در آستانه يک سالگى کنفرانس آناپليس
آيا کنفرانس آناپليس شکست خورده است؟
این روزها در بسیاری از محافل این تفسیر را بسیار میشنویم که میگویند، کنفرانس آناپلیس شکست خورده است و ایالات متحده نتوانسته برای صلح خاورمیانه کاری به پیش ببرد. این تفسیر در نهایت به این جا ختم میشود که سیاستهای ایالات متحد در خاورمیانه شکست خورده و جورج بوش با پروندهای نه چندان موفق در مورد خاورمیانه کارش را به پایان رسانده است. این کارشناسان این گونه تفسیر میکنند که چون بنا بود نتایج کنفرانس آناپلیس تا قبل از آغاز سال 2009 به دستاوردهای مثبتی برسد و نتایج قابل توجهی به دست آورد، بنابر این چون اين نايج بهدست نيامده پس شکسته خورده است.
آیا واقعا کنفرانس آناپلیس کنفرانسی شکست خورده است؟ آیا با پایان یافتن سال 2008 و رسیدن به روزهای پایانی دوران ریاست جمهوری جورج بوش این طرح که بنا بود تا پایان این سال به نتیجه برسد، شکست خورده محسوب میشود؟
در این جا این مبحث را لاجرم به سه قسمت تقسیم میکنیم تا بهتر بتوانیم فضای کنفرانس را تصور کرده و نتایج آن را بررسی کنیم.
(1)– به یاد آوریم که کنفرانس آناپلیس در چه فضایی تشکیل شد. تاریخ 27 نوامبر 2007 را که دقیقا یک سال پیش میشود، به خاطر بیاوریم. آن فضای پر هیجان را تصور کنیم. میهمانان آن جلسه را به یاد بیاوریم. حضور مقامهای ارشد و نمایندگان کشورهای دائمى شوراى امنيت سازمان ملل متحد یعنی ایالات متحده، انگليس، فرانسه، روسيه و چين به همراه بان کى مون، دبير کل سازمان ملل متحد، تونى بلر نماينده ويژه کميته بينالمللى چهار صلح خاورميانه، عمرو موسى، دبير کل اتحاديه عرب، خاوير سولانا مسئول ارشد سياست خارجه اتحاديه اروپا و پرتغال رئیس وقت اين اتحاديه، بانک جهانى و صندوق بينالمللى پول به عنوان ناظران کنفرانس آناپليس، آفريقاى جنوبى، الجزاير، آلمان، عربستان سعودى، يونان، هند، بحرين، برزيل، کانادا، مصر، امارات، اندونزى، عراق، ايتاليا، ژاپن، اردن، لبنان، مالزى، مغرب، موريتانى، عمان، پاکستان، لهستان، قطر، سنگال، سودان، اسلونى، تونس، ترکيه، سوريه، يمن و نروژ را به یاد بیاوریم. بیشک اینان به آناپلیس نیامده بودند تا صرفا هوایی بخورند و در باغ آنجا قدم بزنند و گپ و گفتی داشته باشند و در ضیافتهای کاخ سفید دلی از عزا در آورند.
اهمیت این کنفرانس به اندازهای بود که دولت سوریه با وجود فشارهای منطقهای و فشارهای داخلی مهمانانش یعنی حماس و جهاد اسلامی و با وجود فشارهای منطقهای ایران و دیگر مخالفان کنفرانس اصرار داشت از آن دعوت شود که در اجلاس حضور یابد و حضور هم یافت. در این جا شاید برخیها خرده بگیرند که سوریه با این رفتار به نوعی خود را کوچک کرد. اما نه حقیقت این است که منافع به قدری گسترده و مهم هستند که حضور سوریه را در این کنفرانس ایجاب میکرد حتی اگر آن را به کوچک شدن و تحقیر (که البته نشد و به نفع سوریه نیز تمام شد) متهمش کنند. منافع سوریه به ویژه بر سر جولان به اندازهای حیاتی بود که سوریه احساس میکرد باید در این کنفرانس حضور یابد.
بیشک اگر بنا بود این کنفرانس بینتیجه باشد، مقامهای ارشد دنیا که بسیار بیشتر از همه ما از تحولات پشت پرده سیاست خبر دارند، از بده و بستانهای سیاسی کاملا مطلعاند و خود از بازیگران عرصه سیاسی هستند، بهتر میدانستند که شرکت در این کنفرانس بینتیجه است. اهمیت این کنفرانس به اندازهای بود که حتی کشورهای موریتانی، سنگال، سودان و اسلونی که کشورهای دست سوم جهان در عرصه دیپلماسی جهانی و تحولات سیاست جهانی محسوب میشوند نیز در آن شرکت داشتند. همه میدانستند این کنفرانس در نهایت یک دستاورد مهم دارد. دستاوردی که میتواند بسیاری از تحولات جهانی را تغییر داده و تعریف تازهای درباره سیاستهای آتی خاورمیانه به ارمغان آورد.
(2)- کنفرانس آناپلیس یک دستاورد بسیار مهم در بر داشت. آن هم تعهد دو دولت اسرائیلی و فلسطینی به تشکیل کشور مستقل فلسطینی بر اساس چارچوبی که اعراب و فلسطینیان به دنبال آن هستند. یعنی چه؟ یعنی این که ایهود اولمرت به عنوان نخستوزیر اسرائیل و نماینده این رژیم متعهد شد در تشکیل کشور مستقل فلسطینی تمام تلاشش را به کار گیرد تا به هر ترتیبی که شده کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود. کدام فلسطین؟ همان فلسطینی که محمود عباس به عنوان رئیس حکومت خودگردان فلسطینی در همان کنفرانس بر آن تاکید کرد و گفت، باید فلسطین بر سرزمینی تشکیل شود که علاوه بر اراضی فعلی سرزمینهای اشغال شده را نیز شامل شود و پایتخت آن هم فقط بیتالمقدس باشد. یعنی خواسته تمام فلسطینیان. این دستاورد بسیار مهمی است.
در کجای تاریخ اعراب و اختلافهای فلسطینیان و اسرائیلیها سابقه داشته است که اسرائیل برای کاری به نفع اعراب تعهدی بدهد. 60 سال اعراب و اسرائیل مذاکره کردند، جنگیدند و یکدیگر را متهم کردند، اعراب حاضر شدند کوتاه بیایند و تعهد دهند اما اسرائیلیها یک بار هم تعهد به هیچ چیز ندادند. آن هم از چه نوع تعهدی آن گونه که محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطینی اعلام کرد، عقب نشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی و تشکیل فلسطینی به پایتخت بیت المقدس. وانگهی فلسطینیان بیش از 60 سال است بر سر تشکیل کشورشان درگیر با اسرائیل هستند، تا قبل از کنفرانس آناپلیس هیچ کس حتی مطرح نمیکرد که دولت فلسطینی باید تشکیل شود. حتی اعراب دم از تشکیل کشور مستقل فلسطینی نمیزدند. اما در کنفرانس آناپلیس متعهد شدند که کشور مستقل فلسطینی باید تشکیل شود و پایتخت آن نیز بیت المقدس باشد. اتفاقی که تبدیل به سند شد و سران کشورهای مطرح جهان آن را امضا کردند و به تشکیل این دولت تعهد دادند. از سازمان ملل گرفته تا صندوق بینالمللی پول و حتی سودان و سنگال و اسلوونی همگی بر تشکیل این دولت متعهد شدند.
بر خلاف آن چه میگویند، این کنفرانس سه برنده داشت. نخست ایالات متحده امريکا که میزبان این نشست بود، سپس فلسطینیان که در این کنفرانس بر حق حقشان برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی صحه گذارده شد و سوم سوریه که در همین کنفرانس بر سوری بودن بلندیهای جولان تاکید شد و آن نیز سندی امضا شده از سوی سران جهان شد. چه دستاوردی از این مهمتر؟
(3)- اکنون 20 نوامبر 2008 است و 7 روز دیگر کنفرانس آناپلیس یک ساله میشود. اوضاع درونی اسرائیل دست خوش تغییر شد و دولت اولمرت سقوط کرد. از این رو مذاکرات صلح به تعویق افتاد. اما آیا اصل موضوع منتفی شده است؟ یقینا خیر. در اسرائیل هر کس که میخواهد حرفی از شرکت در انتخابات بزند، اوضاع به گونهای شده که ناخودآگاه احساس وظیفه میکند که باید با فلسطینیان مذاکره کند. نگاهی به شعارهای انتخاباتی و وعدههای نامزدهای انتخاباتی نخستوزیری اسرائیل بیندازید. تزیپی لیونی، رهبر حزب کادیما تعهد داده است به محض این که نخستوزیر شد مذاکرات خود را با فلسطینیان آغاز کند. ژوزف لیبرمن، چندین بار گفته است که باید به تقسیم بیتالمقدس تن دهیم و از سرزمینهای فلسطینی هر چند که دردناک است، خارج شویم. حتی بنیامین نتانیاهو، رهبر تندروی حزب لیکود نیز اعلام کرده، تعهد میدهم در صورت رسیدن به قدرت با فلسطینیان مذاکره کنم و برای تشکیل کشور فلسطینی تلاش کنم. ایهود اولمرت بارها خبر از پایان یافتن رویای اسرائیل بزرگ داده است و تاکید کرده باید کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود. آیا به یاد میآورید قبل از کنفرانس آناپلیس چنین گفتههایی از اسرائیلیها نقل شده باشد؟ اسرائیلیها کى خود را متعهد میدیدند که به فلسطینیان یا به هر کس دیگر در زمینه صلح و مذاکره تعهد دهند؟ اسرائیلیها هيچگاه رویای تشکیل اسرائیل بزرگ را بر باد رفته ندیده و به شکستشان در تشکیل آن اعتراف نکردند.
پس کنفرانس آناپلیس این دستاورد را داشت که اسرائیل را متعهد به رساندن فلسطینیان به حقشان کرد. سوری بودن جولان را به رسمیت شناخت. چه چیزی از این بالاتر؟ شاید بتوانیم بگوییم اسرائیلیها در این کنفرانس کمتر از هر زمان دیگری در مذاکرات و نشستها دستاوردی را برای خود به دست آوردند. شاید هم هیچ تمایل نداشتند در این کنفرانس شرکت کنند. این نگاه را چگونه میتوان توجیه کرد؟ سفرهای مکرر و تقریبا هفتگی یا 10 روز یک بار کوندالیزا رایس وزیر امور خارجه امریکا به خاورمیانه را به یاد بیاوریم. رایس آن قدر سفر کرد تا اسرائیلیها راضی شدند در این کنفرانس شرکت کنند. حتی قبل از این که اسرائیلیها بر حضورشان در این کنفرانس تاکید کنند، این فلسطینیان بودند که آمادگی خود را برای شرکت در این کنفرانس ابراز داشتند.
از سوی دیگر بر خلاف آنچه ظواهر نشان میدهد، احزاب و گروههای رقیب جنبش فتح نیز گرچه از این کنفرانس ناخرسند بودند چون اسرائیل را در هر حالتی دشمن خود تلقی میکنند و معتقدند تنها راه مقاومت راه گرفتن حقشان از اسرائیل است اما در عمل دیدیم که علیه حضور حکومت خودگردان در این کنفرانس موضع نگرفتند و حتی با تشکیل کنفرانسی در پاسخ به کنفرانس آناپلیس در دمشق مخالفت کردند و حاضر نشدند چنین کنفرانسی تشکیل شود. در همین حال به گفت و گو به جنبش فتح و محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطینی تمایل نشان دادند و با واسطه دولت مصر مذاکرات خود را برای حل اختلافها آغاز کردند.
از این رو نتایج کنفرانس آناپلیس مشخص است و همگان خود را به آن متعهد میدانند. اگر تا کنون نشده اصل موضوع منتفی نشده است و اگر هم به تعهدات خود عمل نکنند خلف وعده عمل کرده و تعهدات را زیر پا گذاشتهاند. تعهدی که تمام مجامع بینالمللی پای آن را امضا کرده و از آن حمایت کردهاند.
نظر شما :