اسطوره ای به نام «آمریکا»
یادداشت محمدرضا تاجيک عضو هيأت علمى دانشگاه شهيد بهشتى برای ديپلماسى ايرانى
1
همه چیزها در زمانه ی ما می توانند به اسطوره یعنی رساننده پیام مبدل شوند. بارت، با این "گزاره" خود، می خواهد به ما بگوید که اسطوره گفتار، نظامی از ارتباط و پیامی است که معنایی برای عامه دارد و وظیفه آن جامه ی بداهت پوشاندن به امور زندگی روزمره است. اسطوره، از زبان هر سیستمی استفاده می کند، اعم از آنکه نوشتاری باشد یا تصویری یا عرفی. بنابراین، اسطوره فرازبانی است که از زبان های دیگر استفاده می کند. دال اسطوره، متشکل از معنا و شکل است که می توان توجه را به هر یک از آن ها معطوف کرد. اسطوره، چیزی را پنهان نمی کند، بلکه کارکرد اسطوره تحریف کردن و مخدوش کردن است. اسطوره، سرقتی زبانی است، زیرا که مشخصه ی آن تبدیل معنا به شکل است. تمام زبان های اولیه و معناها و حتی فقدان آنها طعمه اسطوره اند. بنابراین، هیچ چیز نمی تواند از دستبرد اسطوره در امان باقی بماند.
اسطوره، با توجه به موضوع پیامِ آن مشخص و معین نمی شود، بلکه با شیوه ای مشخص و معین می شود که با آن این پیام را بیان می کند؛ برای اسطوره محدودیت های شکلی وجود دارد نه محدودیت های «جوهری»، پس هر چیزی می تواند اسطوره باشد. زیرا جهان بی پایان سرشار از اشارات است؛ هر شیئی در جهان می تواند از حالت یک «هستی» بسته و خاموش به حالتی گویا گذار کند و باز شود تا جامعه آن را اخذ کند، زیرا که هیچ قانونی اعم از طبیعی و جز آن وجود ندارد که سخن گفتن درباره ی چیزها را ممنوع کند. بنابراین، اسطوره صرفا بافتی گفتاری ندارد، بلکه شامل تمامی شیوه های نوشتاری و بازنمایی ها نیز می شود.
بارت، همچنین به ما می گوید که اسطوره، نظام نشانه شناسانه ی مرتبه دوم است. آنچه در نظام اول نشانه است (پیوند دهنده تام مفهوم و تصویر)، در نظام بعدی به دالی صرف مبدل می شود. مصالح گفتار اسطوره ای (زبان و نمادها و بازنمایی ها) هر اندازه که در آغاز متفاوت باشند به محض آنکه به تور اسطوره می افتند به کارکرد دلالت کننده محض فروکاسته می شوند. اسطوره، آنها را همان مصالح اولیه می پندارد و وحدت آنها از آنجا ناشی می شود که جملگی به منزلت زبانی صرف فرو می افتند. اسطوره، چه با نوشتار الفبایی روبه رو شود، چه با نوشتار تصویری، می خواهد که در آنها فقط جمع نشانه ها و نشانه ای کلی و واژه غایی نخستین زنجیره ی نشانه شناسانه را مشاهده کند. بنابراین، تشخص اسطوره در نیت و التفات آن، و نه معنای لفظی یا حقیقی آن، نهفته است.
اسطوره، خصوصیت آمرانه و الزام کننده دارد: اسطوره که از مفهومی تاریخی نشات گرفته و به طور مستقیم از احتمالی سرچشمه گرفته است، در جستجوی کسی است که آن کس من هستم. اسطوره، به طرف من می آید و من تسلیم نیروی نیت مند آن هستم. اسطوره، مرا صدا می زند تا ابهام گسترش یابنده آن را دریافت کنم. اسطوره، در لحظه رسیدن به من خود را به حال تعلیق درمی آورد، روی برمی گرداند و شکلی کلی و عام به خود می گیرد؛ سفت و سخت می شود؛ خود را خنثی و معصوم می نمایاند، اما در همان حال، همچون یک دیکتاتور مفهوم و معنا را بازداشت کرده و به بند می کشد؛ پشت امر واقع پنهان می شود و به آن حالتی آگاهی بخش عطا می کند، اما در عین حال، امر واقع نیت را فلج می سازد و آن را به مرضی مبتلا می کند که عاقبت آن بی حرکتی و بی جنبشی است.
2
به بهره ای آزادانه از این مباحث بارت، می توان اسطوره را زبان ایدئولوژیک امریکای امروز دانست: زبانی که سازوکار آن طبیعی جلوه دادن امور تاریخی است. امریکا، با اسطوره سازی می خواهد پدیده های تاریخی را که ساخته او هستند به گونه ای جلوه دهد که انگار اموری طبیعی هستند و بدین وسیله تناقض های آفریده خود را امری طبیعی جلوه دهد؛ سایر جوامع را از تاریخ خود منع کند و به ایما بدل نماید؛ ایده و ارزش های خود را بر صراحتِ امر واقع تجربی تحمیل نماید؛ نشانه های قراردادی و عرفی زندگی انسان های سایر جوامع را به نشانه های طبیعی تبدیل نماید؛ از گفتمان مسلط (گفتمان امپریالیستی) خود نام زدایی کرده و آفریده های آن را طبیعی جلوه دهد؛ از رفتار خود سیاست زدایی کرده بر قامت هر گونه اقدام خود جامه ای مقبول و مشروع بپوشاند؛ هر آنچه که رنگ این گفتمان مسلط را ندارد، مجبور به استقراض از آن کند؛ با تاثیرگذاری بر نگاه دیگر ملت ها، کنترل خود بر جهان را تثبیت نماید.
حاملان و عاملان این زبان ایدئولوژیک، میسیونرهای جدید هستند: میسیونرهای اسطوره سازی که با فعالیت های خود مردم تمامی جوامع را به مصرف کنندگان اسطوره های هویت برانداز/سازی که در قالب تصاویر، صداها، عقاید، تولیدات و خدمات امریکایی ارائه می شوند، تبدیل می کنند.[i] ماموریت این میسیونرهای جدید، تثبیت و تضمین هژمونی امریکا در جهان امروز بر دو بنیانِ اسطوره سازی خاص (بازنمایی امریکا به مثابه یک اسطوره)، و اسطوره سازی عام (تبدیل همه چیز به اسطوره) است. امریکا فاقد تاریخ کهن و بالمآل، فاقد اسطوره های تاریخی است. از این رو، سخت نیازمند خلق اسطوره های گوناگون و دمیدن روح آنان بر کالبد خود است. اما در گام دوم، امریکا باید تمهید و تدبیری بیندیشد که این «خودِ شبیه سازی شده» و «یافته ها و تافته هایش» مقبول جهانیان واقع شوند. و این، یعنی ورود به مرحله تبدیل همه چیز به اسطوره.
اما چگونه؟ چگونه امریکا قادر است همه چیز را به اسطوره تبدیل کند؟ به بیان دیگر، فنون اسطوره سازی امریکا (مجموعه ای از صور ثابت و منظم و پایداری که بر حسب آنها اسطوره ها ساخته می شوند و نظم می یابند) کدامند؟ برای یافتن پاسخ، یکبار دیگر به بارت رجوع می کنیم و از آموزه های وی آزادانه بهره می بریم:
1. مایه کوبی: تولید و بازتولید (و یا تعریف و بازتعریف) «شر» و «تهدید» در اشکال و صور گوناگون و تعریف هویت اسطوره ای خود در تخالف، تقابل و تضاد با آنان؛
2. محرومیت از تاریخ: تاریخ زدایی از تاریخ سایر جوامع و طبیعی جلوه دادن اقدامات استعماری، استثماری و استحماری خود در آن جوامع؛
3. شبیه سازی: توزین کردن همه چیز و تعیین کردن وزنِ دیگری با وزنی که خود معیار آن را تعیین می کند و بدین ترتیب، انکار «دیگر»ی بودن و «غیریت» او، و یا تبدیل او به ابژه ای تماشایی و دلقک گونه (فاقد جدیت و موضوع خنده و تمسخر و سرگرمی یا کاملا برعکس، موضوع خشم و نفرت) هنگامی که نتواند او را به چیزی شبیه خود بدل سازد؛
4. اینهمان گویی: ایجاد جهانی مرده و ساکن (زمانی که در تبیین پدیده ها فرو می ماند) و جایگزین کردن زور و قدرت به جای استدلال (در همان حال که مدعی است مستدل سخن می گوید)؛
5. نه این و نه آن گری: توزین کردن دو چیز متضاد با یکدیگر و فروکاستن آنها به چیزهایی شبیه به هم و خلاص شدن از شر هر دو به نام چیزی والاتر (مثل شبیه سازی جریان های تروریستی با بعضی از کشورهای ناهمخوان، همچون ایران)؛
6. کمی کردن کیفیت: تسهیل و تسطیح مسیر فهم «واقعیت های خودساخته» برای سایر جوامع، به گونه ای که چندان جایی برای به کارگیری هوش و فکر برای آنان باقی نماند؛
7. گزارش: گزارش واقع نما و حقیقت نمای واقعیت های مجازی، و یا شعری ساختن واقعیت های مجازی، یعنی ارائه واقعیت های مجازی به گونه ای که در غایت رخنه ناپذیر و تقلیل ناپذیر و تشکیک ناپذیر جلوه نمایند؛
8. شیء وارگی: تبدیل جوامع دیگر به طبیعت ثانوی و در نتیجه بیگانه کردن مردمان آن جوامع از خویشتن فرهنگی و تاریخی خود و بازتعریف آنان در قالب اسطوره های خود؛
9. جابجایی هستی شناختی: مجازی سازی با استفاده از لحظه ای و آنی بودن برخوردها در زمان واقعی، با اجازه دادن به این که انسان ها حضور همزمان در سطوح زمانی مختلف داشته باشند، با ممکن ساختن پدیده نوار «موبیوس» یعنی امکان گذر از درون به برون و بالعکس، با دوباره فعال کردن همه حواس، با بازنمایی های چندحسی، و با دامن زدن به دگرزایی، نوعی «جابجایی هستی شناختی» در میان مردم جوامع دیگر به وجود می آورد؛
10. دیگ درهم جوش: اسطوره ای که نتیجه ملغمه ای حیرت آور از چندگانگی فرهنگی است که، علی رغم انکار پر سر و صدای ارزش های امریکایی، سرچشمه های الهامش عمدتا غربی (امریکایی) است؛
11. ریکا مداری: اشاعه تعریف و تصویری از امریکا به مثابه یک حقیقت مطلق هستی شناختی و تعریف سایر نقاط جهان به مثابه سایه آن؛
3
اما اسطوره ابدی نیست؛ اسطوره ها تاریخ مصرف دارند و به سبب انگیزش خاص به وجود می آیند و تغییر می کنند و از هم می پاشند و به طور کامل از میان می روند. زیرا این تاریخ بشر است که واقعیت را به سخن تبدیل می کند و فقط این تاریخ است که بر زندگی و مرگ زبان اسطوره ای حکم می راند. در برابر اسطوره می توان مقاومت کرد. بارت، یگانه طرح برای مقاومت در برابر اسطوره را عبارت از اسطوره ای کردن خود اسطوره می داند. از منظر وی، اسطوره ای کردن اسطوره، نوعی حرکت به پیش است یعنی ساختن فرا-زبان مرتبه سوم. اما اسطوره شناسان دیگر، ما را با شیوه های مقاومت دیگر، نظیر «نشان دادن سلطه ای مشخص در جایی مشخص؛ رمزگشایی از اسطوره های جدید؛ واسازی پیام ها و گفتارهای اسطوره ای و آشکار کردن زبان مرتبه دوم آنان؛ آشنا کردن مردم سایر جوامع نسبت به صنعت فرهنگ سازی و اسطوره سازی امریکا که پنهان ترین زوایای زندگی و روح آنان را مسخر کرده است؛ نامستور و افشا کردن فرازبان اسطوره و حجاب برداشتن از چهره معصوم آن.
[i] Schiller Herbert I., information Inequality: The Deepening Social Crisis in America (New York: Routledge, 1996), p.115
نظر شما :