به بهانه سفر رئیس جمهور الجزایر به تهران
نگاه آفریقاییِ ایران
آفریقا امروز در معادلات جهانی دارای جایگاه بسیار مهمی است، نه از این بابت که کشورهای عضو قاره سیاه دارای قدرت نظامی و یا اقتصادی بالقوه و یا بالفعلی باشند، بلکه می توان قدرت آنها را در بعد سیاسی مشاهده کرد که در مجامع جهانی و نقاطی که رای گیری در آن اهمیت دارد، تاثیرگذارند.
آفریقا امروز در معادلات جهانی دارای جایگاه بسیار مهمی است، نه از این بابت که کشورهای عضو قاره سیاه دارای قدرت نظامی و یا اقتصادی بالقوه و یا بالفعلی باشند، بلکه توان آنها را می توان در بعد سیاسی مشاهده کرد که در مجامع جهانی و نقاطی که رای گیری در آن اهمیت دارد، می توانند تاثیر گذار باشند. در بعد دیگر می توان به بازار خوب و تشنه آفریقا به عنوان یک هدف مهم اقتصادی نگاه کرد که در آن می توان سرمایه گذاری کلانی انجام داد.
اما چرا در این برهه می توان به آفریقا به عنوان یک هدف مهم نگاه کرد. برای بررسی بهتر و بیشتر این موضوع باید نگاهی به عملکرد کشورها و قدرت های دیگر در این قاره داشت، تا به کنه موضوع پی برد. ابتدا باید از چین نام برد. چین پس از استقرار نظام کمونیستی در کشور، با چند مهم روبه رو بود که مهمترین آن عدم به رسمیت شناخته شدن توسط قدرت های بزرگ بود. از یک طرف نوع کمونیسمی که در چین حاکم است، مائویسم بود که تفاوت بسیار با فکر حاکم در شوروی سابق داشت، دیگر آنکه مائو با شکست چیانگ کای شک که از نظر مذهبی مسیحی و از نظر سیاسی هم گرایش غربگرایانه داشت، به قدرت رسیده بود و کای شک با فرار به جزیره تایوان در آنجا دولت غربگرای خود را بنیان نهاده بود و از آمریکا هم کمک می گرفت. با این توصیف چین در آن دوره از طرف هر دو قدرت غرب و شرق در محاصره بود و راهی جز پناه بردن به سیاستی رو به توسعه نداشت و از این رو چین پا در آفریقا می گذارد، قاره ای استعمار زده که می تواند در آینده چین نقش مهمی بازی کند.
سیاست آفریقاییِ چین در جهان سیاست مشهور است. این کشور توانست با سرمایه گذاری در آفریقا خود را آرام آرام وارد عرصه بین المللی شود؛ یکی از کشورهایی که در آن زمان چینی ها به آن کمک فراوانی می کردند، الجزایر بود. انقلابیون الجزایری که به شدت درگیر جنگ استقلال با ارتش فرانسه بودند، بر کمک ها و آموزش های ارتش چین حساب جداگانه ای باز کرده بودند. هواپیماهای چینی با ایجاد یک خط هوایی میان پکن – قاهره، کمک های تسلیحاتی خود را از طریق صحرای بزرگ در اختیار مبارزان الجزایری می گذاشت. تاثیر کمک های چین تا به آن اندازه بود که دولت فرانسه بارهای سعی کرد به هر طریق ممکن راه آن را سد کند که در این امر توفیقی نیافت. چین علاوه بر الجزایر در دیگر کشورهای آفریقایی هم حضور پر رنگی داشت؛ به گونه ای که بسیاری از کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته خود را مدیون چینی ها دیده و از این رو به سرعت تکنولوژی چینی را وارد کرده و نسبت به توسعه کشور خود بر مبنای کمک های این کشور همت گماشتند. شاید مهمترین دلیلی که این کشورها را به سمت چین می کشاند، عدم توسعه طلبی چین در این قاره بود. رهبران چین دیدارهای دوره ای از کشورهای آفریقایی داشتند و به صورت دوره ای سفرهایی را ترتیب می دادند.
چین همانگونه که گفته شد، نمونه موفق سرمایه گذاری در آفریقاست، امروزه بسیاری از چرخ های اقتصاد آفریقا بر اساس کمک های فنی و علمی چین می چرخد و هزاران دانشجوی آفریقایی در دانشگاه های چینی مشغول تحصیل هستند. چینی ها به کشورهای آفریقایی به چشم متحدان بالقوه نگاه می کنند، تا جایی که در مساله سودان و به خصوص زیمباوه، در برابر غربی ایستاده و از حقوق مردم و مقامات این دو کشور حمایت کرده اند.
دیگر کشورهایی که خواسته اند وارد آفریقا شوند، باید از هندی ها نام برد، هندی ها که از موسسین جنبش غیرمتعهدها به شمار می روند، در طول دوران توسعه اقتصادی خود، به کشورهای ،آفریقایی نظر ویژه ای داشته، به خصوص آنکه بسیاری از هندیهای مهاجر هم در کشورهای شرقی آفریقا و کشورهای مستعمره انگلیس زندگی می کنند. علاوه بر غیر متعهدها، اتحادیه کشورهای حاشیه اقیانوس هند یکی از حربه های دیگر هند برای ورود به قاره سیاه بوده است. هندی ها با توجه به تعریف مبانی استراتژیک برای خود، در آفریقا به دنبال منافع حیاتی است و از این رو به شدت حساب سود و زیان خود را کرده و در این قاره با حساب و کتاب عمل می کند.
اما با توجه به آنچه در مورد چین و هند – به عنوان قدرت های نوظهور – گفته شد، می توان امروز نگاه ایرانی را هم در این مورد تعریف کرد. ایران دارای ویژگی هایی است که هند و چین هیچکدام دارای آن نیستند و ایران می تواند بر اساس آن سیاست خود را در قاره آفریقا تعریف کند. آفریقا کشورهای مسلمان بسیاری را در خود جای داده است که همه آنها نیز دارای منابع غنی و موقعیت مناسب راهبردی هستند، هند و چین کشورهای مسلمانی نبودند که بتوانند از نظر ایدئولوژی مردم کشورهای اسلامی آفریقا را جذب کنند، در حالی که ایران این ویژگی مهم را دارا بوده و از این رو به سادگی می تواند با این کشورها ارتباطات سیاسی و معنوی برقرار کند. روی دیگر سکه سیاست ایران در آفریقا می تواند به همکاری های سیاسی در راستای خنثی کردن طرح های کشورهای غربی برای محکوم کردن ایران بازگردد، همان سیاستی که چینی ها در دهه 60 و 70 قرن گذشته به کار گرفتند و موفق هم بودند. بازارهای آفریقا ظرفیت فراوانی برای کالاهای با کفیت و کم قیمت ایرانی دارد و در این مورد هم ایران می تواند با سرمایه گذاری و دادن اعتبارات مناسب به کشورهای آفریقایی جای پای خود را در آنجا محکم کند.
اما سفر رئیس جمهور الجزایر به تهران می تواند روی دیگری هم داشته باشد. با توجه به نزدیکی الجزایر به طرف های اروپایی به خصوص فرانسه، عبدالعزیز بوتفلیقه می تواند پیام های مقامات کشورمان را به گوش طرف های اروپایی برساند و با استفاده از ظرفیت الجزایر در اتحادیه آفریقا نسبت به نزدیکی بیشتر با کشورهای آفریقایی اقدام کند. به هر حال این سفر می تواند بار دیگر تاکیدی باشد بر نگاه آفریقاییِ ایران و اینکه آفریقا در سیاست خارجی ایران می تواند جایگاه مهمی داشته باشد و به سادگی از کنار واقعیت های آن عبور نکرد. 1
اما چرا در این برهه می توان به آفریقا به عنوان یک هدف مهم نگاه کرد. برای بررسی بهتر و بیشتر این موضوع باید نگاهی به عملکرد کشورها و قدرت های دیگر در این قاره داشت، تا به کنه موضوع پی برد. ابتدا باید از چین نام برد. چین پس از استقرار نظام کمونیستی در کشور، با چند مهم روبه رو بود که مهمترین آن عدم به رسمیت شناخته شدن توسط قدرت های بزرگ بود. از یک طرف نوع کمونیسمی که در چین حاکم است، مائویسم بود که تفاوت بسیار با فکر حاکم در شوروی سابق داشت، دیگر آنکه مائو با شکست چیانگ کای شک که از نظر مذهبی مسیحی و از نظر سیاسی هم گرایش غربگرایانه داشت، به قدرت رسیده بود و کای شک با فرار به جزیره تایوان در آنجا دولت غربگرای خود را بنیان نهاده بود و از آمریکا هم کمک می گرفت. با این توصیف چین در آن دوره از طرف هر دو قدرت غرب و شرق در محاصره بود و راهی جز پناه بردن به سیاستی رو به توسعه نداشت و از این رو چین پا در آفریقا می گذارد، قاره ای استعمار زده که می تواند در آینده چین نقش مهمی بازی کند.
سیاست آفریقاییِ چین در جهان سیاست مشهور است. این کشور توانست با سرمایه گذاری در آفریقا خود را آرام آرام وارد عرصه بین المللی شود؛ یکی از کشورهایی که در آن زمان چینی ها به آن کمک فراوانی می کردند، الجزایر بود. انقلابیون الجزایری که به شدت درگیر جنگ استقلال با ارتش فرانسه بودند، بر کمک ها و آموزش های ارتش چین حساب جداگانه ای باز کرده بودند. هواپیماهای چینی با ایجاد یک خط هوایی میان پکن – قاهره، کمک های تسلیحاتی خود را از طریق صحرای بزرگ در اختیار مبارزان الجزایری می گذاشت. تاثیر کمک های چین تا به آن اندازه بود که دولت فرانسه بارهای سعی کرد به هر طریق ممکن راه آن را سد کند که در این امر توفیقی نیافت. چین علاوه بر الجزایر در دیگر کشورهای آفریقایی هم حضور پر رنگی داشت؛ به گونه ای که بسیاری از کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته خود را مدیون چینی ها دیده و از این رو به سرعت تکنولوژی چینی را وارد کرده و نسبت به توسعه کشور خود بر مبنای کمک های این کشور همت گماشتند. شاید مهمترین دلیلی که این کشورها را به سمت چین می کشاند، عدم توسعه طلبی چین در این قاره بود. رهبران چین دیدارهای دوره ای از کشورهای آفریقایی داشتند و به صورت دوره ای سفرهایی را ترتیب می دادند.
چین همانگونه که گفته شد، نمونه موفق سرمایه گذاری در آفریقاست، امروزه بسیاری از چرخ های اقتصاد آفریقا بر اساس کمک های فنی و علمی چین می چرخد و هزاران دانشجوی آفریقایی در دانشگاه های چینی مشغول تحصیل هستند. چینی ها به کشورهای آفریقایی به چشم متحدان بالقوه نگاه می کنند، تا جایی که در مساله سودان و به خصوص زیمباوه، در برابر غربی ایستاده و از حقوق مردم و مقامات این دو کشور حمایت کرده اند.
دیگر کشورهایی که خواسته اند وارد آفریقا شوند، باید از هندی ها نام برد، هندی ها که از موسسین جنبش غیرمتعهدها به شمار می روند، در طول دوران توسعه اقتصادی خود، به کشورهای ،آفریقایی نظر ویژه ای داشته، به خصوص آنکه بسیاری از هندیهای مهاجر هم در کشورهای شرقی آفریقا و کشورهای مستعمره انگلیس زندگی می کنند. علاوه بر غیر متعهدها، اتحادیه کشورهای حاشیه اقیانوس هند یکی از حربه های دیگر هند برای ورود به قاره سیاه بوده است. هندی ها با توجه به تعریف مبانی استراتژیک برای خود، در آفریقا به دنبال منافع حیاتی است و از این رو به شدت حساب سود و زیان خود را کرده و در این قاره با حساب و کتاب عمل می کند.
اما با توجه به آنچه در مورد چین و هند – به عنوان قدرت های نوظهور – گفته شد، می توان امروز نگاه ایرانی را هم در این مورد تعریف کرد. ایران دارای ویژگی هایی است که هند و چین هیچکدام دارای آن نیستند و ایران می تواند بر اساس آن سیاست خود را در قاره آفریقا تعریف کند. آفریقا کشورهای مسلمان بسیاری را در خود جای داده است که همه آنها نیز دارای منابع غنی و موقعیت مناسب راهبردی هستند، هند و چین کشورهای مسلمانی نبودند که بتوانند از نظر ایدئولوژی مردم کشورهای اسلامی آفریقا را جذب کنند، در حالی که ایران این ویژگی مهم را دارا بوده و از این رو به سادگی می تواند با این کشورها ارتباطات سیاسی و معنوی برقرار کند. روی دیگر سکه سیاست ایران در آفریقا می تواند به همکاری های سیاسی در راستای خنثی کردن طرح های کشورهای غربی برای محکوم کردن ایران بازگردد، همان سیاستی که چینی ها در دهه 60 و 70 قرن گذشته به کار گرفتند و موفق هم بودند. بازارهای آفریقا ظرفیت فراوانی برای کالاهای با کفیت و کم قیمت ایرانی دارد و در این مورد هم ایران می تواند با سرمایه گذاری و دادن اعتبارات مناسب به کشورهای آفریقایی جای پای خود را در آنجا محکم کند.
اما سفر رئیس جمهور الجزایر به تهران می تواند روی دیگری هم داشته باشد. با توجه به نزدیکی الجزایر به طرف های اروپایی به خصوص فرانسه، عبدالعزیز بوتفلیقه می تواند پیام های مقامات کشورمان را به گوش طرف های اروپایی برساند و با استفاده از ظرفیت الجزایر در اتحادیه آفریقا نسبت به نزدیکی بیشتر با کشورهای آفریقایی اقدام کند. به هر حال این سفر می تواند بار دیگر تاکیدی باشد بر نگاه آفریقاییِ ایران و اینکه آفریقا در سیاست خارجی ایران می تواند جایگاه مهمی داشته باشد و به سادگی از کنار واقعیت های آن عبور نکرد. 1
نظر شما :