شورای آمریکاییان و ایرانیان
یادداشتی از مرتضی کاظمیان، تحلیلگر مسائل سیاسی
دولت آمریکا به انجمن غیردولتی «شورای آمریکاییان و ایرانیان» -که ریاست آن را هوشنگ امیراحمدی برعهده دارد- اجازه داده است دفتری در ایران تاسیس کند. این موافقت اگرچه بهمثابه رویدادی بیسابقه در مناسبات تهران و واشنگتن در سی سال سپریشده از انقلاب اسلامی ایران، قابل ارزیابی است، اما بهنظر میرسد ذیل مناقشات ایران و ایالات متحده، و برای رفع بحران در مناسبات دو کشور، چندان موثر واقع نشود.
هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه نیوجرسی-که از جمله شاخصترین چهرههای فعال درزمینهی تلاش برای برقراری روابط ایران و آمریکا، محسوب میشود- هدف از تاسیس این انجمن را «ایجاد درک بهتر از مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و روابط دیپلماتیک دو کشور» دانسته است تا «وسیلهای برای گفتوگوهای شفاف در سطح موردقبول دنیای امروز باشد» (مصاحبه با رادیو زمانه). اگرچه امیراحمدی گفته است: «این دفتر هیچگونه ماموریت سیاسی و دیپلماتیک ندارد» اما وبسایت «شورای آمریکاییان و ایرانیان» با درج گزارش کوتاهی در این خصوص، تاکید کرده است که این شورا میکوشد تا از این امکان، برای پیشرفت موثر تلاشها برای برقراری گفتوگو و تفاهم بین مردم و حکومت دو کشور ایران و آمریکا در شرایط خطیر کنونی استفاده کند؛ و البته برنت لوليس، مديرعامل این انجمن نیز، گشايش دفتر در تهران را گام نخست در «نهادينه کردن مناسبات عادى» ميان ایران و آمریکا توصيف کرده است.
جالب اینجاست که امیراحمدی، در اظهارنظری دیگر (مصاحبه با رادیو فردا) اگرچه هرگونه ارتباط بین تأسیس دفتر این شورا در تهران و گشایش دفتر حفاظت منافع آمریکا در ایران را رد کرده، ولی عنوان نموده است که در صورت موافقت تهران با تأسیس دفتر «شورای آمریکاییان و ایرانیان»، مقامات واشنگتن برای ارائه پیشنهاد خود، تشویق شوند.
وقتی اخبار چند ماه اخیر و حداقل دو سفر امیراحمدی به ایران، و نیز شنیدههای متعدد از دیدارهای گستردهی او با صاحبان قدرت را مورد تامل قرار دهیم؛ و نیز هنگامی که به «پالس»ها و سخنان اخیر رییسجمهور احمدینژاد در سفر اخیرش به آمریکا، دقیق شویم؛ آنگاه تاسیس انجمن یادشده معنای ویژهای مییابد.
آمد و شد امیراحمدی بین ایران و ایالات متحده و دیدارهای آزادانه و بدون مانع و مزاحم وی و مصاحبههای او (حتی با رسانههای نزدیک به دولت یا همسو با جریان مسلط در حکومت)، بهگونهای غیرقابل نفی، نشانههای مشهودی از یک «عزم» داشت.
این عزم را احمدینژاد در سفر اخیرش به ایالات متحده، تقریبا" آشکار ساخته بود. رییسجمهور در این سفر (برای حضور در سازمان ملل) کوشید تا آنجا که ممکن است -و از طریق مصاحبه با رسانهها یا سخنرانی، «پیغام»های معنادار خود را در خصوص اصلاح وضع روابط تهران-واشنگتن، به گوش سیاستمداران و افکار عمومی آمریکا برساند.
اما بهنظر میرسد هم مشتاقان و کوشندگانی چون امیراحمدی، و هم محافظهکاران جدید در ساخت قدرت ایران، از یاد بردهاند که حل و فصل مناقشات با واشنگتن -آنچنان که مقامهای ارشد کاخ سفید بارها بر آن تاکید کردهاند- منوط و موکول به مشخصشدن تکلیف برخی مسایل عمده و بحرانزا در روابط میان ایران و ایالات متحده است. انرژی هستهای، مسئله صلح در خاورمیانه (اسراییل و فلسطین)، آنچه که حمایت تهران از گروههای تروریستی خوانده میشود، و سرانجام مسئلهی رعایت حقوقبشر. اگر از این آخری صرفنظر کنیم -که متاسفانه همیشه «ناگهان» فراموش میشود و بهحاشیه میرود-حلوفصل موارد دیگر، بهمعنای تغییر ماهوی محتوای نظام سیاسی در ایران است.
اگر محافظهکاران جدید برای تداوم بقا و حضور خود در راس هرم قدرت ایران و ادامهی اقتدار در دولتی نفتی، واجد این توان هستند که چنین مسایلی را -بههر صورت ممکن- حلوفصل نمایند، و واجد این حد از امکان تغییر هستند، البته نیازی به تاسیس انجمنهایی از این دست (شورای آمریکاییان و ایرانیان) نیست. این نهایت رویکرد پراگماتیستی جریان مسلط در ساخت قدرت محسوب میشود که ایدئولوژی و استراتژی خود را در بالاترین حد ممکن، تصحیح میکند و این تغییر را برای بدنهی اجتماعی حامی خویش، توجیه مینماید.
بدیهی است که وقوع چنین حادثهای، در چهارچوب اقدامات یک دولت دموکراتیک قابل تحلیل نیست؛ چراکه چنین دولتی از دل یک روند دموکراتیک و پس از گفتوگوی جریانهای سیاسی فعال در کشور در مورد موضوعی بدین اهمیت، اتخاذ تصمیم کرده و «منافع ملی» را بر «مصالح حکومت» یا منافع باندهای قدرت، ترجیح داده است.
روندی جز این، «بازی سیاسی»، و اقدام جریان واجد هژمونی در ساخت قدرت برای تداوم بقای خویش و نیز در راستای تامین هرچه بیشتر منافع حکومت خواهد بود که البته با امتیازها و هزینههای نه چندان اندکی، همراه خواهد شد.
سوی دیگر این مناسبات و رویدادها، آن است که جمهوری اسلامی نتواند-یا به هر علت و دلیلی نخواهد- مهمترین گرههای موجود در روابط میان خود و کاخ سفید را -که پیشتر ذکر شد- «بگشاید»؛ یا آن که بههر علتی، واشنگتن پروژهای متفاوت در تعامل با تهران را برگزیند؛ در اینصورت باز تاسیس و فعالیت انجمنی چون شورای آمریکاییان و ایرانیان، نخواهد توانست بر تصمیمهای اصلی و راهبرد دو دولت تاثیر معنادار گذارد.
تلاش برای تغییر نگاه افکار عمومی نیز چندان کلیدی و مهم ارزیابی نمیشود؛ چرا که اساسا" نگاه مردم دو کشور به یکدیگر، محتوا و صورتی خصمانه ندارد. این نکتهای است که حتی بارها شخص رییسجمهور احمدینژاد نیز آن را مورد تاکید قرار داده و میان ملت و دولت ایالات متحده، خط فاصله کشیده است؛ به شکل معناداری، همین رویکرد را نیز بارها مقامهای ارشد کاخ سفید نسبت به مردم و حکومت ایران، اتخاذ کردهاند.
اینچنین، بهنظر میرسد که فعالیت مسئولان انجمن مزبور -آنگونه که خود بهطور مستقیم و غیرمستقیم، تاکید کردهاند- بیشتر«برای برقراری گفتوگو و تفاهم بین حکومت دو کشور ایران و آمریکا» و گشودن دریچهای جدید و امکانی دیگر برای تبادل نظر و «پیغام» باشد.
بیشک نتیجهی انتخابات آتی ریاستجمهوری در آمریکا و ایران، بر روند و فرجام تلاشهایی از این دست، بسیار تاثیرگزار خواهد بود؛ و از این زاویه، تا اطلاع بعدی، همهچیز در نوعی تعلیق و توقف بهنظر میرسد. مگر آن که محافظهکاران جدید در ایران برای حلوفصل معضل روابط تهران-واشنگتن، به هر علتی (ازجمله انتخابات ریاستجمهوری88) عجله داشته باشند...
نظر شما :