جورج دبلیو اوباما
يادداشتى از کریستینا بروس، مشاور کاندولیزا رایس در نشریه Foreign Policy
بروس در یادداشت خود آورده است که مبارزات انتخاباتی باراک اوباما در واقع یک رفراندوم دو ساله در مورد دوران ریاست جمهوری بوش بود و اوباما طی مبارزات انتخاباتی خود کاریکاتوری از 4 سال اول حکومت داری بوش را به نمایش گذاشت، گویی دوره دوم ریاست جمهوری وی هرگز وجود نداشته است. او در ادامه تاکید می کند که بر اساس شعار تبلیغاتی باراک اوباما، تغییراتی در راه است، اما سیاست خارجی او نمی تواند تفاوت زیادی با رویه ای که بوش طی دوران زمامداری خود در پیش گرفت، داشته باشد.
مشاور و نویسنده سخنرانی های کاندولیزا رایس در ادامه به سه کشوری که از سوی بوش کشورهای محورت شرارت خوانده شده اند، اشاره کرده و می نویسد:
دولت بوش پس از تغییر رژیم بغداد در دوره اول زمامداری خود تمام توانش را در دور دوم بر تهران و پیونگ یانگ متمرکز کرد. اوباما نیز این راه را ادامه داده و به یک ماراتن ناامید کننده در قالب مذاکرات چند جانبه در مورد کره شمالی تن خواهد داد. او احتمالا از همان جایی که بوش به کار خود خاتمه داد، آغاز خواهد کرد، زیرا گزینه دیگری وجود ندارد. در مورد ایران هم اوباما بدون تردید در راستای یک راه حل دیپلماتیک سیاست چماق و هویج بوش را ادامه خواهد داد. برای این که چنین شیوه ای با موفقیت قرین شود، اوباما مجبور است که چماق های موثرتر و هویج های خوشمزه تری که مذاکرات مستقیم با ایران را نیز شامل می شود، به کار گیرد.
کریستینا بروس سپس به کشور عراق اشاره کرده و می نویسد:
روند و میزان کاهش نیروهای آمریکایی در عراق یکی از مباحث داغ در دوران ریاست جمهور باراک اوباما خواهد بود، اما کمتر کسی را می توان در بغداد یا واشنگتن سراغ گرفت که با درست بودن عقب نشینی نیروهای آمریکایی مخالفت داشته باشد. تلاش برای پایان دادن به جنگ عراق می تواند اوباما را قادر سازد که زودتر به افغانستان بپردازد.
مشاور وزیر خارجه آمریکا سپس به موضوع روند صلح خاورمیانه اشاره کرده و تاکید می کند که بوش در دوره اول ریاست جمهوری خود به فلسطینی ها گفت که باید ابتدا نظم را در سرزمین های خود حکم فرما کنند تا آمریکا پس از آن به موضوع پایان اشغال این سرزمین ها توسط اسرائیل بپردازد. در 4 سال دوم ریاست جمهوری بوش بود که وی هر دو موضوع را به موازات هم پیش برد. به همین دلیل باراک اوباما با روند صلحی در خاورمیانه مواجه خواهد شد که هر دو راه را پیش رو خواهد داشت: ایجاد دولت و برقراری صلح.
مشارو کاندولیزا رایس معتقد است که اوباما گریزی جز ادامه راه بوش در مورد ظهور سایر قدرت های بزرگ در جهان ندارد. وی تلاش کرد که کشورهایی مثل چین، ژاپن، برزیل و هند را در امور جهانی وارد کرده و از باری که بر دوش واشنگتن در این حوزه قرار دارد، بکاهد. بروس مدعی است که این رویکرد نه تنها موجب کاهش اقتدار جهانی آمریکا نشد، بلکه زمینه نفوذ بیش از پیش این کشور در مسائل جهانی را نیز در پی داشته است. او همچنین پیش بینی می کند که اوباما نیز باید قدرت های جدید را برای مدیریت چالش هایی که آمریکا به تنهایی قادر به حل آنها نیست، مشارکت دهد.
بروس همچنین تاکید می کند که اوباما در مورد روسیه نیز میراث خوار راهبردی است که احتمالا به دلیل موثرتر بودنش نسبت به سایر گزینه ها، در دستور کار واشنگتن قرار خواهد گرفت. بر اساس این رویکرد اوباما نه روسیه را منزوی خواهد کرد و نه این که راه را برای کسب قدرت بیشتر این کشور بازخواهد کرد. شاید این توازن در مورد موضوعاتی از جمله کوزوو و دفاع موشکی موثر نباشد، اما این به معنای ضرورت به کارگیری یک سیاست جدید نیست، بلکه باید در سیاست کنونی سازماندهی جدیدی به وجود آورد. کریستینا بروس می افزاید: جنگ گرجستان نشان داد که اگر آمریکا می خواهد روسیه سهامداری مسئولیت پذیر باشد، تشویق و دلگرمی دادن هرگز کافی نخواهد بود.
یکی دیگر از چالش هایی که اوباما در دوران ریاست جمهوری خود با آن مواجه خواهد شد، جنگ علیه تروریسم است. بروس در بخش دیگری از مقاله خود در این باره آورده است که اوباما خود نیز بر اقدام پیشگیرانه علیه تروریسم همان گونه که در مورد آن اجماع وجود دارد، تاکید می کند. به عقیده مشاور وزیر امور خارجه آمریکا، جورج بوش در دور دوم زمامداری خود ته تنها بر جنگ علیه تروریسم تاکید می کرد، بلکه تلاش داشت تا شرایطی از امنیت و عدالت را در جوامعی که تروریسم در صدد رادیکالیزه کردن آنها است، به وجود آورد. طی 4 سال گذشته حتی این باور به وجود آمد که باید گاهی با تروریست ها مصالحه کرد، چنان که در عراق و افغانستان شاهد مصادیقی از این رویکرد بودیم. به عقیده بروس اوباما به احتمال زیاد به جنگ علیه تروریسم به عنوان اصل سازمانی در سیاست خارجی خود بازنخواهد گشت، اما این بدان معنا نیست که با شیوه ای مشابه بوش به تروریسم نگاه نکند.
بروس در بخش پایانی مقاله خود می افزاید:
بین المللی سازی عملگرایانه ای که از بوش به اوباما خواهد رسید، بر اساس تغییراتی که طی 4 سال گذشته به وقوع پیوست، شکل گرفت. به همین دلیل میان دور دوم ریاست جمهوری بوش و دور اول زمامداری اوباما پیوستگی بیشتری نسبت به دو دور ریاست جمهوری بوش وجود خواهد داشت.
اگر اوباما از تلاش برای ایجاد تغییر به خاطر تغییر اجتناب کرده و تلاش نکند که خود را از خلفش کاملا متفاوت نشان دهد، در آن صورت می تواند زمینه همگرایی میان دو حزب اصلی آمریکا را در عرصه سیاست خارجی فراهم آورد. با این حال مشاور رایس چشم انداز چنین تصویری را نه چندان روشن پیش بینی کرده است.
مشاور و نویسنده سخنرانی های کاندولیزا رایس در ادامه به سه کشوری که از سوی بوش کشورهای محورت شرارت خوانده شده اند، اشاره کرده و می نویسد:
دولت بوش پس از تغییر رژیم بغداد در دوره اول زمامداری خود تمام توانش را در دور دوم بر تهران و پیونگ یانگ متمرکز کرد. اوباما نیز این راه را ادامه داده و به یک ماراتن ناامید کننده در قالب مذاکرات چند جانبه در مورد کره شمالی تن خواهد داد. او احتمالا از همان جایی که بوش به کار خود خاتمه داد، آغاز خواهد کرد، زیرا گزینه دیگری وجود ندارد. در مورد ایران هم اوباما بدون تردید در راستای یک راه حل دیپلماتیک سیاست چماق و هویج بوش را ادامه خواهد داد. برای این که چنین شیوه ای با موفقیت قرین شود، اوباما مجبور است که چماق های موثرتر و هویج های خوشمزه تری که مذاکرات مستقیم با ایران را نیز شامل می شود، به کار گیرد.
کریستینا بروس سپس به کشور عراق اشاره کرده و می نویسد:
روند و میزان کاهش نیروهای آمریکایی در عراق یکی از مباحث داغ در دوران ریاست جمهور باراک اوباما خواهد بود، اما کمتر کسی را می توان در بغداد یا واشنگتن سراغ گرفت که با درست بودن عقب نشینی نیروهای آمریکایی مخالفت داشته باشد. تلاش برای پایان دادن به جنگ عراق می تواند اوباما را قادر سازد که زودتر به افغانستان بپردازد.
مشاور وزیر خارجه آمریکا سپس به موضوع روند صلح خاورمیانه اشاره کرده و تاکید می کند که بوش در دوره اول ریاست جمهوری خود به فلسطینی ها گفت که باید ابتدا نظم را در سرزمین های خود حکم فرما کنند تا آمریکا پس از آن به موضوع پایان اشغال این سرزمین ها توسط اسرائیل بپردازد. در 4 سال دوم ریاست جمهوری بوش بود که وی هر دو موضوع را به موازات هم پیش برد. به همین دلیل باراک اوباما با روند صلحی در خاورمیانه مواجه خواهد شد که هر دو راه را پیش رو خواهد داشت: ایجاد دولت و برقراری صلح.
مشارو کاندولیزا رایس معتقد است که اوباما گریزی جز ادامه راه بوش در مورد ظهور سایر قدرت های بزرگ در جهان ندارد. وی تلاش کرد که کشورهایی مثل چین، ژاپن، برزیل و هند را در امور جهانی وارد کرده و از باری که بر دوش واشنگتن در این حوزه قرار دارد، بکاهد. بروس مدعی است که این رویکرد نه تنها موجب کاهش اقتدار جهانی آمریکا نشد، بلکه زمینه نفوذ بیش از پیش این کشور در مسائل جهانی را نیز در پی داشته است. او همچنین پیش بینی می کند که اوباما نیز باید قدرت های جدید را برای مدیریت چالش هایی که آمریکا به تنهایی قادر به حل آنها نیست، مشارکت دهد.
بروس همچنین تاکید می کند که اوباما در مورد روسیه نیز میراث خوار راهبردی است که احتمالا به دلیل موثرتر بودنش نسبت به سایر گزینه ها، در دستور کار واشنگتن قرار خواهد گرفت. بر اساس این رویکرد اوباما نه روسیه را منزوی خواهد کرد و نه این که راه را برای کسب قدرت بیشتر این کشور بازخواهد کرد. شاید این توازن در مورد موضوعاتی از جمله کوزوو و دفاع موشکی موثر نباشد، اما این به معنای ضرورت به کارگیری یک سیاست جدید نیست، بلکه باید در سیاست کنونی سازماندهی جدیدی به وجود آورد. کریستینا بروس می افزاید: جنگ گرجستان نشان داد که اگر آمریکا می خواهد روسیه سهامداری مسئولیت پذیر باشد، تشویق و دلگرمی دادن هرگز کافی نخواهد بود.
یکی دیگر از چالش هایی که اوباما در دوران ریاست جمهوری خود با آن مواجه خواهد شد، جنگ علیه تروریسم است. بروس در بخش دیگری از مقاله خود در این باره آورده است که اوباما خود نیز بر اقدام پیشگیرانه علیه تروریسم همان گونه که در مورد آن اجماع وجود دارد، تاکید می کند. به عقیده مشاور وزیر امور خارجه آمریکا، جورج بوش در دور دوم زمامداری خود ته تنها بر جنگ علیه تروریسم تاکید می کرد، بلکه تلاش داشت تا شرایطی از امنیت و عدالت را در جوامعی که تروریسم در صدد رادیکالیزه کردن آنها است، به وجود آورد. طی 4 سال گذشته حتی این باور به وجود آمد که باید گاهی با تروریست ها مصالحه کرد، چنان که در عراق و افغانستان شاهد مصادیقی از این رویکرد بودیم. به عقیده بروس اوباما به احتمال زیاد به جنگ علیه تروریسم به عنوان اصل سازمانی در سیاست خارجی خود بازنخواهد گشت، اما این بدان معنا نیست که با شیوه ای مشابه بوش به تروریسم نگاه نکند.
بروس در بخش پایانی مقاله خود می افزاید:
بین المللی سازی عملگرایانه ای که از بوش به اوباما خواهد رسید، بر اساس تغییراتی که طی 4 سال گذشته به وقوع پیوست، شکل گرفت. به همین دلیل میان دور دوم ریاست جمهوری بوش و دور اول زمامداری اوباما پیوستگی بیشتری نسبت به دو دور ریاست جمهوری بوش وجود خواهد داشت.
اگر اوباما از تلاش برای ایجاد تغییر به خاطر تغییر اجتناب کرده و تلاش نکند که خود را از خلفش کاملا متفاوت نشان دهد، در آن صورت می تواند زمینه همگرایی میان دو حزب اصلی آمریکا را در عرصه سیاست خارجی فراهم آورد. با این حال مشاور رایس چشم انداز چنین تصویری را نه چندان روشن پیش بینی کرده است.
نظر شما :