نمک پاشيدن بر زخم مسلمانان

۰۹ تیر ۱۳۸۶ | ۱۶:۳۰ کد : ۲۷۸ اخبار اصلی
نویسنده خبر: صادق زیباکلام
مقاله اى از صادق زيباکلام درباره اعطاى لقب سر و شغل جديد تونى بلر

 

اگر تظاهرکنندگان جلوى سفارت انگلستان دو هفته قبل مى‌دانستند که چند روز بعدش ملکه انگلستان که ميهمانى به واسطه او برپا شده بود لقب عاليجناب را به سلمان رشدى اعطا خواهد کرد بدون ترديد بر آتش خشم‌شان افزوده مى‌شد.

 

اعطاى اين نشان سبب شد تا اگر تظاهرکنندگان بعضا با انتقاداتى هم روبه‌رو شده بودند، حالا‌ ديگر طلبکار هم بشوند. با تصميم انگليس به بزرگداشت رشدى، مجددا پرونده کهنه و قديمى باغ سفارت بريتانيا در قلهک به جريان افتاد.

همچون زن و شوهرى که هر بار با هم بگومگويشان مى‌شود پاى طلا‌ق و محضر را پيش مى‌کشند، جريانات تندرو در تهران هم هر بار که از عملکرد دولت فخيمه مکدر مى‌شوند، مى‌روند به سراغ باغ سفارت در قلهک. آنچه که بسيارى در ايران از جمله راديکال‌ها و دست‌اندرکاران پرونده دعواى ملکى باغ سفارت بريتانيا نمى‌دانند، آن است که ملکه بريتانيا از قبل خبر ندارد که به چه کسانى مى‌خواهد نشان عاليجناب اعطا نمايد.

 

شايد روزى روزگارى چنين مى‌بود و سلطنت در انگلستان معنا و مفهومى مى‌داشت، اما از زمان کرامول در قرن هفدهم به اين سو، سلطنت در امور سياسى و مملکتى در انگلستان همان‌قدر نقش دارد که احمد شاه در ايران نقش داشته است.

هر سال نخست‌وزير فهرستى را مشتمل بر ده‌ها نفر از چهره‌ها و شخصيت‌هاى فکرى، فرهنگى، هنرى، اجتماعى، ورزشى و... را به ملکه مى‌دهد و ايشان هم بدون آنکه حتى برخى از آنان را به درستى بشناسد، لقب و نشانى را که رئيس قوه مجريه خواسته چشم بسته امضا مى‌نمايد، چرا که اساسا هيچ فعلى يا امرى برعهده وى نيست و باز برخلا‌ف تصور بسيارى از هموطنانمان، اعطاى القاب از سوى ملکه، به مسائل سياسى ارتباطى پيدا نمى‌کند. ملا‌ک انتخاب نخست‌وزير بيشتر خدماتى است که آن فرد در يک حوزه فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، ورزشى يا هنرى انجام داده است.

 

در مثال، کسانى که ظرف نيم قرن گذشته مفتخر به دريافت نشان شده‌اند انسان‌هاى مختلفى را مى‌توان يافت. از خوانندگان موسيقى پاپ (بيتل‌ها در دهه 1960) گرفته تا سرمربى تيم فوتبال انگلستان پس از پيروزى آن کشور در جام‌جهانى در سال 1966، سرمربى تيم فوتبال منچستر يونايتد، رئيس يک فروشگاه زنجيره‌اى موفق، گويندگان خبر و مجريان موفق برنامه‌هاى تلويزيونى، ستارگان نام‌آور تئاتر و سينما، کارگردانان، مخترعان و مکتشفان، نظاميان برجسته، کسانى که به صنعت انگلستان يا صادرات خدمات ارزنده‌اى کرده‌اند، فعالا‌ن موسسات خيريه و نيکوکارى، يک مسلمان (لرد احمد که عضو مجلس انگلستان مى‌باشد)، نويسندگان، اصحاب هنر، اساتيد و پژوهشگران نام‌آور و اينگونه جماعات. البته در ميان آنان رجال و رهبران سياسى هم يافت مى‌شوند از جمله برخى از نخست‌وزيران و وزراى خارجه پيشين.

 

مى‌ماند اينکه چرا تونى بلر در روزهاى پايانى رهبرى‌اش بر حزب کارگر و قبل از آنکه جاى خود را به گوردون براون رهبر جديد و به قول افغان‌ها سر وزير آينده شير پير استعمار بدهد، تصميم گرفت سلمان رشدى محکوم به اعدام از نظر مسلمين را در کنار جان لنن، الکس فرگوسن، مارگارت تاچر، لرد احمد و رئيس فروشگاه‌هاى زنجيره‌اى مارکس و اسپنسر قرار دهد.

قبل از گمانه‌زنى در اين خصوص، بايستى گفت اين بار دومى است که بلر بر سر مساله فهرست القاب دچار دردسر مى‌شود. سال گذشته معلوم شد برخى از کسانى که نامشان در فهرست آمده مبالغ هنگفتى را به عنوان کمک به حزب کارگر پرداخته‌اند.

 

تونى بلر و ساير رهبران حزب البته منکر شدند که آن پرداخت‌ها به واسطه آن بوده که نام کمک‌کننده‌ها در فهرست قرار گيرد؛ البته با توجه به اينکه <خيرين> ميلياردر و خارجى بوده‌اند، بسيارى انکار تونى بلر را بيشتر به يک طنز تشبيه کردند.اما انگيزه يا انگيزه‌هاى تونى بلر در قرار دادن سلمان رشدى در اين فهرست چه مى‌توانست باشد؟

حسب ظاهرش او مى‌خواست از آزادى بيان و قلم دفاع نمايد. منتها اشکال اساسى در پذيرش اين انگيزه آن است که او در بيش از يک دهه صدارتش براى تنها چيزى که تره چندانى خرد نکرد، دفاع از آزادى بيان بود.

 شايد اگر برخى رهبران ديگر حزب کارگر همچون مايکل فوت، تونى بن‌يا رابين کوک چنين ادعا مى‌کردند، مى‌شد از آنان پذيرفت اما هرگونه ادعاى طرفدارى از آزادى و مفاهيمى از اين دست براى تونى بلر که به فردى مثل جورج بوش به عنوان الگو و مراد مى‌نگريست، به طنز بيشتر شباهت پيدا مى‌کند تا واقعيت.

 

آنچه مسلم است تونى بلر نمى‌توانسته ناآگاه از احساسات مسلمانان در قبال سلمان رشدى بوده باشد. قرار دادن نام وى در فهرست، عملا‌ً به‌مثابه بى‌اعتنايى و بى‌حرمتى به بيش از يک ميليارد مسلمان بود. با يک نگاه بدبينانه مى‌توان گفت که شايد او تعمداً نام رشدى را در فهرست گذارد تا در آخرين روزهاى صدارتش تلا‌فى مشکلا‌ت و مصائبى را که طى دوره صدارتش از مسلمانان کشيد بنمايد.

 

بدون ترديد در تمامى دوره صدارتش، بلر بيشترين دشوارى‌ها را از ناحيه مسلمانان داشت. تعارض مسلمانان اصولگرا (بنيادگرا) در داخل خود انگلستان، مصيبت در عراق، دردسر مداوم با ايران و ناملا‌يمات در افغانستان باعث شد تا يک لحظه آب خوشى از گلوى تونى بلر پايين نرود.

 

 از اين بابت مى‌بايستى به وى حق داد تا خواسته باشد روى زخم مسلمين در رابطه با رشدى مشتى فلفل و نمک بپاشد. اما خنده آخر باز هم از آن مسلمانان خواهد بود. آنچه بلر به هنگام قرار دادن نام رشدى در فهرست نمى‌دانست، آن بود که ممکن است کميسيون چهارجانبه حل مناقشه ميان اسرائيل و فلسطين (روسيه، آمريکا، سازمان ملل و اتحاديه اروپا) بلر را به‌عنوان نماينده ويژه خود تعيين کنند.

شايد اگر او مى‌دانست که پست آينده‌اش دربرگيرنده سر و کله زدن با مسلمانان خواهد بود، آن‌قدر بر پاشيدن نمک روى زخم مسلمانان اصرار نمى‌کرد. ‌

صادق زیباکلام

نویسنده خبر


( ۱ )

نظر شما :