سوگند تاريخ مصرف ندارد

۱۹ خرداد ۱۳۸۷ | ۱۵:۵۷ کد : ۲۰۳۸ اخبار اصلی
ری مک گاورن افسر سابق اطلاعات ارتش ایالات متحده و تحلیلگر سابق سازمان CIA به دريادار فالون، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا، نامه ای نوشته و به او در مورد پرونده سازی و حمله نظامی به ایران هشدار داده است.
سوگند تاريخ مصرف ندارد
بنده نتوانستم مستقیما به شما دسترسی پیدا کنم، بنابراین این نامه را به این امید نوشتم که مورد توجه قرار گیرد.
 
در ابتدا از شما به خاطر احترام به سوگندی که همه ما افسران کادر یاد کرده ایم تا از قانون اساسی ایالات متحده در مقابل دشمنان، خارجی و داخلی، دفاع کنیم متشکرم؛ اما شما اعلام کرده اید که دیگر چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی، تمایل ندارید در رابطه با ایران صحبت کنید.
 
باید بدانیم که سوگند ما تاریخ انقضا ندارد. در حالی که از خطرات حمله به ایران آگاه هستید، به نظر می رسد آن احتیاط ذاتی شما باعث شده است طوری عمل کنید که قدرت رئیس جهور بر آن سوگند غلبه کند و مانع آن شود که شما مردم امریکا را در جریان فاجعه ای که ممکن است با حمله به ایران در انتظار ما باشد قرار دهید.
 
دو سال پیش من در دانشکده نیروی دریایی در آناپولیس سخنرانی داشتم. در آن جلسه از افرادی که در حال گذراندن دوره آموزشی در آن دانشکده بودند در رابطه با سوگندی که در بدو ورود به آنجا یاد می کنند سؤالی پرسیدم. بسیار خجالت زده شدم وقتی دیدم حتی افسران سطوح میانی نیز تصور می کردند که سوگندی که یاد می کنند به رئیس جمهور است.
 
این صحنه مرا به یاد ژنرال ها و آدمیرال های آلمانی انداخت که شخصا به هیلتر قسم یاد می کردند. بسیار باعث تعجب من بود که تنها یکی از افسرانی که من از آن ها این سؤال را پرسیدم، پاسخ صحیح داد - که سوگند برای دفاع و حفاظت از قانون اساسی است نه رئیس جمهور.  
 
حمله به ایران و نقض قانون اساسی
شکی نیست که شما نیز می دانید که حمله به ایران نقض آشکار قانون اساسی است که تصریح می کند معاهده هایی که به تصویب سنا برسند تبدیل به قانون عالی داخلی می شوند؛ همچنین می دانید که منشور ملل متحد - که در 28 جولای 1945 توسط سنا با رای مثبت 89 در مقابل 2 به تصویب رسیده است - به وضوح حمله به کشورهای دیگر را مگر اینکه خطر قریب الوقوعی محسوب شوند، منع می کند؛ و می دانید که قانون دیگری نیز وجود ندارد که به راه انداختن یک جنگ « پیشدستانه » یا « پیشگیرانه » دیگر علیه کشوری که خطر قریب الوقوعی محسوب نمی شود را مجاز بداند؛ و می دانید که ایران اینچنین خطری برای ایالات متحده و متحدین آن محسوب نمی شود.
 
ممکن است اینگونه فکر کنید که آیا 41 سال خدمت، دیگر کافی نیست؛ آیا استعفای من از سلسله مراتب فرماندهی که ممکن بود من را با حمله به ایران در زمره جنایتکاران جنگی قرار دهد کافی نیست؛ آیا علنی کردن مخالفت با این اقدام از طریق روزنامه ها کافی نیست - آیا این همه کافی نیست؟
 
با احترام، بایستی بگویم این ها کافی نیست.
 
متاسفانه بسیاری از همکاران شما در رده های بالای فرماندهی، از مسئولیتی که متوجه آن ها است شانه خالی کرده اند. شما نیز تقریبا به اینچنین مسئله ای دچار شده اید.
 
مقامات کشور از آنجا که حرص عجیبی برای حمله به ایران دارند، شما را به حاشیه رانده اند. و با وجود اینکه شما فرد بسیار سرشناسی هستید، رسانه ها نیز در همین راستا گام بر داشته اند. کاملا واضح است که رسانه ها دستور دارند از جنگ با ایران حمایت کنند.
 
تا حدودی می توان گفت دستکاری اطلاعات و جلوگیری از خبر رسانی در جو بوجود آمده کنونی برای حمله به ایران بسیار آشکار و حتی شدیدتر از دوره چند ماهه قبل از حمله به عراق است. اجازه بدهید در این رابطه مثالی را ذکر کنم: تلاش عمدی و مزورانه برای متوجه کردن مسئولیت تمام حوادث رخ داده در جنوب عراق به ایران « کینه جو » درست در همین راستا قرار دارد.
 
بی اعتنای به برآورد اطلاعاتی
مقامات عالی رتبه دولت به وضوح نتایج برآورد اطلاعاتی که اخیرا - در سوم دسامبر سال 2007 - منتشر شد را مورد بی توجهی قرار داده اند. برآوردی که توسط 16 نهاد اطلاعاتی خود دولت تهیه شده و اذعان دارد که ایران بخش مربوط به ساخت سلاح را در برنامه هسته ای خود، از اواسط سال 2003 متوقف کرده است.
 
در همین حال، مایکل هیدن، رئیس سازمان CIA، که همیشه تمایل دارد بالاخره نقش خود را به نحوی ایفا کند، در 30 آوریل «دیدگاه شخصی» خودش را اعلام کرد و گفت که ایران قصد ساخت سلاح هسته ای دارد - بدون توجه به نتایج برآورد اطلاعاتی.
 
هیدن برای اینکه حسن نیت خود را نیز اثبات کرده باشد گفت:« این نظر من است، این مسئله در واقع سیاست دولت ایران است، سیاستی که تا بالاترین مراتب دولت آن را قبول دارند و قصد دارند به کشتار نیروهای امریکایی در عراق کمک کنند...»
 
اجازه بدهید پیشنهاد کنم صحبتی جدی با ژنرال آنتونی زینی، یکی از فرماندهان پیشین قرارگاه مرکزی عملیات های ایالات متحده (CENTCOM) (1997 - 2000) داشته باشید. همان طور که شما هم می دانید وی به راستی یک از درستکارترین فرماندهان تفنگداران دریایی است. اما وی نیز با قرار گرفتن در شرایطی شبیه آنچه شما اکنون در آن قرار دارید، نتوانست صدای خود را به جایی برساند.
 
او شانس خود را برای جلوگیری از جنگ عراق از دست داد؛ می توانید از او بپرسید اکنون چه احساسی دارد و در شرایط کنونی توصیه وی چیست.
 
زینی یکی از کسانی بود که در « مجمع کهنه سربازان جنگ های خارجی » در 26 آگوست 2002 از وی تجلیل به عمل آمد. در همان جلسه بود که دیک چنی سخنرانی هشدار دهنده خود را ایراد کرد؛ سخنانی که توسط سازمان های اطلاعاتی ما مورد تایید نبود؛ سخنانی در رابطه با تهدیدات هسته ای و دیگر خطرهایی که از جانب صدام حسین ما را تهدید می کند.
 
آن سخنرانی نه تنها نقطه آغاز تلاش های 7 ماهه برای همراه کردن افکار عمومی برای حمایت از جنگ عراق بود، بلکه زمینه را برای استناد به برآورد اطلاعاتی ساختگی - درست است، ساختگی - 1 اکتبر 2002، به منظور متقاعد کردن کنگره برای موافقت با جنگ عراق، فراهم کرد.
 
ژنرال زینی بعدها علنا اظهار داشت که وی در آن جلسه، زمانی که سخنانی را از زبان چنی می شنید که با آنچه او از آن آگاهی کامل داشت مطابقت نمی کرد، شکه شده بود. هر چند زینی دو سال قبل از آن بازنشسته شده بود اما به عنوان مشاور رئیس جمهور بایستی در جریان اطلاعات مربوط به اوضاع خاورمیانه قرار می گرفت.
 
سه سال و نیم بعد از سخنرانی چنی، زینی به برنامه ای تلویزیونی گفت:« هیچ مدرک محکمی وجود نداشت که نشان دهد صدام صاحب سلاح های کشتار جمعی است... در آن زمان من شنیدم برنامه ای برای جنگ ترتیب داده شده است.»
 
ژنرال زینی مانند هر فرد دیگری این شانس را داشت که از جنگی غیر ضروری - و نه « پیشدستانه »، زیرا چیزی وجود نداشت که در برابر آن پیش دستی کنیم - جلوگیری کند. آنچه که او و دیگر مقامات هم سطح او می توانستند از آن جلوگیری کنند، همان جنگ تجاوزکارانه بود، جنگی که توسط دادگاه نورنبرگ « جنایت بین المللی » نامیده شده است.
 
شاید بهتر بود زینی موقعیت خود را به خطر می انداخت. شاید او باید به تنهایی صدای خود را به گوش مردم می رساند؛ چرا که بسیاری از مقامات ارشد دولت، مانند رئیس سابق CIA جرج تنت، شجاعت و راستی لازم را برای این کار نداشتند.
 
تنت در کتاب خاطرات خود که سال گذشته منتشر شد می گوید، چنی در رابطه با سخنرانی 26 آگوست 2002 خود روند معمول هماهنگی با CIA را طی نکرده بود و بیشتر سخنان چنی او را نیز به تعجب وا داشته بود و حتی معتقد است « رئیس جمهور نیز از سخنانی که معاونش قصد داشت در آن جلسه مطرح کند، با خبر نبود.»
 
البته کمی سخت است باور کنیم سخنان شرم آور چنی، تنت را نیز متحیر کرده باشد، چرا که تنت در ملاقاتی با همتای بریتانیایی خود در 20 جولای 2002، عنوان کرده بود که رئیس جمهور تصمیم گرفته است با هدف تغییر رژیم، جنگی با عراق به راه اندازد و « در همین راستا اطلاعات جاسوسی مورد نیاز نیز ساخته و پرداخته شده است.»  
 
بار دیگر، ایران
دریادار فالون، شما به خوبی می دانید در همین راستا « اطلاعاتی » برای « توجیه » جنگ با ایران ساخته شده است. از سوی دیگر هیچ کس بهتر از خود شما نمی داند که جدایی شما از سلسله مراتب فرماندهی باعث سپردن مسئولیت به برخی افراد چاپلوس شده است.
 
شما هم مثل من مدت ها دستورات را به طور مثال از وزیر دفاع، رابرت گیتس، دریافت می کرده اید. زمانی که وی یکی از تحلیلگران جوان و جاه طلب CIA بود، من مسئول یکی از بخش های زیرمجموعه او بودم. زمانی که ویلیام کیسی، رئیس سازمان CIA در دوره رونالد ریگان، به دنبال کسی بود که تحلیل ها را آن طور که خودش می پسندید در جهت اثبات این مسئله که اتحاد شوروی هیچ گاه تغییر نخواهد کرد هدایت کند، ناگهان گیتس با اشتیاق تمام این مسئولیت را تقبل کرد.
 
گیتس بعد از مرگ کیسی، در مصاحبه ای با واشنگتن پست می گوید، خود او شاهد تمام کارهای کیسی در رابطه با جعل اطلاعات و ارائه آن ها در جلسات مختلف به منظور هدایت سیاست ها، آنگونه که خودش می خواست، بوده است. دوران خدمت گیتس به خوبی نشان می دهد که وی درست پا جای پای کیسی گذاشته است.
 
بنابراین در اینجا جای تعجب نیست که با وجود نظر متفق القول 16 نهاد اطلاعاتی در مورد این مسئله که ایران فعالیت های مربوط به ساخت سلاح هسته ای را متوقف کرده است، گیتس هنوز معتقد است ایران به دنبال دستیابی به سلاح های هسته ای است.
 
برخی از اظهارات گذشته وی تا حدودی دو پهلو بودند اما اخیرا وی نشان داده است قصد دارد از شرایط پیش آمده نهایت استفاده را برده، با جو کنونی همراه شود و نهایت وفاداری خود را به اثبات برساند. وی در مصاحبه ای با نیویورک تایمز در مورد اوضاع خاورمیانه، در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه آیا نظرات او با نظرات رئیس جمهور یکی است، پاسخ می دهد:« در یک خط و یک کلام.»
 
مطمئنم که شما هم مثل من شک ندارید که اگر چنی رئیس جمهور را تحریک کند که حمله ای به ایران انجام شود، گیتس فورا با وی همراه می شود.
 
شما از پی آمدهای احتمالی اینچنین حمله ای باخبر هستید، بنابراین باید مردم امریکا را در جریان قرار دهید.
 
یک سابقه خوب
دریادار فالون، آیا احساس می کنید کاملا تنها هستید؟ آیا تنها فرمانده عالی رتبه ای هستید که بنا به دلایل اخلاقی استعفا داده است؟ آیا هیچ فرمانده دیگری وجود ندارد که ریسک مطلع کردن مردم امریکا در مورد عشق جورج بوش به جنگ افروزی با ایران را پذیرفته باشد؟ خوشبختانه وجود دارد.
 
ژنرال برنت سکوکرافت که زمانی مشاور امنیت ملی بوش پدر بود بنا به درخواست بوش پسر، ریاست هیئت مشاورین اطلاعات خارجی وی را برعهده گرفت. سکوکرافت از این جایگاه می توانست نظاره گر سیاست های ایالات متحده در خاورمیانه باشد.
 
وی در نهایت تصمیم به انجام کاری گرفت. سکوکرافت در مصاحبه ای با فایننشال تایمز، در اواسط اکتبر 2004، با انتقاد شدید از بوش، عنوان کرد که وی توسط نخست وزیر اسرائیل، آریل شارون، « هیپنوتیزم » شده است.
 
سکوکرافت در این مصاحبه می گوید:« شارون بوش را در دستان خود گرفته است. او هیچ چیزی جز دردسر برای ما نداشته است.» نیازی نیست که بگویم پس از این قضیه، سکوکرافت فورا از مقام خود برکنار شد. 
 
شرایط در حال آماده شدن
کاملا مشخص است که جانشینان شارون معتقدند که بوش متعهد است که « مراقب رفتارهای ایران باشد » و قبل از ترک ریاست جمهوری کاری انجام دهد - و البته بدون توجه به پی آمد های آن.
 
مدت ها پس از اینکه نتیجه برآورد اطلاعاتی منتشر شده، بوش در حالی که به نظر می رسد به خوبی « هیپنوتیزم » شده است در 18 می در سخنرانی خود در مجمع جهانی اقتصاد در شرم الشیخ، اشاره ای نا به جا به « جاه طلبی های هسته ای ایران » می کند.
 
وی می گوید:« اجازه دادن به حامی اصلی ترس و وحشت برای دستیابی به مرگ آورترین سلاح جهان، خیانتی نابخشودنی به نسل های آینده است. دنیا باید به خاطر صلح مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای شود.»
  
دریادار فالون، آنچه شما می توانید انجام دهید این است که مقتدرانه در مورد آنچه احتمال وقوع آن وجود دارد صحبت کنید؛ مثلا آنچه ممکن است در مقابل بمباران و حمله موشکی به ایران در مورد نیروهای ایالات متحده در عراق اتفاق بیفتد.
 
اگر می خواهید به سوگند خود برای دفاع از قانون اساسی پایبند باشید، می توانید از دیگر شخصیت های میانه رو نیز بخواهید در مورد پی آمد های این اقدام علنا صحبت کنند.
 
و در نهایت، در صورتی که جهل عمیقی که در جامعه امریکا، با حمایت مطبوعات زنجیره ای و هر دو حزب سیاسی که مرعوب لابی اسرائیل شده اند، بوجود آمده به حمله به ایران منجر شد و ایرانی ها نیز وارد جنوب عراق شدند و هزاران نفر از سربازان ما را به اسارت گرفتند، آن گاه می توانید در مقابل آینه بایستید و بگویید، حداقل من سعی خودم را کردم.  

نظر شما :