انتخابات آمريکا و ترس اعراب از ايران

۲۲ مهر ۱۳۸۷ | ۱۸:۱۸ کد : ۲۹۰۰ اخبار اصلی
يادداشتى از کريم جعفرى
انتخابات آمريکا و ترس اعراب از ايران
انتخابات رياست جمهورى در آمريکا را شايد بتوان از ديدگاه‌هاى مختلفى مورد بررسى قرار داد و در اين ميان تحليلگران بسيارى بر آن بوده‌اند تا انتخاب هر يک از نامزدهاى دمکرات و جمهوريخواه در اين انتخابات را به بسيارى از تحولات جهانى ربط دهند. جدال نامزدهاى انتخاباتى در آمريکا، هر روز ابعاد جديدترى به خود مى‌گيرد و مباحث بيشترى را در خود جاى مى‌دهد. در ميان اين تبليغات انتخاباتى آنچه بيش از همه خود را نشان مى‌دهد تمرکز و تاکيد بيش از اندازه هر دو نامزد دمکرات و جمهورى‌خواه بر منطقه خاورميانه و مسايل موجود در آن مى‌باشد. هم سناتور جان مک‌کين و هم سناتور باراک اوباما در سخنان خود در طول يک سال گذشته تاکيدى بيش از اندازه بر خاورميانه داشته و از آن به عنوان عمق استراتژيک آمريکا ياد کرده و از اين رو نظرات خود را در اين مورد بدون هيچ شبه‌اى بيان مى‌کنند.
اما شايد در منطقه مهمى مانند خاورميانه به گونه‌اى ديگر به اين انتخابات که کمتر از سه هفته ديگر برگزار مى‌شود نگاه مى‌کنند. در اين منطقه سه نوع متفاوت قدرت حضور دارند که هر کدام از آنها به نحوى با دولت آمريکا در طول سه دهه گذشته تعامل داشته و بر اساس همين تعامل هم بوده که راهبردهاى خود را انتخاب مى‌کنند. اين سه دسته از کشورها عبارتند از ايران به همراه هم‌پيمانش سوريه که به همراه حزب‌الله لبنان و جنبش‌هاى مقاومت فلسطينى از آنها به عنوان محور مقاومت ياد مى‌شود. رژيم اسراييل که به تنهايى در يک سمت قرار دارد و به نوعى هم‌پيمان سياسى و نظامى واشنگتن در منطقه است و بالاخره کشورهاى عربى که نام خود را محور اعتدال عربى گذاشته‌اند و به رهبرى مصر و عربستان سياست‌هاى خود را در قبال منطقه تعيين مى‌کنند.
 
اين سه قدرت هر کدام تلاش‌ دارند تا در سياست‌بازى‌هاى منطقه‌اى جايگاه خود را حفظ کرده و از اين رو خود را همچنان در بطن سياست‌هاى خاورميانه نگه دارند. از هم اکنون به خوبى مى‌توان رد پاى نتيجه انتخابات آتى آمريکا در قبال هر سه گروه نامبرده شده در بالا را در ميان تحرک سران آن کشورها به خوبى مشاهده کرد. رژيم اسراييل خود به خوبى مى‌داند که چه مک‌کين جمهورى‌خواه و چه اوباماى دمکرات رئيس جمهور شوند، چندان تغييرى در سياست‌هاى کلى ايالات متحده آمريکا در قبال خود مشاهده نخواهند کرد، تنها ممکن است در صورت پيروزى اوباما، مقامات تل‌آويو مجبور شوند تن به مذاکرات صلح محکمرى با فلسطينى‌ها دهند. در مورد ايران هم بايد به صورت خلاصه گفت از آنجا که ايران در طول 30 سال گذشته همواره سياستى مستقل را در منطقه پى گرفته است، انتخابات آتى هم نتواند چندان بر روى سياست‌هاى کلى آن تاثير داشته باشد، تنها ممکن است ايران و آمريکا در بهترين حالت با هم به مذاکره بپردازند که اين مهم هم تابع متغييرهاى گوناگونى است که به نظر مى‌رسد به سادگى قابل دست يافتن نيستند. اما در همين حال انتخابات آتى مى‌تواند به خوبى بر روابط ايران و اعراب که به عنوان ضلع سوم در تقسيم نيروها در منطقه از آنها نام برديم، تاثيرگذار باشد.
اعراب در طول 30 سال گذشته با در پيش گرفتن سياستى خاص که از آن مى‌توان به ايران ستيزى و در حاشيه راندن ايران از آن ياد کرد، همواره خود را در مقابل ايران قرار داده و از هيچ تلاشى هم در اين مسير فروگذار نکرده‌اند، تا جايى که در جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، علاوه بر کمک‌هاى بى‌شمار مادى و تسليحاتى، در بعد انسانى هم به کمک رژيم بعث حاکم بر عراق شتافتند تا از پيروزى ايران جلوگيرى کرده و راه را براى سلطه عربى در غياب ژاندارم منطقه‌اى که ايران بود؛ فراهم کنند. اما عدم پيروزى عراق در اين جنگ و پايدارى ايران اعراب را به اين نتيجه رساند که ايران قدرت آن را دارد تا در برابر مشکلات موجود که در مرزهايش حضور دارد، به مقاومت بپردازد.
پس از پايان جنگ، در حالى که جمهورى‌خواهان در آمريکا قدرت را در دست داشتند، اعراب با ادامه دادن به سياست پيشين خود تلاش کردند در سياستى هماهنگ آمريکا را از ايران دور کرده و با هزينه کردن ساليانه ميليون‌ها دلار در واشنگتن و ميان سناتورهاى قدرتمند اين کشور، همواه بلند بودن ساز مخالف با ايران را تداوم بخشند. سياستى که تا امروز هم ادامه يافته و به نظر مى‌رسد که اعراب دوست دارند که همچنان اين سياست را ادامه دهند. انتخابات رياست جمهورى آمريکا سوالات بسيارى را در ذهن اعراب به وجود آورده و همه چيز نشان از آن دارد که آنها به شدت از انديشه نزديکى ايران و آمريکا به هم مى‌ترسند و مى‌خواهند دروى و دشمنى ايران و آمريکا ادامه يابد.
آمريکا در دو نوبت در طول دوران رياست جمهورى بوش به ايران خدمت کرد؛ يک بار با برداشتن موجوديتى بنام طالبان در افغانستان و بار ديگر هم از ميان بردن دشمنى کينه‌تور بنام صدام حسين در عراق که محلى براى تجمع مخالفان دولت ايران شده بود و خود وى هم هنوز انديشه‌هاى ضد ايرانى داشت. با اين دو اقدام، بسيارى از نيروهاى درونى ايران آزاد شد و ايران با در پيش گرفتن سياستى که در آن مى‌شد قدرت برتر منطقه شدن را به خوبى يافت، گام‌هاى متعددى برداشت تا در برابر قدرت فزاينده آمريکا در خاورميانه به همراه هر گونه حمله احتمالى اين کشور به خاک خود واکنش نشان دهد. ايران که در اين زمينه سياست دامنه‌دارى را در پيش گرفته بود، بالاخره در عراق به آمريکا فهماند که بدون حضور ايران نمى‌تواند آرامش را در اين کشور برقرار کند و اين کشور را در عراق بر سر ميز مذاکره نشاند. از همان زمانى که آمريکا با ايران در عراق به مذاکره پرداخت، ترس اعراب هم شروع شد. اعراب به خوبى آگاه بودند که اگر ايران و آمريکا بتوانند با هم عراق را به آرامش برسانند، در ديگر موضوعات منطقه هم پاى ميز مذاکره خواهند نشست و آنها با پى بردن به توان ايران، عملا قدرت منطقه‌اى ايران را به رسميت شناخته و ديگر به اعراب به عنوان متحد خود ياد نکند. حال که اگر جريان به همين صورت در سياست‌هاى کلى آمريکا ادامه يابد، آيا رئيس جمهور بعدى آمريکا آن را ادامه نخواهد داد و به ايران به عنوان قدرت برتر در منطقه نگاه نخواهد کرد که مى‌توان با آن کنار آمد و به جاى هزينه کردن ساليانه ده‌ها ميليارد دلار، هم انرژى مورد نياز را تامين کرده و هم اينکه به روابط منطقه‌اى خود ادامه داد؟
همين ترس و دلهره است که اين روزها اعراب را به تکاپو واداشته تا به بررسى روند انتخابات آمريکا بپردازند و آينده خود را از دوربين روابط احتمالى ايران و آمريکا بررسى کنند. از يک طرف شاهد آن هستيم که اعراب در حال برقرارى رابطه با دولت شيعه عراق هستند تا با حضور در بغداد عملا خلأ به وجود آمده ناشى از عدم حضور خود را پر کنند و در افغانستان هم شاهد ميانجى‌گرى عربستان ميان دولت کابل با شورشيان طالبان هستيم با به اين ترتيب دل آمريکا را به دست آورند و تاکيدى داشته باشند بر توانايى‌هاى خود. آنچه اعراب به آن فکر مى‌کنند آشتى ايران و آمريکا و تقسيم قدرت در اين منطقه است، اگر ايران به عنوان ژاندارم منطقه که توانسته است آن را با قدرت و مقاومت در برابر آمريکا به دست آورد، خود را مطرح کند، آنگاه تمام نظم شکننده موجود در منطقه به هم خواهد خورد و تمام اعراب به عنوان قدرت دست دوم شناخته شده و با از دست دادن جايگاه خود در منطقه، بايد از ايران تبعيت کنند. بنابراين بايد گفت همه اين مسايل در دست رئيس جمهور آينده آمريکا قرار دارد که چگونه مى‌خواهد با واقعيت‌هاى موجود در منطقه مقابله کند؛ آيا اين کشور مى‌خواهد قدرت برتر ايران را بر اعراب به رسميت بشناسد و از دريچه‌اى ديگر با ايران تعامل کند؟ به هر حال اين روزها اعراب به شدت در ترس و دلهره به سر مى‌برند...

نظر شما :