کيسينجر خاورميانه
توضیح عکس: کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا و بندر بن سلطان در واشنگتن
زمانی که مشخص شد 19 تن از هواپیمان ربایان 11 سپتامبر از اتباع عربستان بوده اند، ناگهان محافل سیاسی و رسانه ای آمریکا که هنوز از بهت حملات این روز بیرون نیامده بودند، انگشت اتهام خود را به سوی سعودی ها نشانه رفتند. مقالات و بیانیه های متعددی علیه سیاست های آل سعود منتشر شد و به تدریج افکار عمومی آمریکا با اصطلاح "اسلام گرایان تندرو" آشنا و مانوس شد.
در آن زمان بندر بن سلطان که عنوان نماینده مورد اعتماد کشورش در واشنگتن را با خود یدک می کشید، هرگز تصور نمی کرد روزی را ببیند که رسانه های آمریکایی عنوان "کسینجر اعراب" را زیبنده وی بدانند.
خدشه دار شدن تصویر عربستان در میان آمریکایی ها باعث شد تا سعودی ها تلاش کنند که در راستای بازسازی وجهه شان خود را با راهبردهای جهانی – و یا دست کم خاورمیانه ای – واشنگتن هم قدم نشان دهند. این فرصتی بود تا زمینه ارائه یک "طرح بزرگ خاورمیانه ای" از سوی کاخ سفید فراهم آید و نقش تازه ای نیز برای سفیر عربستان در آمریکا رقم بخورد.
همگرایی و واگرایی عربستان و آمریکا
پایان زندگی ملک فهد و روی کارآمدن ملک عبدالله که خواستار ایجاد برخی اصلاحات در سیاست های داخلی و خارجی عربستان بود، باردیگر هراس واگرایی خط مشی های منطقه ای ریاض و واشنگتن را در دل بندر بن سلطان زنده کرد.
ملک عبدالله خواستار احیای قیومیت سعودی ها در خاورمیانه بود و بیشتر تلاش داشت تا تمرکز خود را بر به دست گرفتن ابتکار عمل در تحولات خاورمیانه معطوف کند.
اگرچه این رویکرد در ابتدا از نظر دولت بوش چندان خوشایند به نظر نمی رسید، اما با اوج گیری درگیری های عراق و افزایش نفوذ منطقه ای ایران، رفته رفته بستر همگرایی دوباره با عربستان محیا شد.
آمریکایی ها برای فشار بر ایران از یک سو و مهار سوریه از سوی دیگر به هم پیمانی نیاز داشتند که در موقع لزوم بتواند نقش برگ برنده آنها را در خاورمیانه ایفا کند.
سناریوی هراس از هسته ای شدن و اتهام اعمال قدرت در عراق علیه ایران و همچنین بهانه نفوذ سوریه در لبنان، برای پیش بردن طرح های خاورمیانه ای واشنگتن کافی نبود و کاخ سفید نیاز به اهرمی منطقه ای داشت تا مجری ابتکاراتی جدید و محرمانه در راستای ایجاد شکاف میان فرقه های مختلف در خاورمیانه باشد.
هم پایی با این رویکرد جدید آمریکایی ها زمانی برای ریاض به یک ضرورت تبدیل شد که پیروزی غیرمترقبه ای در کارنامه گروه حزب الله پس از جنگ 33 روزه با اسرائیل به ثبت رسید و افزون بر آن فصل جدیدی در مناسبات جنبش حماس با ایران و حتی سوریه ورق خورد.
اما حمایت از رویکرد ایجاد شکاف میان شیعه و سنی در خاورمیانه، موجبات ناامنی بیشتر در خاورمیانه و به طبع آن به خطر افتادن برخی از منافع اقتصادی آمریکا در خاورمیانه را نیز در پی خواهد داشت. یکی از این خطرات اخلال در جریان انتقال انرژی از خاورمیانه با بازارهای جهانی تشنه نفت بود. بدین ترتیب سرمایه گذاری های جدیدی به ارزش 50 تا 70 میلیارد دلار در راستای توسعه منابع نفتی عربستان و به منظور پاسخگویی به نیازهای فزاینده این بازارها در دستور کار این کشور قرار گرفت.
سعودی های اکنون در مسیر پرمخاطره ای قرار گرفته اند که رسیدن به نقطه پایان آن قائم به وجود خبرگانی در عرصه سیاست است که هم با جناح های و گروه های عمده در خاورمیانه آشنایی داشته باشند و هم کلیشه های ذهنی صاحبان قدرت در آمریکا را درک کرده باشند. یکی از این خبرگان شاهزاده بندر بن سلطان است.
مهره مورد اعتماد واشنگتن
بندر بن سلطان که برخی نام "بندر بوش" را نیز بر وی گذاشته اند، به مدت حدود سه دهه نزدیک ترین فرستاده مهمترین کشور هم پیمان آمریکا در خاورمیانه محسوب می شد. وی پس از استعفا در سال 2005 که پیش از مرگ فهد انجام گرفت، به موطنش بازگشت و وظیفه هدایت شورای امنیت ملی عربستان را که مبارزه – و یا به عبارتی دیگر ساماندهی – شبه نظامیان سنی یکی از ماموریت های آن بود، برعهده گرفت.
بندر در حالی بر این سمت تکیه زد که همچنان پرنفوذترین سعودی در آمریکا و مهمترین فرد پشت پرده معاملات دیپلماتیک در خاورمیانه به حساب می آمد.
افزایش حضور نیروهای القاعده در عراق و عدم کارایی شیوه برخورد قهرانه با گروه های شبه نظامی باعث شد تا لابی های سری آمریکا با سنی های حامی این گروه ها در عراق آغاز شود.
اما حضور گسترده تر در نظام سیاسی جدید عراق پیش شرطی بود که پیش از آغاز هر گونه همکاری گروه های سنی عراق در این راستا مطرح می شد؛ خواسته ای که مقاومت شدید شیعیان این کشور، بزرگترین مانع در برابر آن به حساب می آمد.
این وضعیت در حالی ادامه داشت که حزب الله لبنان پس از مقاومت در مقابل حملات اسرائیل طی جنگ 33 روزه، در حال تبدیل شدن به اسطوره جوامع مسلمان ( سنی و شیعه ) بود. از سوی دیگر اختلافات داخلی میان نیروهای عمده در لبنان بزرگترین چالش در برابر دولت تازه این کشور به رهبری فواد سینوره محسوب می شد. اختلافاتی که به دلیل قدرت گرفتن حزب الله در لبنان هرگز نمی توانست به ضرر شیعیان تمام شود.
در چنین وضعیتی بود که ناگهان گروه فتح الاسلام از شمال لبنان سربرآورد و پس از دستگیر شدن برخی از اعضای سعودی این گروه، ارتباط آن با عربستان سعودی به بحث روز محافل خبری دنیا تبدیل شد.
برخی اخبار جدید حکایت از این دارند که فتح الاسلام گروهی است که بندر بن سلطان به منظور کنترل قدرت حزب الله در لبنان ایجاد کرده است.
این اخبار شاید با تلاش های دیپلماتیک پشت پرده وی در انعقاد توافق مکه میان گروه فتح و حماس و مذاکره سری با اسرائیلی ها بر سر طرح صلح عربستان منافات داشته باشند، اما با توجه به سابقه و نفوذ بندر بن سلطان در میان محافل عربی و آمریکایی، چندان هم غریب نیستند.
در حال حاضر منافع آمریکا در منطقه حکم می کند که از قدرت شیعیان کاسته شود. از نظر برخی از مقامات آمریکایی دستیابی به این هدف فعلا از طرق دیپلماتیک و سیاسی میسر نیست و بهترین راه حل ممکن برای برون رفت از آن دست یازیدن به روش هایی زیرزمینی است که علم کردن گروه های شبه نظامی سنی در مقابل شیعیان در لبنان و عراق یکی از آنها است.
شاید فقط در چنین صورتی است که بازگشت به اصطلاح توازن قدرت میان شیعیان وسنی های در خاورمیانه و در پی آن عقب نشینی بدون خطر نیروهای آمریکا از عراق را تضمین شود.
آمریکا برای ایجاد چنین فضایی در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر نیازمند حضور نامحسوس فرد یا افرادی است که اولا مورد اعتماد سیاست سازان واشنگتن باشند و ثانیا از جغرافیای سیاسی خاورمیانه و مسائل پشت پرده آن وقوف کامل داشته باشند.
نظر شما :