کدام حقوق بشر!
تمام اعلاميه هائی که از ابتدای هم زیستی های مسالمت آمیز بصورت قبیله ای یا قومی یا کشوری نوشته شدهاست را می توان نوعی تدوین حقوق بشر دانست. از پندار نيک وگفتار نيک وکردار نيک تا کتیبه کورش یا ده فرمان موسی ويا فرمانهای هندوئيسم ويا کنفوسيوسيسم. ولی واقعاٌ چه پندارى نيک است؟ يا ملت آزاری چیست که کورش با آن همه جنگ ملتی را آزار نداده باشد. یا دزدی مکن در ده فرمان. برداشت چه مالی دزدی بايستی تلقی گردد؟ يا اصولاٌ چه مالی متعلق به فرد است؟ از سود پول در زمان نیاز گرفته تا فروش به قیمت خون پدر در زمان نیاز.
منظور از اين مثال های ابتدائی اين بود که بيان گردد حقوق به سختی قابل نوشته شدن ودرک کردن است. اين يکی از مسائل اصلی علم حقوق است که چگونه انديشه ای غير مادی وغير قابل سنجش بعنوان پايه های رفتاری وقضاوت های اجتماعی در آيد. مطمئناٌ هر قانونی هر چقدر هم که دقیق وموشکافانه وجامع نوشته شده باشد با توجه به بستر اجتماعی زمان تدوين آن نوشته شده است. قانون مانند شعر است که می گویند معنی شعر نزد شاعر است. معنی قانون هم فقط نزد تدوین کننده اولی و نشر دهنده ثانوی است. قانون صاحب روح است. این روح نیاز به ریاضت مستمر دارد تا انسانی و اعلائی گردد.
ای بسا قانونی که با گذشت زمان وتغییر روح خبیث گردد.
قانون حقوق بشر پس از جنگ دوم وکشتار بيش از ۵۰ ميليون انسان هر کدام به نوعی از کوره آدم سوزی گرفته تا بمباران های شهری یا قحطی یا بمب اتمی در رفته نوشته شده است. اين قانون برای اجرا نوشته نشده است. قانونی بود وهست بعنوان سرپوش بر جنايات بشری پس از جنگ دوم. چرا اينگونه است؟ مگر کسانی که اين قوانين را نوشتند خود پس از مدتی همان حرکت های سالهای جنگ دوم را پيشه نگرفتند. مگر در جنگ کره و ويتنام کم انسان کشته شد؟ مگر در خاورميانه يا آفريقا يا مناطق ديگر اسيا انسانهای کمی کشته شدند. گفته مىشود ۲۰۰ ميليون انسان در قرن بيستم که بيشتر آنها توسط حکومت های دست اندر کار همين حقوق بشرها بوده اند کشته شده اند. مگر تا زمانيکه جنگ است وبمب های ۱۰۰مگاتنی ساخته ميشود حقوق بشر وجود دارد. انديشه ساخت وتوسعه ونگهداری بمب ۱۰۰مگاتنی ضد حقوق بشر است.
بشر اوليه وقتی جنگ مى کرد ابتدا از روستا خارج مى شدند و در خارج شهر کشتی مى گرفت و هرکس زمين مى خورد جنگ را باخته بود. شما خود بگوئيد بشر اوليه بيشتر رعايت حقوق بشر را مى کرد يا بشر منمدن امروزی. اولین قانون حقوق بشر را در خلع سلاح عمومی از سلاحهای کشتار جمعی بایددانست. دومین قانون حقوق بشر را بايستی در مورد رعايت حقوق دولتها از يکديگر نوشت. سومین قانون را بایستی در تقسیم متعادل توان های مادی جهانی وحذف مالیات ها ویکنواختی ارزش کاری نیروی کار جهانی تدوین نمود. چرا بايد ارزش يک نيروی کار ساعتی چند ده دلار وارزش نيروی کار متعادلش چند سنت باشد. اين زياده خواهی برای چيست. چهارمين قانون حقوق بشر در تامين زيان های کشورها و قوم های زيان ديده است. اين نمی شود با هر ابزاری به هر کجا که مى خواهيم حمله کنيم وبعد بگوئيم ببخشيد اشتباه شده است.
اشکال حقوق بشر در آن است که مشکلات کلی جوامع جهانی را درک نمی کند وبه مسائل کم ارزش تری می پردازد.
نظر شما :