روایتی دیگر از طغیان مه 1968
مقاله اى از دکتر هرمز همايون پور
ماه مه امسال به پایان رسید. در طول تاریخ، در این ماه ماجراهای بسیار و گاه تعیین کننده اتفاق افتاده است.
اما، در تاریخ معاصر اروپا و جهان، ماه مه 1968 نمودی بسیار برجسته تر از ماجراهای دیگر دارد. در این باره که طغیان بود یا انقلاب، دیدگاههایی متفاوت وجود دارد. در عین حال، مسلم است که آنچه در آن ماه و آن سال در اروپا و بخصوص فرانسه اتفاق افتاد، از یک سو، مولود تحولات پیشین سیاسی و فرهنگی در دوران بعد از جنگ جهانی دوم بود و، از سوی دیگر، موجب تحولاتی بسیار، اعم از فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، در سالیان بعد از خود شد که، به گمان بسیاری از ناظران، بعد از گذشت 40 سال هنوز هم پایان نیافته است.
رویدادهای مه 1968 در فرانسه عمدتاً از سوی دانشجویان برانگیخته شد. با آنکه برخی از اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی چندی پس از شروع طغیان به حمایت از آن برخاستند، ریشه آن از سرخوردگی ها و انتظارات ( عقلانی یا آرمانی ) دانشجویان سرچشمه می گرفت.
جنگ جهانی دوم و ورود گسترده آمریکاییان و روس ها و سربازان آمریکایی و روسی به اروپا، نظام های فرهنگی و اجتماعی سنتی کشورهای آن قاره را به لرزه انداخت. روس ها، لااقل به ظاهر، نماد افکاری انقلابی و دنیایی متفاوت بودند که جوامع سنتی تفاوت فراوان داشت.
آمریکاییان، باز هم لااقل به ظاهر، مظهر جامعه ای بازتر و آکنده از فرصت های رقابت و پیشرفت و ثروت اندوزی بودند، جامعه ای که روابط زن و مرد و کارگر و سرمایه دار در آن لونی دیگر داشت، ظاهراً به شرط استعداد و فعالیت همه می توانستند در آن ترقی کنند، ارتباطات خانوادگی و حتی مدارک تحصیلی در آنجا فاقد ارزش های متعارف بود و ... .
به کوتاهی آنکه، « رؤیایی آمریکایی » ( American dream ) بخصوص برنسل جوان و پرشور دانشجو تأثیری دگرگون کننده برجای گذارده و این نسل را نسبت به قید و بندهای اجتماعی و اخلاقی بی اعتنا ساخته و نسبت به نظام ها، دولتمردان، و احزاب سنتی و دیرین بدگمان ساخته بود.
نسل جوان می خواست از قید و بندهای دیرین بِرَهد، پرواز کند، موانع را از سر راه خود بردارد، و هر چه زودتر به « رؤیای » خود جامه عمل بپوساند.
چنین بود که با اولین جرقه به حرکت افتاد و همه « قید و بندهای کهن » را، چه درهیئت تابوهای اجتماعی و چه در کسوت نظام و رجال و نهادهای سیاسی، به مبارزه طلبید.
طغیان آن نسل به واقع می رفت که تبدیل به انقلاب شود، که البته چنین نشد و تحت کنترل در آمد، هر چند پیامدهای آن در سال بعد به فرو افتادن دوگل اسطوره ای انجامید و به تدریج در غالب کشورهای اروپایی به برآمدن جوانان و دولتمردان منجر شد که به « ژانر متعارف » سیاستمداران تعلق نداشتند ( برای مثال، تونی بلر و جک اِسترا در انگلستان ، که دومی در زمان تحصیل رئیس اتحادیه دانشجویان دانشگاه آکسفورد و از سخنرانان بلیغ ضد جنگ ویتنام بود؛ یوشکا فیشر وزیرخارجه پیشین آلمان که خود در تظاهرات دهه 60 فعال بود و به حزب سبزها و نه یکی از احزاب سنتی آلمان تعلق دارد؛ و حتی از آزنار و زاپاته رو در اسپانیا که در « دهه شکوهمند » هنوز تحت حکومت های دیکتاتوری ژنرال فرانکو و سالازار قرار داشتند؛ و آخر از نیکولای سارکوزی در فرانسه.
به طغیان مه 68 از زاویه های دیگر نیز می توان نگاه کرد. حضور« پیشقراولانِ تمدن و دنیای جدید » بر خاک اروپا طبعاً فقط بخشی از ریشه ها و پیامدهای ماجرا را بازگو می کند. لیکن در اینجا مجال تحلیل گسترده تر نیست و به همین مختصر قناعت می شود. در عوض، روایت یکی از فعالان شرقی را از شورش مه 1968 در فرانسه می خوانیم.
طغیانگری از شرق
خوانندگان احتمالاً با نام طارق علی ( متولد اکتبر 1943 در شهر لاهور )، که اکنون از روزنامه نگاران دست چپی انگلستان است، آشنا هستند.
او که به یکی از خانواده های هیئت حاکمه تعلق داشت، چون در زمان تحصیل در دانشگاه پنچاب به فعالیت های دانشجویی و سیاسی کشیده شد، به توصیه عمویش که رئیس اطلاعات ارتش پاکستان بود، برای ادامه آموزش به انگلستان فرستاده شد.
پدر بزرگ مادری او، از سال 1937، سَر وزیر ( chief Minis ter) ایالت پنچاب بود. ( درآن زمان، هنوز پاکستان از هند جدا نشده بود، و ایالت پنچاب و کرسی آن لاهور جزء هند بودند. )
باری، طارق در کالج اِستر، دانشگاه آکسفورد، فلسفه و علوم سیاسی و اقتصاد خواند و در جریان تظاهرات ضد جنگ ویتنام بود که اندک اندک نامش بر سر زبان ها افتاد، و از آن زمان تاکنون از سرشناسان جنبش چپ اروپا محسوب می شود، عضو کمیته اجرایی انترناسیونال چهارم بوده است، و چندین کتاب، جملگی با گرایش چپ، منتشر کرده است.
از بابت این گرایش، گفته اند که طارق از سنت متعارف فرزندان خانواده های مرفه پیروی می کند؛ هیچ یک از فعالان دیگر طغیان مه 68 نیز تبار« پرولتری » نداشتند، فقط از جانب پرولتاریا و زحمتکشان سخن می گفتند!
دهة شکوهمند
طارق علی، چنین می نویسد:« دهة شکوهمند 1965- 75، که 1968 فقط نقطة اوج آن بود، سه جریان متداخل داشت. سیاست وجه غالب بود، اما دو جریان دیگر نقش و تأثیری عمیق تر داشت: آزادی جنسی و کارآفرینی لذت گرایانه ( hedonistic entrepreneurship ). از جهاتی، دهه 60 نوعی واکنش به دهه 50 و شدت گرفتن جنگ سرد محسوب می شد» ( نقل از گاردین هفتگی، 3 آوریل 2008).
به عقیدة او، در 1968 طوفانی سهمگین دنیا را فرا گرفت، که از ویتنام آغاز شد، سراسر آسیا را در خود فرو برد، و از دریا و کوه های اروپا و ورای آن گذشت. جنگ وحشیانه آمریکا در ویتنام و بمب اندازی همه روزه بر سر دهکده ها و مردمان بی گناه که هر شب از تلویزیون ها پخش می شد، به طغیان هایی جهانی دامن زد که تا آن زمان به آن مقیاس و سطح سابقه نداشت.
در فوریه 1968، کمونیست های ویتنامی به یورش همه جانبه تّت ( Tet offensive) دست زدند و در همه شهرهای مهم ویتنام جنوبی به سربازان آمریکایی هجوم بردند. چندی بعد، نقطه اوج این « مأموریت شجاعانه » فرا رسید، و آن وقتی بود که چریک ها ساختمان سفارت آمریکا را در سایگون ( اکنون هوشی مین سیتی ) اشغال کردند و پرچم خود را بر پشت بام آن به اهتزاز در آوردند.
اثرات یورش تت به سرعت آشکار شد. اکثریت آمریکایی ها برای نخستین بار تشخیص دادند که امکان پیروزی در جنگ ویتنام وجود ندارد.
این جرقه دنیا را به آتش کشید. در مارس 1968، دانشجویان دانشگاه نانِتر در فرانسه به خیابان ها ریختند و ژنرال دوگل رئیس جمهور را به معارضه طلبیدند. ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی که هنوز در اوج نفوذ و محبوبیت بود، بر خلاف توجیه گران استالینیست، استدلال کرد که فدا کردن نسل کنونی و تحمل بی عدالتی و سرکوبگری به خاطر وعده مفروض شادمانی فردا هیچ توجیهی ندارد. آنچه مهم است، بهبود وضع کنونی است، و به حمایت از شورش دانشجویان برخاست.
تا ماه مه، قیام دانشجویان نانِتر به پاریس سرایت کرد. دانشجویان، محلة لاتن ( Latin Quarter ) را تسخیر کردند، با پلیس به نبرد پرداختند و اجازه ندادند محله را از آنها باز پس گیرد، و آن را محلة ویتنام قهرمان نامیدند.
در آن مرحله، فعالان اتحادیه های کارگری نیز به حمایت از دانشجویان برخاستند ( احزاب کمونیست و سوسیالیست تا آن موقع هیچ واکنشی در طرفداری از دانشجویان بروز نداده بودند ). چند روز بعد، میلیون ها تن از مردم خیابان های پاریس را اشغال کردند و خواهان برچیده شدن دستگاه دولتی پوسیده شدند.
انقلاب اتفاق نیفتاد، اما فرانسه به لرزه در آمد. دوگل به بادن بادن، پایگاه نیروهای فرانسوی، پرواز کرد تا حمایت نظامیان را از دولت تأمین کند. توافق حاصل شد. در عین حال، دو گل به تقاضای وزیرکشور فرانسه برای توقیف سارتر تن در نداد و به او گفت:« نمی توان ولتر را به زندان انداخت. »
الگوی فرانسه به سرعت گسترش یافت. دیوان سالاران مسکو به همان اندازه خواص حاکم بر غرب نگران شدند. در پراگ، اصلاح گران کمونیست، بر سر کار آمدند و شعار بهار پراگ را « سوسیالیسم با چهره ای انسانی » قرار دادند.
الکساندر سولژ نیتسین، مدتی بعد، اظهار داشت که تجاوز شوروی به چکسلواکی برای سرکوب بهار پراگ، آخرین تیر ترکش روس ها بود و ثابت کرد که نظام شوروی نمی تواند از درون اصلاح شود و باید سرنگون گردد.
بلافاصله نوبت به مکزیک رسید. دانشجویان، دانشگاه ها را اشغال کردند و خواستار پایان یافتن سرکوبگری و حکومت تک حزبی شدند. درست ده روز قبل از شروع بازی های المپیک در آن کشور، در آتش گشودن پلیس به سوی دانشجویان، ده ها تن از جوانان کشته و زخمی شدند.
در نوامبر 1968، پاکستان شورید. دانشجویان به خیابان ها ریختند و خواهان برچیده شدن بساط دیکتاتوری نظامی فاسد و پوسیده شدند. کارگران، حقوقدانان، و کارمندان نیز به حمایت از آنها برخاستند. (« الگویی آشنا به نظر نمی رسد؟») علی رغم کشته شدن « صدها نفر »، قیام گسترش یافت و به سقوط فیلد مارشال ایوب خان در 1969 انجامید.
روحیه نوسازی فرهنگ
طارق علی سپس به برخی تحولات دیگر آن « دهه شکوهمند » در آمریکا، روسیه، و اروپای غربی و شرقی میپردازد؛ از جمله آنکه، عصر مک کارتیسم و شکار مخالفان در آمریکا به پایان قطعی خود رسید، بسیاری از زندانیان سیاسی در شوروی آزاد شدند و جنایات استالین تقبیح شد، و اروپای شرقی با هیچان و امید اصلاحات سریع به لرزه افتاد « البته ، امیدها عبث بود ».
روحیه نوسازی به فرهنگ نیز سرایت کرد. آثار ممنوعه سولژنیتسین و دیگر دگراندیشان در « نووی میر »، نشریه ادبی دولتی، به انتشار در آمد، و سینمایی نو در بیشتر مناطق اروپا به حرکت افتاد. در بریتانیا، « معشوق خانم چاترفیلد » اثر دی. اچ. لارنس که از 1928 گرفتار تیغ سانسور بود به انتشار در آمد. در آمریکا، فمینیست ها مراسم انتخاب ملکه زیبایی جهان را در آتلانتیک سیتی برهم زدند (سپتامبر 1968) ، حرکتی اولیه از جنبش آزادی بخش و حقوق بشر امریکا که نهایتاً زندگی زنان آن کشور را تغییر داد و به شناخته شدن استقلال و صدای برابر آنها انجامید.
درست است، نمی توان انکار کرد که لذت گرایی از عناصر غالب بر دهه 60 بود. " اما آن لذت گرایی با روایت کاملاً بازاری و سودجویانه امروزی تفاوت داشت. گسست از مقدس نمایی ریاکارانة دهه های 40 و 50، وجه شاخص دهه 60 بود."
تاریخ به ندرت خود را تکرا می کند، اما پژواک و بازتاب آن هرگز از بین نمی رود. مبارزه علیه جنگ ویتنام یک دهه طول کشید. بازتاب آن را اکنون در مخالفت ها با جنگ عراق شاهدیم. دانشجویان یک بار دیگر در خیابان های پاریس و لندن و نیویورک به حرکت افتادهاند ... میراث قیام مه 1968 هنوز زنده است.
نظر شما :