پايان ماه عسل آمريکايى

۰۸ شهریور ۱۳۸۷ | ۰۶:۲۳ کد : ۲۵۵۶ اخبار اصلی
نویسنده خبر: عبدالبارى عطوان
ديدار رايس وزير امور خارجه آمريکا از عراق و سرزمين‌هاى اشغالى فلسطين، نشان دهنده عمق بن‌بستى است که سياست خارجى آمريکا با آن در منطقه روبه رو است. امريکا عليرغم هزينه‌هاى فراوان در عراق هنوز به يک دستاورد استراتژيک دست نيافته است.
پايان ماه عسل آمريکايى
ديدار رايس وزير امور خارجه آمريکا از عراق و سرزمين‌هاى اشغالى فلسطين، نشان دهنده عمق بن‌بستى است که سياست خارجى آمريکا با آن در منطقه روبه رو است. در حالى که دولت آمريکا در طول پنج سال گذشته بالغ بر 700 ميليارد دلار در عراق هزينه کرده است و جان بيش از 4هزار نظامى خود را هم بر سر اين مساله گذاشته است، اما هنوز نتوانسته حتى يک برد استراتژيک و يا سود مادى در اين حوزه داشته باشد، به خصوص آنکه توافقنامه امنيتى که آمريکا انتظار داشت تا بر اساس آن مشروعيت حضور نظامى خوددر عراق را با آن توجيه کند، نيز هنوز به امضا نرسيده است.
اما در مورد اختلاف ميان اعراب و اسراييل و تلاش براى حل اين مساله، على رغم بيش از 10 بار سفر خانم رايس به منطقه و دو بار ديدار جورج بوش؛ آنها حتى موفق نشده‌اند حتى يک ميليمتر هم در اين مورد پيشرفت داشته باشند، بلکه تحت مديريت دولت آمريکا و اصل مذاکرات مسالمت‌آميز پيشرفت به زير صفر رسيده است. مردم منطقه در سايه چنين رويدادهايى همچنان طى سال‌هاى آينده به دليل ربودن رهبران سياسى بر آمريکا لعنت خواهند فرستاد. نظاميان آمريکايى که از طرف نومحافظه‌کاران با بزرگ نشان داده شدن خطر القاعده براى جنگ به عراق و افغانستان فرستاده شده‌اند نه تنها توفيقى نيافته‌اند، بلکه تا اندازه بسيارى دستاوردى هم نداشته‌اند. خانم رايس مانند جنايتکارى رفتار مى‌کند که پيرامون صحنه جرم پرسه مى‌زند و اين امر را مى‌توان علت مشغوليت او به امور منطقه خاورميانه و دليلى بر سفرهاى مکررش به منطقه دانست، بدون آنکه توانسته باشد در طول اين ديدارها توفيقى در بستن و خاتمه دادن به ده‌ها پرونده موجود در منطقه را داشته باشد، يا حتى در اين ميان توانسته باشد امنيت و آرامش را به عراق بازگرداند و يا اينکه دمکراسى را که مدعى‌اش بوده، در منطقه حاکم کند. البته شايد مهمتر از همه اين امر باشد که القاعده در حال حاضر خطرناک‌تر، قوى‌تر و گسترده‌تر از گذشته عمل مى‌کند.
القاعده موفق شده است در برنامه‌اى کاملا هماهنگ، يک بار ديگر سازمان خود را در پناگاه‌هاى امن در مناطق مرزى افغانستان بازسازى کند و با طالبان پاکستان به يک ائتلاف مهم دست يابد که حفاظت از پشت سر را بر عهده دارند، در صورتى که پيش از آنکه آمريکا اقدامات نظامى خودش را انجام دهد نه خبرى از دولت اسلامى در مثلث سنى عراق بود و نه شعبه‌هاى القاعده در مغرب اسلامى – کشورهاى عرب آفريقا – فعال شده بودند که تازه آنها به اندازه عراق خسارت نديده‌اند.
خطرناک‌تر از عدم رسيدن به پيروزى بر تروريسم، مشغول شدن آمريکا با روسيه و چين است که در حال ظهور به عنوان قدرت‌هاى بزرگ جهانى اند و به همين علت ايالات متحده آمريکا بر مناطق حياتى جهان مانند قاره آفريقا، ايران و برخى ديگر از نقاط خاورميانه ( مانند لبنان و سوريه) دست گذاشته است. شبکه القاعده در حال تبديل شدن به يک نيروى بزرگ است که آمريکا را مانند دوران شکوه و قدرت اتحاد جماهير شوروى سابق به مبارزه مى‌طلبد و آن هم چيزى نيست مگر رفتن به سمت سياست‌هاى مديريت شده که تمام عقده‌هاى مخفى شده نزد نومحافظه‌کاران به رهبرى جورج بوش و تونى بلر عليه اسلام و مسلمين را برملا مى‌کند. این گروه کلاهک های اتمی ندارد، ولی توانسته است در منطقه کوچکی حالتی از ترس را به پا کند که صفحات اول روزنامه ها و عنواین مهم خبری تلویزیونی را به خود اختصاص داده است؛ اما به دلیل کمی امکانات موفق نمی شوند دولتی را تغییر دهند و یا اینکه تغییری در سازمانی ایجاد کند.
امریکا به مانند قدرت بی همتایی بر سقف جهان بدون هیچ رقیبی به مدت 20 سال ایستاده است؛ این دوره فترت که با از هم پاشیدن اتحاد شوروی سابق شروع شده است، این اجازه را داده است تا در امور جهانی دخالت کند، نظم آن را هم مشخص کرده و در مورد تمام اتفاقاتی که در آن رخ می دهد به قضاوت بنشیند به زعم خود مشکلات موجود را بر اساس قوانین بین المللی حل کرده تا به این ترتیب جهان در بهترین حالت از امنیت و آسایش به سر برد، ولی او این کارها را انجام نمی دهد و در همه امور دخالت می کند و هیچ‌گاه خود را در برابر قانون جوابگو نمی داند، به تنهایی در حال جدا کردن کشورها است و جنگ راه می اندازد، کشتار می کند و به مظلومان بیشترین ظلم را می راند.
هشت سال است که بوش می خواهد همه مشکلات جهان را حل کند که یکی از آنها به صلح اعراب و اسراییل باز می گردد، محو خشونت اسلامی از مهمترین سلاح های وی است، اما او فرصت طلایی را این‌گونه از دست داد که با ظالم در حمله به ضعیف همراه شد و در این اواخر با طرح تشکیل دو کشور دولتش سرابی را تصویر کرد که پایانی برای آن متصور نیست. این طرح بر اساس دیدگاه فلسطینی هیچ اعتباری برای اجرا ندارد.
مهمترین اشتباهی که دولت آقای بوش در این سال‌ها مرتکب شد، نحوه رفتارش با مسلمانان و روس ها به عنوان جماعتی پست بود! شاید در سال‌های آینده میان این دو قطب نفتی اتحادی علیه ایالات متحده آمریکا و اردوگاه همپیمان آن صورت گیرد. آمریکا با اشغال عراق و افغانستان می خواست اسلام و مسلمانان را خوار کند و در آنجا به بدترین شکل ممکن به نقض حقوق بشر پرداخت و جنایاتی را در این دو کشور مرتکب شد که در پی آن بیش از یک میلیون انسان به کام مرگ فرستاده شدند، هزینه این دو جنگ آن‌گونه که آگاهان می گویند بالغ بر 800 میلیارد دلار است که با این حساب ده ها برابر جنگ جهانی دوم است که بر اساس برآوردهای امروزی هزینه ای معادل پنچ میلیارد دلار هزینه داشته است. این فرومایگی همچنان با حمایت از دیکتاتوری های فاسد، مشروعیت دادن به اشغال، غارت ثروت نفتی عراق اشغال شده و برنامه ریزی برای حمله به ایران به دلیل دنبال کردن برنامه هسته ای خود با این احتمال که ممکن است اسراییل را تهدید کند؛ ادامه دارد.
در حال حاضر این روش‌ها را در برابر روسیه در پیش گرفته است و با خودبزرگ بینی حرکاتی تحریک آمیز را در برابر مسکو شروع کرده است، در حالی که روس ها را وارد بازی ناتو و اتحادیه اروپا نمی کند، تمام کشورهای عضو اتحاد ورشو را به سمت این دو سازمان کشیده است و در حال حاضر هم پا را از این فراتر گذاشته و می خواهد اوکراین و گرجستان را هم که در فضای جغرافیايى و سیاسی روسیه سیر می کنند، وارد سازمان ناتو کند. در مرحله بعد نیز سامانه های موشکی خود را در لهستان و چک مستقر می کند تا به این ترتیب وقاحت را به کمال برساند.
بر این باور نیستم که واشنگتن قبول کند موشک های روسی در مکزیک و یا کانادا مستقر شود و چنانکه که تجربه نشان داده است، آمریکایی ها به شدت در برابر چنین اقدامی واکنش نشان می دهند، مانند زمانی که موشک های روسی در کوبا که آن زمان هم‌پیمان شوروی بود مستقر شد و اگر درایت خروشچف رهبر وقت شوروى، ممکن بود منجر به جنگی اتمی شود. 
مشکل مهم دولت آمریکا این است که نمی خواهد از تاریخ درس بگیرد، خوار شدن آلمان پس از جنگ اول جهانی در امضای قرارداد ورسای، این کشور را به ورطه ای کشاند تا نازی ها در این کشور قدرت را به دست بگیرند و آتش جنگ جهانی دوم را شعله ور کنند، و حال به نظر می رسد خوار کردن روس ها و مسلمانان، جهان را به دامن خطرات بیشتری خواهد کشاند.
در حال حاضر ما شاهد آن نیستیم که روسیه از توان خود در حمایت از گروه طالبان و القاعده برای بیرون راندن آمریکا از افغانستان استفاده کند، در حالی که آمریکا از همین نیروها با کمک عربستان و پاکستان برای شکست دادن شوروی و خارج کردن آنها از کابل نهایت بهره برداری را کرد.
آنچه آمریکا در این سال‌ها انجام داده است راه به جایی نبرده و تنها باعث افزایش قیمت های غذا و سوخت، ناامن شدن اقتصاد جهانی و فقیر شدن بیشتر مردم شده است. آمریکا در جنگ‌هایی که راه انداخته شکست خورده و ایده جنگ پیشگیرانه هم تنها دنیا را نسبت به این کشور بدبین تر کرده که مهمترین آنها هم پیمانان اروپایی اش است. گرفتار شدن ناتو در ماجرای گرجستان نیز از همین دست اتفاقات است. آنچه غربی ها در مورد زیرپا گذاشته شدن قوانین بین المللی و تلاش برای تغییر دولت در کشور کوچکی مانند گرجستان گفته می شود، مضحک است؛ تهدید‌ها در مورد تعلیق عضویت مسکو در جامعه کشورهای صنعتی و یا اخراج این کشور از سازمان تجارت جهانی هیچ خریداری ندارد.
هژمونی آمریکا با وارد شدن این کشور در جنگ های غیر اخلاقی و بی جهت در افغانستان و عراق کاملا از بین رفته است و تنها نکته ای را که به ما یادآور می شود شکست و خواری ارتش سرخ در افغانستان است. تنها راه نجات آمریکا خودداری از ادامه این راه بیهوده است، اینکه آمریکا باید از اقدامات تحریک آمیز خودداری کند، به تصمیم جمعی بازگردد، یک بار دیگر به قوانین بین المللی و سازمان ملل احترام گذارد و حقوق اساسی کشورهای اشغال شده را به آنها بازگرداند.
عبدالبارى عطوان

نویسنده خبر

عبد الباری عطوان، نویسنده، روزنامه نگار و تحلیل گر فلسطینی متولد اردوگاه دیر البلح در بخش غزه در سال ۱۹۵۰ است. وي قبلاً رئیس و سردبیر روزنامه عربی القدس ...

اطلاعات بیشتر


نظر شما :