کلاف سردرگم سياست خارجى آمريکا در قبال ايران
سياست خارجى دولت در کاخ سفيد در مورد ايران چه خواهد بود؟
با وجودى که هر دو نامزد رياست جمهورى در آمريکا تاکيد کرده اند که ايران بايد از برنامه هاى هسته اى خود دست بکشد، اما هيچ يک از اين دو در مبارزات انتخاباتى خود راهبرد مشخص و خدشه ناپذيرى را در اين مورد مطرح نکرده است.
بنابر اين سوالى که اکنون ذهن بسيارى از تحليلگران حوزه سياست خارجى در ايران و آمريکا را به خود مشغول کرده، اين است که سياست خارجى دولت در کاخ سفيد در مورد ايران چه خواهد بود؟
باراک اوباما در حالى داد مذاکره بدون پيش شرط با ايران را سر داده که به هيچ وجه نحوه مواجهه با مشکلات موجود بر سر راه چنين تصميمى را مشخص نکرده است. از سوى ديگر جان مک کين در حالى بر طبل جنگ عليه ايران مى کوبد که نتوانسته است راه حلى براى پيامدهاى ناگوار چنين اقدامى درمنطقه ارائه دهد.
چيزى که در تمام مبارزات انتخاباتى در سراسر دنيا تقريبا مشترک است، عدم تحقق وعده ها و شعارها به خصوص در حوزه سياست خارجى است و به نظر مى رسد که ادعاهاى نامزدهاى انتخاباتى آمريکا نيز از اين قاعده مستثنى نباشد. بى شک باراک اوباما بدون اينکه به پيامدهاى شکست احتمالى مذاکرات رودرروى خود با رئيس جمهور ايران بينديشد، با او پشت يک ميز نخواهد نشست. همچنين مک کين نيز نمى تواند بدون آنکه شانس خود را براى گفت و گو با ايران امتحان کند، تصميم حمله نظامى عليه اين کشور را عملى سازد.
بدين ترتيب صرفا ارائه يک پيش بينى متقن و خلل ناپذير از فرد پيروز در انتخابات 2008 آمريکا، نمى تواند پاسخى صريح به سوالى باشد که در ابتداى اين نوشته مطرح شد. با اين حال موقعيت کنونى در سياست خارجى آمريکا مى تواند تا حدى راه گشا باشد. به اين معنا که به نظر مى رسد محدوديتهايى که در مقابل هر يک از وعدههاى انتخاباتى اين دو نامزد وجود دارد، آنان را ناگزير از اتخاذ يک راهبرد ديپلماتيک يکسان و يا شببه به هم خواهد ساخت.
از سوى ديگر اگر رئيس جمهور آتى آمريکا مثلا بخواهد خيلى سريع اقدام به آغاز دور جديدى از مذاکرات ايران کند، هيچ تضمينى وجود ندارد که اين حرکت بتواند واکنش مثبت ايران را برانگيزد. هر چند که رئيس جمهور کنونى ايران تمايل به گفت و گوى مستقيم با آمريکا را ابراز داشته است، اما با توجه به اين که دوره رياست جمهورى وى در سال آينده ميلادى به پايان خواهد رسيد، هيچ تضمينى براى تحقق اين تمايل وجود ندارد.
در واقع مبارزات انتخابات رياست جمهور آتى در ايران زمانى شروع به گرم شدن خواهد کرد که پرونده انتخابات رياست جمهورى در آمريکا بسته شده است. بدين ترتيب اگر قرار باشد پيشرفتى در روند ديپلماتيک ميان ايران و آمريکا حاصل شود، اين موضوع به بعد از انتخابات ايران در خرداد ماه سال آينده موکول خواهد شد.
افزون بر اين تجربه دولت بوش نشان داد که ادامه سياست انزواى ايران در منطقه هم نمى تواند نتايج مثبتى را به بار آورد. آمريکا قادر نيست که بيش از حد بر توقف برنامه هسته اى ايران پافشارى کند، زيرا منافع اين کشور با ايران در برخى از کشورهاى از جمله عراق، افغانستان، لبنان و قفقاز در تلاقى است. مباحثى نظير عراق و افغانستان مى توانند به عنوان فرصتهايى براى توافق دو طرف تلقى و پيش از مذاکرات احتمالى پيرامون موضوع پيچيده تر برنامه هسته اى ايران، به اعتماد سازى ميان دو طرف منجر شوند.
اما در صورتى که رئيس جمهور آتى آمريکا بخواهد چنين روندى را در دستور کار سياست خارجى خود قرار دهد، بايد بتواند در مقابل يک سوال اساسى از سوى مخالفين پاسخى متقن بيابد. اين سوال که از کجا معلوم چنين روندى فرصت توليد سلاح هسته اى را براى ايران فراهم نسازد؟ نئومحافظه کاران آمريکايى مدعى هستند که اين اقدامات تنها به فرصت سوزى اقدمات احتمالى براى تلاش ايران براى دستيابى به چنين سلاح هايى منجر خواهد شد.
شايد هراس از مواجه با اين سوال بود که باعث شد دولت بوش تلاش هاى زيادى را براى محدود ساختن ايران از طريق سياست انزواى ايران در منطقه در دستور کار قرار داد. اين در حالى است که چنين سياستى از نظر برخى از تحليلگران راه به جايى نخواهد برد و چشم انداز تعاملات احتمالى ميان ايران و آمريکا را در آينده براى هميشه تيره خواهد ساخت.
به نوشته ولى نصر و رى تکيه از نظريه پردازان امور ايران در يکى از شمارههاى مجله فارن افيرز، سياست به انزوا کشيدن ايران يک شکست بوده است و رئيس جمهور بايد آن از دستور کار خود خارج کند. به عقيده اين دو به دليل عدم وجود يک اجماع منطقهاى در مورد ايران، واشنگتن ناگزير است که سياست همگرايى ايران با ساير کشورهاى حاضر در منطقه را مورد توجه قرار دهد.
يکى ديگر از گزينههايى که در مورد فعاليت هسته اى ايران وجود داشته و در نهايت اتخاذ سياستى سازگار با آن را در دولت آينده آمريکا طلب مى کند، تهاجم نظامى عليه برخى از سايتهاى هسته اى در ايران است. تحليلگران نظامى آمريکا متفق القول هستند که بمباران اين مراکز هرگز به توقف کامل اين برنامهها منجره نشده و تنها روند پيشرفت را به تاخير خواهد انداخت.
آمريکا ناگزير است پس از اين اقدام علاوه بر اين که خود را براى عواقب نظامى آن آماده مى کند، پذيراى پيامدهاى ديپماتيک نظير جمله عقب نشينى روسيه و چين از همکارى در قالب گروه 1+5 نيز باشد.
سياست خارجى آمريکا در قبال ايران بيشتر به يک کلاف سردرگم شباهت دارد. پيش بينى به کارگيرى هر يک از سياست هاى احتمالى در مورد ايران ( مذاکره، به انزوا کشيدن و جنگ ) از سوى دولت آتى آمريکا با چالشهايى مواجه است که در نهايت انتخاب هر يک از آنها را براى رئيس جمهور آينده آمريکا بسيار مشکل کرده و در عين حال اتخاذ رويه اى بيابينى را محتمل تر مى سازد. رويه اى که بعيد به نظر مى رسد شعارهاى انتخاباتى غرا و کوبنده تاثير چندانى بر آن داشته باشند.
نظر شما :