سى ام تیر، نفت و جنگ جهانى دوم
سی ام تیر سالگرد قیام عمومی و خود جوش علیه نخست وزیری احمد قوام بعد از استعفای دکتر مصدق درسال 1331 است که در تاریخ نهضت ملی شدن نفت روز درخشان و از وقایع مهم وسرنوشت ساز بعد از جنگ جهانی دوم بود.
همچنین سی ویکم تیر سالروز فوت قوام السلطنه سیاست مدار کار کشته ای است که شاید درباره کمتر کسی باندازه او اینگونه اظهار نظر های له و علیه و متناقض صورت گرفته باشد.
زندگانی و شخصیت او همچنین تاثیرگذاری او در مقاطع خاصی از دوران نیم قرن سلطنت پهلوی و حتی پیش از آن در زمان قاجاریه محتاج مجال بیشتری است که اگر دست دهد قصد دارم در آینده به آن بپردازم.
این مختصر بیشتر برای یادآوری گوشه ای از قیام ملی سی تیر 1331 و برای آشنائی بیشتر نسل جوان است.
پس از تغییراتی که در 1328 درقانون اساسی مشروطیت بوجود آورده بودند وزیر جنگ و فرماندهی نیروهای مسلح را شاه تعیین می کرد، ولی دکتر مصدق معتقد بود که نخست وزیر و وزراء را در مقابل مجلس مسئولیت مشترک دارند و لذا تعیین وزیرجنگ باید طبق نظر نخست وزیر باشد و نه بر اساس تشخیص شاه که از هر گونه مسئولیتی مبّرا است.
پس از کشمکش هائی در بار تن به این کار ندارد و دکتر مصدق طی استعفا نامه خود در 25 تیرماه1331 خطاب به شاه از جمله چنین نوشت "... در این موقع حساس ایجاب می کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهده دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد.
البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند و با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه ای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه یابد... "
روز 26 تیر طرفداران دربار درمجلس شورای ملی از غیبت فراکسیون طرفدار مصدق استفاده نمود و به قوام السلطنه رأی تمایل داد و روز بعد شاه فرمان نخست وزیری احمد قوام را صادر نمود. جالب این است که از گردش روزگار قوام السلطنه بعد از قضایای آذربایجان و ترک صندلی رئیس الوزرائی مغضوب شاه بود و لقب « جناب اشرف» را از او پس گرفته بودند و اینک گردش کواکب و اقمار عالم سیاست چنین اقتضا کرده بود که با التماس او را از تبعیدگاه خوددر اروپا به ایران آورند ونخست وزیرش کنند.
این دگرگونی ناگهانی در وضعیت قوام واقعه ای نبود که این سیاستمدار متفرعن و از آخرین های بازماندگان دولتمردان کلاسیک قرن نوزده با آن بیگانه باشد.
یک بار دیگردر ابتدای کار سلسله پهلوی در زمان کابینه صد روزه سیدضیاء الدین طباطبائی به دستور او کلنل محمد تقی خان پسیان فرمانده ژاندارمری خراسان روز 13 نوروز قوام السلطنه والی خراسان را دستگیر و تحت الحفظ تهران به تهران فرستاد که در آنجا زندانی وحتی درمعرض خطر اعدام قرار گرفت. آن موقع برای اولین بار " کشتنیان را سیاستی دگر آمد " و بدین ترتیب منشی عین الدوله را از محبس سید ضیاء به صندلی رئیس الوزرائی نشانده بود.
داستان سرگردانی همسر و خانواده او وتلگرافات متبادله آنان با مرکز هم شنیدنی است که فعلا بماند برای بعد.
در 27 تیر 1331 وی با همان تبختر و تکبر اشراف زدگی سنتی خود، پس از دریافت حکم نخست وزیری و غافل از عمق احساسات وهمبستگی قوی ملت در نهضت ملی شدن نفت با قلدری اعلامیه داد که "... من بهمان اندازه که عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم" و اضافه کرد که "وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و دراین راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند.... حتی ممکن است تا جائی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکمه انقلابی زده و روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم.
به عموم اعلام می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است و کشتیبان را سیاستی دگر آمد."
افکار عمومی آن روز بر روی کار آمدن قوام را نتیجه مستقیم دخالت های اجنبی می دانستند .
سی نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی بیانیه دادند که نهضت ملی ایران هرگز مقهور دخالت های استقلال شکننانه بیگانگان نخواهد شد و برای رهائی از چنگال سیاست های استعماری استقامت خواهد کرد و روز 30 تیر را تعطیل عمومی اعلام کردند.
همچنین آیت اله کاشانی در پاسخ اعلامیه قوام السلطنه طی مصاحبه مطبوعاتی خود از جمله اظهار داشت "... من صریحاً می گویم که برعموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت محکم بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است... "
مردم نیز به محض اطلاع از استعفای دکتر مصدق مغازه ها را تعطیل کردند و کشور به حالت اعتراض در نوعی اعتصاب وتعطیل فرو رفت و سیل تلگرافات و اعلامیه ها از اقصی نقاط بمرکز سرازیر شد و روز 29 تیر شهر تهران به حال نیمه تعطیل در آمد.
کارخانجات تعطیل و خطوط اتوبوسرانی وحمل ونقل عمومی دست از کار کشیدند از صبح روز 30 تیر اجتماعات گروههای مردم دراطراف دانشگاه و میدان بهارستان و بازار براه افتادند و دسته های کفن پوش از بعضی محله های اطراف تهران به سوی مرکز شهر و خیابان های مرکزی می شدند و با سرنیزه داران و نظامیان و پلیس درگیر می شوند و فریاد " مرگ بر قوام" و " زنده باد مصدق " درهمه جا طنین انداز شد به نحوی که صدها نفر کشته و زخمی شدند.
بلاخره ساعت 4 بعد از ظهر نظامی ها برسربازخانه عقب نشینی کردند و قوام السلطنه مجبور به استعفا شد و تا مدتی مخفی بود.
همزمان با این واقعه رأی دیوان بین المللی دادگستری مبنی برعدم صلاحیت دیوان برای رسیدگی به شکایت انگلستان درخصوص ملی شدن نفت ایران نیز اعلام شد که پیروزی ملت را کامل کرد.
دکتر مصدق در وصیت نامه اش خواست است که پس از مرگش درکنار شهدای 30 تیر درابن بابویه دفن شود والبته که این خواسته توسط حکومت وقت اجابت نشد و او را در سالن غذا خوری اش در ملک شخصی اش در قریه احمد آباد دفن کردند.
نظر شما :