چرا کشورهای منطقه نمی توانند سیستم امنیتی مشترک برای خلیج فارس تعریف کنند؟

۲۸ خرداد ۱۳۸۷ | ۰۵:۰۱ کد : ۲۰۹۸ اخبار اصلی
رخ دادن سه جنگ عمده در طول 25 سال در منطقه خليج فارس و تهديدهاى گروه هاى تروريستى و تکثير سلاح هاى کشتار جمعى، باعث برجسته شدن مسائل امنيتى در اين منطقه شده است.
چرا کشورهای منطقه نمی توانند سیستم امنیتی مشترک برای خلیج فارس تعریف کنند؟
 
رخ دادن سه جنگ عمده در طول 25 سال در منطقه خليج فارس و تهديدهاى گروه هاى تروريستى و تکثير سلاح هاى کشتار جمعى، باعث برجسته شدن مسائل امنيتى در اين منطقه شده است. تهاجم عراق سبب شد که توجه کشورهاى کوچک عرب خليج فارس از خطرهاى خارج از منطقه نظير رقابت ابرقدرت ها و يا اسرائيل به خطر درون منطقه اى (عراق و ايران) و حتى درون کشورها جلب شود.
 
با اين حال به علت اختلافاتى که ميان کشورهاى حوزه خليج فارس است، تا کنون چارچوب امنيتى واحد و مورد قبول همه کشورهاى طرح ريزى نشده است.
 
در واقع نوعى بدبينى ميان سه قطب قدرت منطقه (ايران، عراق و شورای همکاری خلیج فارس) وجود دارد؛ و هم چنین اختلافاتی که از تفاوت در موقعيت ژئوپلتيکى، سياسى، اقتصادى و اجتماعى آنها سرچشمه مى گيرد. می توان مهمترین علل عدم شکل گیری سیستم امنیتی مشترک برای خلیج فارس توسط خود کشورهای منطقه را اینگونه بر شمرد:
 
1. نخستين مشکل، وجود سه قطب بالقوه قدرت در اين منطقه است: کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس (در راس آنها عربستان)، ايران و عراق. هرچند که عربستان، بر خلاف دهه نخست قرن بيستم، به حفظ وضع موجود قدرت استراتژيک و سياسى منطقه معتقد است؛ اما ايران و عراق به آن اعتقادى ندارند، در واقع هيچ يک از سه کشور مزبور از موازنه قدرت راضى نیستند.
 
عربستان، از دخالت امريکا براى حفظ امنيت منطقه حمايت کامل نمى کند؛ ايران نيز معتقد است شايستگى آن را دارد که قدرت برتر منطقه باشد. عراق نيز که در گذشته مايل بود نقش اول را در جهان عرب ايفا کند، به دليل تنگناهاى ژئوپلتيک در خليج فارس، عبور خط لوله هاى صادرات نفتش از ميان کشورهاى رقيب، و مهمتر از همهمشکلات داخلی اش پس از اشغال توانايى طرح ادعاهاى قديمى خود را ندارد.
 
2. دومين مشکل اين است که هيچ گونه همگونى و تناسبى بين اين سه قطب وجود ندارد. مردم و جغرافياى طبيعى ايران، موقعيت برتر و عمق استراتژيک بيشترى را براى اين کشور فراهم می آورد. عراق نیز در دهه 70 براى رقابت با ايران جامعه خود را نظامى می کند.
 
 ولى با وجود اينکه کشورهاى عضو شوراى همکارى خليج فارس و در راس آنها عربستان از توان مالى بسيار بالايى برخوردارند، اين توانايى مالى به حالت راکد درآمده و آنها نمى توانند توانايى مزبور را به برترى استراتژيک تبديل و بين خود با ايران و عراق موازنه قدرت ايجاد کنند.1
کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس مى دانستند که با مشکل امنيتى مواجه هستند، زيرا قدرت آنها به صورت فردى يا دسته جمعى قادر به مقابله با تهديدها در سطح منطقه نبود و اين عليرغم مبالغى بود که خرج تسليحات خود مى کردند.
 
به عبارت ديگر به صورت تلويحى مى پذيرفتند که تاکيد آنها بر بعد نظامى آن هم به صورت خريد اسلحه به مفهوم امنيت نیست. بنيان استراتژى نظامى کشورهاى عربى حوزه خليج فارس در طول سى سال گذشته اين بوده است که مبالغ هنگفتى صرف خريد تسليحات نمايند.
 
اما سرمايه گذارى کمى پيرامون ايجاد نيروى نظامى بومى و ملى کرده اند. گرچه کمبود نسبى جمعيت يکى از دلايل کوچکى ابعاد ارتش در کشورهاى اين منطقه بوده است. با اين حال دلايل ديگر از جمله ساختارهاى اجتماعى، سوءظن حاکمان به شهروندان خود، محروم نمودن اقليت ها از تشکيلات دفاعى، تمايل جهت استفاده از نيروهاى خارجى به ويژه غربى، سبب عدم شرکت فراگير جوانان در ارتش ملى شده بود.2
 
3. اختلاف در سیستم های حکومتی کشورهای منطقه نیز باعث می شود دغدغه اصلی تمامی آنها، تنها تامین امنیت منطقه نباشد. برای کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس مساله امنيت داخلى ارجح تر بر موضوع امنیت منطقه ای است. شوراى همکارى خليج فارس از بدو تشکيل مساله تامين امنيت داخلى را در سرلوحه کارها و اقدامات خود قرار داده و در اجلاس هاى خود اعمال خرابکارانه که هدف آن متزلزل کردن امنيت و آرامش در کشورهاى خليج فارس است را محکوم مى نماید. افزايش تقاضاهاى سياسى مردم و موج دموکراسى خواهى در کشورهاى عرب حوزه خليج فارس باعث اين نگرانى ها شده است. این در حالیست که کشور ایران بر اساس سیستم دموکراتیک اداره می شود و مسائل امنیت داخلی مدت هاست که در آن حل شده است.
 
4. کشورهای عرب حوزه خليج فارس بر اين ادعا هستند که سياست جمهوری اسلامی ايران در مورد دولت های منطقه، و نيز سياست تسليحاتی اين کشور، تهديدی است برای امنيت دولت های شورای همکاری.
 
ايران بعد از جنگ خود با عراق به برنامه توسعه قدرت نظامی خود پرداخته و از جمله هواپيماهای جنگی، زيردريايی و تانک های زيادی را به خدمت گرفته است. گسترش برنامه های تسليحاتی ايران به گونه ای است که می تواند کشتیرانی در خليج فارس و دريای عرب را تحت کنترل قرار داده و در مواقع لازم به خطر اندازد.
 
موضوع افزايش قدرت نظامی ايران به اضافه طرح مجدد مساله جزاير سه گانه ايرانى در خليج فارس از عوامل تنش آميز در مناسبات منطقه ای بين ايران و اعراب در دهه 1990 در آمد. اين مسائل هنگامی مطرح شده اند که صحبت از ورود ايران به ترتيبات امنيتی منطقه ای از جانب بعضی از کشورهای عرب خليج فارس به عمل می ‏آمد.3
 
5. از ديگر کانون‏هاى تلاقى و اصطکاک استراتژى ايران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس «عراق» است. ايران خود را طرفدار حکومتی شيعی در عراق نشان داده است اما کشورهای همسايه عراق به خصوص ترکيه، سوريه، اردن، کويت و عربستان مخالف تسلط شيعيان بر عراق هستند.
 
 امريکا نيز برگزاری هرگونه تظاهرات و راهپيمايی به طرفداری از حکومت شيعی در عراق را از سوی ايران می ‏داند. حرکت بنيادگرايی اسلامی از طرف شيعيان نه تنها توسط امريکا و اروپا بلکه از سوی ديگر کشورهای منطقه نيز با مخالفت مواجه شده است.4
 
6. وضعیت کشور عراق پس از اشغال نیز بر پیچیده تر شدن ایجاد یک سیستم امنیتی مشترک در خلیج فارس افزود. کشورهای عرب خليج فارس با اين پارادوکس مواجه شوند که گرچه يک عراق قدرتمند می ‏تواند سدی در مقابل ايران تلقی گردد اما در عين حال می ‏تواند مستقيماً آنها را نيز تهديد کند همانگونه که برای کويت اين مسئله رخ داد.
 
 ايران نیز می داند که احساسات و تعصبات عربی عراقی ‏ها بسيار قوی ست. اگر شيعيان عراق براساس جمعيت به قدرت مسلط عراق تبديل شوند آنگاه ماه عسل آنها با ايران کوتاه خواهد بود و اگر اين روابط به تخاصم تبديل نگردد به همکاری و دنبال‏روى نيز منجر نخواهد شد.5
در نتیجه هیچ کدام از دو قطب خواهان قدرتمند شدن دوباره عراق و ایجاد یک ارتش ملی قدرتمند عراقی نیستند.
 
7. مساله دیگر که بر عدم شکل گیری سیستم امنیتی مشترک تاثیر می گذارد، مساله "صلح خاورمیانه" است.
 
 این موضوع از اهمیت بسیار بالایی در میان کشورهای خلیج فارس، هم ایران و هم شیخ نشین های عرب، برخوردار است. موضع ايران حمايت کامل از مردم فلسطين و غاصب دانستن اسرائيل است، تا به حدى که رئيس جمهور صراحتاً صحبت از حذف اسرائيل از نقشه جهان می ‏کند، موضع که تاکنون حتی هيچ يک از کشورهای عرب منطقه به اين صراحت آن را بيان نکرده‏اند.
 
وقايع اخير در جهان و نرمش‏های جهان عرب در مقابل اسرائيل نشان می ‏دهد که اعراب تصميم به حل مسأله فلسطين به هر نحو و شکلی گرفته‏اند؛ خصوصاً پس از سقوط صدام و حضور پررنگ امريکا و انگليس در منطقه شاهد تغيير موضع جدی سوريه و ديگر کشورهای عرب در قبال صلح خاورميانه هستيم.
 
به عنوان مثال جلال طالبانى از رهبران بانفوذ کرد در عراق می ‏گويد: «کردها در توافق‏نامه‏ای با نيروهای امريکايی اعلام کردند، که در صورت عدم خلع سلاح گروه‏های کرد روابط‏شان را با اسرائيل از سربگيرند».6
 
درواقع بسيارى از کشورهای عرب قوياً علاقمند به کاستن از درگيری خود در مناقشه اعراب و اسرائيل بوده و تمايل به حل مسأله از طريق مذاکره دارند. امريکا نيز از مواضع ايران در اين مساله استفاده کرده و سعى دارد ايران را در کشورهای عربی جايگزين اسرائيل کند. يعنی نگرانی از اسرائيل که يک اصل دائمى بود حالا به طرف نگرانی از ايران سوق داده ‏شود. از طرف ديگر اسرائيل نيز از اين طرح استقبال می ‏کند و با تمام قوا سعی دارد از نزديکی ايران و امريکا جلوگيرى کند.
 
کشورهای عرب خليج فارس در حال حاضر بر ضرورت ايجاد چهار منظومه امنيتی تاکيد می کنند. نيروی نظامی هر کشور به عنوان نخستين حلقه دفاعی.
 
 دومين حلقه دفاعی متشکل از شش کشور عربی خليج فارس که به ظاهر زير چتر شورای همکاری خليج فارس با هم متحد می باشند. سومين منظومه از دوستان اين کشورها در منطقه خاورميانه و جنوب آسيا تشکيل شده است و منظومه چهارم دفاعی که مهمترين اين منظومه ها محسوب مى شود؛ کشورهای غربى و در راس آنها امريکا به اضافه انگليس، فرانسه، آلمان و ژاپن است.7
 
 ولى اين سيستم امنيتى مورد قبول ايران به عنوان يک کشور پرجمعيت و قدرتمند منطقه نيست و مسلما هيچ سيستم امنيتى تامين کننده امنيت پايدار، بدون در نظر گرفتن ايران هم نمی تواند مورد قبول تهران باشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
 
1.        اندرو راثمل، سيستم امنيتى جديد خليج فارس، ترجمهء پريسا کريمى نيا، نگاه، 1382، مرداد، جلد 4، شماره 37. ص. 81.
2.        محمد على امامى، عوامل تاثير گذار داخلى در خليج فارس، تهران، دفتر مطالعات سياسى و بين الملل، 1380. ص. 337.
3.         Shahram Chubin, Iran National Security Policy, The Carnegie Endowment for International Peace Washington, D. C. 1994, P. 137.
 
4.         هرميداس باوند، فرصت ها و تهديدهاى جمهورى اسلامى ايران در محيط جديد روابط بين‏الملل، فصلنامه مطالعات راهبردى، سال ششم، شماره دوم، تابستان، 1382، ص 60-59.
5.          اجلاس شرم‏الشيخ، معاونت سياست خارجى، گاهنامه برداشت اول، سال سوم، 1382، شماره بيست دوم و بيست سوم، ص 38.
6.          هرميداس باوند، پيشين، ص. 61.
7.   محمد على امامى، پيشين. ص. 335.

نظر شما :