد که به صورت چند جانبه از سوی جامعه بین الملل مورد حمایت قرار گرفته و مبتنی بر افزایش نظارت ها و تاییدات بین المللی فزاینده باشد.
تحریم ها و تهدیدها برای ترغیب ایران به لغو برنامه غنی سازی ناکام مانده است و حتی با وجودی که ایران با مشکلات اقتصادی دست به گریبان است، بعید است که این اقدامات به نتیجه ای برسند.
طی سه سال گذشته که تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران آغاز شده اند، این کشور توانسته است تعداد سانتریفیوژهای خود را از صفر به 5 هزار دستگاه افزایش دهد. این که باور کنیم کشور سربلند و پرافتخاری مانند ایران به سادگی تمام سانتریفیوژهایش را از کار بیندازد، یک رویا است و در واقع یک خیال واهی و مخاطره آمیز است.
توافق بر سر یک گزینه غنی سازی چند ملیتی می تواند به تضمینی جدی تر در مورد فعالیت های هسته ای ایران منجر شده و راه را برای گفت و گوی جدی تر با ایران بر سر موضوعات مهمتری برای آمریکا هموار سازد. در مورد عراق و افغانستان اگر آمریکا امیدوار است که بتواند مشکل را حل کرده و ثبات را به این دو کشور درگیر جنگ بازگرداند، گفت و گوی مستقیم واشنگتن با ایران با همراهی سایر بازیگران کلیدی منطقه از جمله سازمان ملل بسیار ضروری است. چنین نیتی باید واقعا پشتوان یک عزم چند ملیتی بوده و نمی تواند در قالب یک ابتکار کاملا آمریکایی دیگر مطرح شود.
گفت و گوی های دیپلماتیک باید بر حمایت از تمامیت ارضی عراق؛ مصالحه ملی؛ پایان بخشیدن به حمایت از گروه های غیردولتی در عراق و افغانستان؛ بازگشت میلیون ها آواره و اجرای اقدامات اعتمادسازی که همسایگانی نظیر ایران را نیز در برگیرد، متمرکز باشد.
دست یابی به تعهداتی از سوی دولت های مرتبط، کار ساده ای نیست و نیازمند زمان است. اما در حالی که نیروهای آمریکایی از درگیری به تنگ آمده اند، اجرای چنین رویکردی برای دستیابی به ثبات ضروری خواهد بود. بدون دخالت دادن ایران، دستیابی به چنین توافقی با ابعاد منطقه ای غیر ممکن خواهد بود. آماده سازی زمینه برای مذاکره با ایران پیرامون این موضوعات حساس و حیاتی نیازمند زمان و شکیبایی است. این روند می تواند شامل گام هایی جدی نظیر تغییر در لحن گفتمان عمومی و تلاش برای ایجاد اعتماد باشد که رویکرد مثبت جدید بر اساس آن منطبق شده است.
همچنین باید در حالی که تلاش می شود از بدفهمی های اجنتاب شود، تماس هایی رسمی و مستقیم با تهران گرفته شده تا اقدامات و واکنش های متقابل از سوی ایران مورد بررسی قرار گیرند. گفت و گوی مستقیم تر با ایران نیز باید در انتهای تابستان و در پی انتخابات ایران با کسی که به عنوان رئیس جمهور منتخب ایران معرفی می شود، آغاز گردد.
همان گونه که ژنرال دیوید پترائوس، رئیس فرماندهی مرکزی آمریکا گفته است، بررسی های اخیر نشان می دهند که ایران علایق و منافع مشترک بسیاری با آمریکا در عراق و افغانستان دارد. ایران و آمریکا هر دو از دولت های عراق و افغانستان حمایت کرده، در صدد برقراری ثبات در این کشورها بوده، مخالف تروریست های سنی نظیر طالبان و القاعده بوده، خواستار کاهش قاچاق مواد مخدر هستند و احتمالا از همه مهمتر تمایل دارند که از درغلطیدن این کشورها به جنگ داخلی و هرج و مرج جلوگیری کنند. البته موضوعاتی نیز مانند حماس، حزب الله و حقوق بشر هستند که واشنگتن و تهران بر سر آنها با یکدیگر اختلاف نظر دارند. با این حال بعید است که تهدید ایران از طریق به کارگیری سیاست چماق و هویج نتیجه بخش باشد.
اکنون زمان آن رسیده است که معامله با ایران به عنوان کشور با نفوذ و دارای فرهنگ و تاریخی کهن و عمیق آغاز شود. کشوری که باید علایق مشترکش با آمریکا و سایر کشورهای منطقه به رسیمیت شناخته شوند. باید پیش از این که حوادث، دستیابی به موفقیت را غیرممکن سازند، اقدامی را به انجام رساند
. ویلیام لورز، رئیس انجمن آمریکا در سازمان ملل است، توماس پیکرینگ، معاون سابق وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی است و جیم والش نیز محقق سرشناس در موسسه فن آوری ماساچوست است. نسخه کامل تر این مقاله در شماره اخیر کتاب های بازنگری نیویورک به چاپ خواهد رسید.
منبع: اینترنشنال هرالد تریبیون
نظر شما :