گفت وگوی اختصاصی دیپلماسی ایرانی با محمد مرتضی علی، کارشناس ارتباطات منطقهای، امنیت و افراطگرایی خشونتآمیز در مؤسسه مطالعات صلح پاکستان
همکاری منطقهای؛ راهی برای ایجاد ثبات در مرز ایران و پاکستان است
![همکاری منطقهای؛ راهی برای ایجاد ثبات در مرز ایران و پاکستان است](/images/www/fa/news/news-primary/2025/1739341871-transforming-security-border-into-economic-border-pakistan-and-iran-oped-syed-raza-abbas.jpeg)
دیپلماسی ایرانی: بر اساس جدیدترین نسخه بهروز شده دایره المعارف شهدای جمهوری اسلامی ایران، این کشور از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بیش از ۲۳ شهید در اثر اقدامات تروریستی و مقابله با تروریسم داشته است. این آمار، ایران را در کنار پاکستان در شمار بزرگترین قربانیان تروریسم در جهان قرار میدهد. یکی از مهمترین چالشهای امنیتی ایران در سالهای اخیر، افزایش فعالیتهای تروریستی در مناطق جنوبشرقی کشور، بهویژه در استان سیستان و بلوچستان بوده است. آمارها نشان میدهد که تنها در یک سال گذشته، حملات تروریستی در این منطقه ۱۱۵ درصد افزایش داشته و شمار قربانیان این حوادث نیز نسبت به سال قبل با رشدی ۲۰۰ درصدی روبهرو بوده است. در مجموع، ۶۸ درصد از کل عملیاتهای تروریستی در ایران طی یک سال گذشته در این استان رخ داده است.
در پرتو این تهدیدات فزاینده و به مناسبت روز جهانی پیشگیری از افراطگرایی خشونتآمیز منجر به تروریسم، بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) گفتوگویی با محمد مرتضی، کارشناس ارتباطات منطقهای، امنیت و افراطگرایی خشونتآمیز و مدیر پروژه در موسسه مطالعات صلح پاکستان ترتیب داد. این مصاحبه با هدف بررسی وضعیت تروریسم در جمهوری اسلامی پاکستان انجام شد. با توجه به مرز مشترک و چالشهای امنیتی متقابل میان ایران و پاکستان، در این گفتوگو چشمانداز کنونی تروریسم در منطقه مورد بررسی قرار گرفت و راهکارهای مقابله با این تهدیدات ارزیابی شد.
با توجه به اینکه پاکستان نیز مانند ایران با چالش تروریسم روبروست، میتوانید در مورد آخرین وضعیت این پدیده در این کشور، از جمله روند اقدامات تروریستی، آمار حملات و قربانیان، و گروههای فعال در این زمینه توضیح دهید؟
از آنجا که پاکستان یکی از شرکای اصلی در جنگ جهانی علیه تروریسم بوده، هزینههای سنگینی را برای مقابله با تهدیدات نوظهور تروریسم متحمل شده است. وضعیت امنیتی پاکستان از زمانی که طالبان کنترل افغانستان را به دست گرفتند، به شدت رو به وخامت گذاشته و به افزایش چشمگیر فعالیتهای تروریستی و همکاری بیشتر بین گروههای تروریستی مختلف منجر شده است. در حال حاضر، فعالترین گروههای تروریستی در پاکستان شامل تحریک طالبان پاکستان (TTP)، ارتش آزادیبخش بلوچستان (BLA)، جبهه آزادیبخش بلوچستان (BLF) و چند گروه نوظهور دیگر هستند. تغییر در تاکتیکها مشهود است به طوری که حملات از بزندررو به حملات هدفمندتر تبدیل شدهاند. در سال ۲۰۲۴، ۹۵٪ از حملات تروریستی در خیبر پختونخوا رخ داده است، که TTP و متحدانش عاملان اصلی آن بودهاند. این حملات به ۸۵۲ کشته و ۱۰۹۲ مجروح منجر شده که نشاندهنده ۲۳٪ افزایش نسبت به سال ۲۰۲۳ است. در عین حال، BLA همچنان فعالترین گروه در بلوچستان باقی مانده است.
یک روند نگرانکننده افزایش حملات انتحاری توسط BLA است که نشاندهنده همکاری عملیاتی بیشتر بین TTP و BLA است. علیرغم اجرای عملیاتهای ضدتروریستی مهمی مانند ضرب عضب در سال ۲۰۱۴ و ردالفساد در سال ۲۰۱۷، تعداد حملات از آگوست ۲۰۲۱ به بعد همچنان در حال افزایش است.
از نظر فعالیتهای منطقهای، BLA به همراه دیگر اعضای جبهه ملی آزادی بلوچ (BRAS)، پیشتاز فعالیتهای تروریستی در بلوچستان است، در حالی که TTP نیز در خیبر پختونخوا فعالیتهای تروریستی انجام میدهد. با توجه به تشدید تهدیدات، پاکستان در ژوئن ۲۰۲۴ عملیات جدیدی با نام عزم استحکام را آغاز کرد که نشان میدهد هیچ جایی برای گفتوگو با گروههای تروریستی مانند TTP و دیگران وجود ندارد و تنها راه حل، استفاده از ابزارهای نظامی است.
با توجه به شباهتهای فرهنگی و اجتماعی مناطق مرزی ایران و پاکستان، به نظر شما چه عوامل فکری، مذهبی، و اجتماعی در شکلگیری و گسترش گروهکهای تروریستی در این مناطق نقش دارند؟ آیا میتوان الگوهای مشابهی در این زمینه مشاهده کرد؟
گسترش گروههای تروریستی در مناطق مرزی ایران و پاکستان را میتوان به ترکیبی از عوامل ایدئولوژیک، مذهبی و اجتماعی نسبت داد. ایران یک کشور با اکثریت شیعه است، اما مناطق جنوب شرقی مرزی آن دارای جمعیت سنیمذهب هستند که بستری برای تنشهای ایدئولوژیک ایجاد میکند. وابستگیهای قبیلهای گروهها در این مناطق نیز وضعیت را پیچیدهتر میکند، زیرا این هویتها اغلب بر هویتهای ملی اولویت دارند. گروههایی مانند جندالله که در مرز ایران و پاکستان فعالیت میکنند، میتوانند در مناطقی که ایدئولوژیهای افراطی رواج دارد، حامیانی پیدا کنند. این حامیان، چه در ایران و چه در پاکستان، اغلب افراطگرایانی هستند که ایدهآلهای ایدئولوژیک ترویجکننده نفرت را پذیرفتهاند و بستری مناسب برای جذب نیرو فراهم میکنند. ارتباط بین گروههایی مانند TTP و حتی سازمانهای قومگرا مانند BLA قابل توجه است، و انگیزههای ایدئولوژیک مشترک نقش کلیدی در فعالیتهای آنها ایفا میکند.
علاوه بر این، وجود مدارس مذهبی سختگیرانه در دو سوی مرز، همراه با نظارت محدود دولت، محیطی را ایجاد میکند که در آن گفتمان افراطی رشد میکند و به گسترش گروههای تروریستی کمک میکند. سازمانهای فراملی مانند داعش از این شرایط برای ایجاد بیثباتی در منطقه به هر طریق ممکن سوءاستفاده میکنند. از نظر اجتماعی، توسعهنیافتگی مناطق مرزی نقش مهمی در جذب افراد به گروههای تروریستی دارد. این مناطق اغلب توسط دولتها نادیده گرفته میشوند و از دسترسی به حقوق اولیه انسانی مانند آب آشامیدنی، بهداشت، آموزش و فرصتهای شغلی محروم هستند.
در نتیجه، مرز غربی پاکستان محل سکونت جمعیت سنیمذهب سختگیر و گروههای قومگراست. پیوندهای قبیلهای قوی در دو سوی مرز تنها خطر تروریسم را افزایش میدهد، زیرا محیطی را ایجاد میکنند که برای فعالیتهای افراطی مساعد است.
تهدیدات اصلی که پاکستان و ایران در این منطقه با آن مواجه هستند، چندوجهی بوده و ترکیبی از انگیزههای مذهبی-اجتماعی و سکولار را شامل میشود، که این امر تلاشها برای مقابله با وضعیت را پیچیدهتر میکند.
گروهکهای تروریستی فعال در منطقه، مانند جیش العدل، جیش النصر، و جماعت الانصار و ... با چه انگیزههایی تاسیس شدهاند و اهداف کلی آنها چیست؟ آیا این اهداف صرفاً محدود به مسائل محلی هستند یا ابعاد منطقهای و بینالمللی نیز دارند؟
شورش در بلوچستان به دهه ۱۹۵۰ بازمیگردد و به خوبی شناخته شده است که این گروهها در تلاش برای ایجاد یک منطقه بزرگتر هستند که هم مناطق جغرافیایی پاکستان و هم ایران را شامل میشود. جیشالعدل، که شاخهای از جندالله است، عمدتاً به دلیل تنش های مذهبی شکل گرفته است. از سوی دیگر، جیشالنصر بخشی از شورش بلوچ است که توسط یک برنامه قومگرایانه هدایت میشود. این گروه اغلب روایت خود را با افراطگرایی سنی ترکیب میکند. جماعت انصار، گروه دیگری با انگیزه مذهبی، از ذهنیت جهادی سلفی الهام گرفته است. نقاط مشترک این گروهها شامل سیاست های مرکزگرایانه دولت، حاشیهنشینی اقتصادی و تنشهای مذهبی است. همانطور که در نظریه «تعادل وحشت» استفن والت مطرح می شود، گروههایی که دشمنان مشترک دارند میتوانند متحد شوند. این توضیح میدهد که چرا این گروهها، علیرغم تفاوتهای ایدئولوژیک، علیه یک دشمن مشترک، چه ایران و چه پاکستان، اتحاد تشکیل میدهند. بنابراین، آنها از مرزهای متخلخل، رقابتهای ژئوپلیتیکی و شبکههای تروریستی جهانی سوءاستفاده میکنند تا به تهدیدی برای منطقه و فراتر از آن تبدیل شوند. یک رویکرد جمعی توسط هر دو کشور، همراه با اقدامات اعتمادساز، میتواند به کاهش تهدیدات ناشی از این گروههای متنوع و در نهایت مهار خشونت کمک کند.
منابع مالی این گروهکها چگونه تامین میشود و تا چه میزان به آنها کمک میکند که به فعالیت خود ادامه دهند؟ آیا کمکهای خارجی نیز در این زمینه نقش دارند؟ در صورت وجود، این کمکها از جانب چه کشورها یا نهادهایی است ؟
به نظر میرسد گروههای تروریستی فعال در منطقه از حمایت خارجی برخوردار هستند، اگرچه ایجاد ارتباط مستقیم با منابع خاص به دلیل چندلایه بودن تأمین مالی آنها کاری دشوار است. ردیابی منبع پول بسیار دشوار است زیرا این گروهها اغلب از روشهای مختلفی برای تأمین مالی عملیاتهای خود استفاده میکنند. انتقال وجوه گاهی اوقات از طریق کسبوکارها و خیریههای تأسیسشده که اغلب به جامعه مهاجران مرتبط هستند، و یا از طریق حوالههای مالی انجام میشود. علاوه بر این، ظهور ارزهای دیجیتال ردیابی منابع مالی را پیچیدهتر کرده است. با این حال، نیروهای امنیتی موفق شدهاند چندین شبکه تأمین مالی را از بین ببرند. به گفته کارشناسان، این گروههای تروریستی از منابع درآمدی متعددی از جمله خیریهها، سیستمهای انتقال غیررسمی پول (حواله)، اخاذی، آدمربایی و دریافت باج استفاده میکنند. عامل مهمی که به تداوم این فعالیتها کمک میکند ارتباط دو طرفه بین شبکههای جنایی و تروریستی است که این رابطه همزیستانه به جریان پایدار منابع مالی کمک میکند.
به نظر شما، برای کاهش جذب نیرو توسط گروههای افراطی در مناطق مرزی (به ویژه بلوچستان)، چه برنامه های اجتماعی، اقتصادی یا آموزشی باید در اولویت قرار گیرد؟ پاکستان در مقابله با تروریسم گروه هایی مانند طالبان پاکستان در وزیرستان، تجربه موفقی داشته است. آیا اسلام آباد در اجرای برنامه های اجتماعی و آموزشی در این خصوص هم تجارب موفقی داشته است؟
برای کاهش جذب نیرو توسط گروههای افراطی، داشتن رویکردی جامع برای مقابله با عوامل جذبکننده ضروری است. نیازهای اولیه انسانی مانند دسترسی به آب آشامیدنی، بهداشت، مسکن، آموزش و اشتغال، همراه با ایجاد کسبوکارهای کوچک، باید در اولویت قرار گیرد تا جوامع محلی توانمند شوند. مردم به طور فزایندهای از وعدههای توسعه ناامید شدهاند، که این امر فرصتی برای شورشیان فراهم میکند تا از این وضعیت سوءاستفاده کنند. با این حال، با وجود کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) پاکستان فرصت منحصر به فردی دارد تا با مشارکت معنادار مردم محلی در مناطق کمتر توسعهیافته مرز غربی، به شکایات آنها پاسخ دهد. پس از موفقیت در برابر TTP، پاکستان تلاشهایی برای ایجاد مدارس، کالجها و مؤسسات آموزش فنی به منظور جذب مردم محلی به جریان اصلی جامعه انجام داده است. این ابتکارات بر اساس مشارکت عمومی-خصوصی است. با این حال، تلاشهای پس از جنگ نیازمند رویکردی جامعتر است که بر مدیریت زنجیره تأمین و همسو کردن آن با نیازهای بازار متمرکز باشد.
به نظر شما مهمترین موانع در مسیر همکاری ایران و پاکستان برای مقابله با تروریسم مرزی چیست؟ آیا تفاوت در اولویتهای امنیتی دو کشور (مثلاً تمرکز پاکستان بر گروههایی مانند TTP یا داعش خراسان) مانع اقدام مشترک شده است؟
پاکستان در حال حاضر با تهدیدات داخلی رو به رشدی عمدتاً از سوی TTP و BRAS مواجه است و تمرکز خود را بر ریشهکن کردن این تهدیدات نوظهور که عمدتاً از افغانستان سرچشمه میگیرند، گذاشته است. در عین حال، هماهنگیهایی بین پاکستان و ایران وجود دارد. با این حال، مشخصا شناسایی دقیق تهدیدات مشترک و افزایش اشتراک اطلاعات برای کاهش تهدید تروریسم در منطقه و فراتر از آن ضروری است.
همانطور که ممکن است مطلع باشید، ایران و پاکستان در سال ۲۰۱۴ یک توافقنامه امنیتی امضا کردند که مفاد مربوط به همکاریهای ضدتروریستی را شامل بود. پس از گذشت نزدیک به یک دهه، چگونه عملکرد این توافقنامه را ارزیابی میکنید؟
این توافقنامههای بینالمللی جهتگیری سیاست خارجی کشورها را تعیین و از دیپلماسی حمایت میکنند. با این حال، توافقنامهها به تنهایی کافی نیستند مگر اینکه در عمل اجرا شوند. در ژانویه سال گذشته، شاهد یک سری اقدامات نظامی بیسابقه توسط ایران و پاکستان در قلمرو یکدیگر بودیم که دو نکته مهم را نشان میداد:
اولاً، هر دو کشور از وجود عناصر خصمانه در مرز مشترک خود آگاه بودند. ثانیاً، اگر یک کشور در برابر شورشیان اقدام نکند، دیگری ممکن است احساس کند که مجاز است به طور مستقل آنها را هدف قرار دهد. این سری رویدادها به ناآرامیهای عمومی در پاکستان منجر شد، زیرا این تصور ایجاد شد که حاکمیت پاکستان نقض شده است.
از سوی دیگر، توافقنامههای مرزی مربوط به تجارت محلی و اشتراک انرژی، همکاری بین دو کشور را تقویت کرده و به آنها امکان داده است تا به طور متقابل از مزایای مثبت بهرهمند شوند.
نقش بازیگران فرامنطقهای مانند ایالات متحده، عربستان سعودی یا هند را در تشدید یا کاهش تنشهای امنیتی در مرز ایران و پاکستان چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاست خارجی برای هر کشوری یک مسئله ملی و حاکمیتی است، اما گاهی تحت تأثیر سایر کشورها قرار میگیرد و تغییر جهت سیاستهای خارجی بر اساس منافع ملی را موجب میشود. روابط پاکستان و ایران طی دورههای مختلف دستخوش تغییرات و رویکردهای گوناگونی بوده است. با این حال، برای آینده، اتخاذ رویکردی فراگیر و منطقهای ضروری به نظر میرسد.
نقش قدرتهای منطقهای تأثیر بسزایی در شکلگیری روابط ایران و پاکستان داشته است. پاکستان روابط دیپلماتیک مستحکمی با ریاض و واشنگتن دارد در حالی که ایران روابط نزدیکی با دهلی نو برقرار کرده است. این وابستگیها بر مسیر تعاملات دو کشور تأثیرگذار است. برای مثال، بیثباتی اقتصادی پاکستان گاهی به عنوان یک عامل محدودکننده عمل میکند و کمکهای مالی از سوی ریاض و واشنگتن نقش تعیینکنندهای در این زمینه دارد. از سوی دیگر، تحریمهای آمریکا علیه ایران به طور مستقیم بر پروژههایی مانند خط لوله گاز ایران-پاکستان تأثیر گذاشته است. همچنین، پاکستان بارها مقامات ایرانی را از دخالتهای هند در آن سوی مرز ایران آگاه کرده است، که این موضوع نیز از دیگر چالشهای روابط دوجانبه به شمار میرود. چنین عواملی دستیابی به اهداف سیاست خارجی، از جمله همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان را دشوار میسازد.
علاوه بر این، میراث جنگ افغانستان همچنان زخم کهنهای است که بهبود نیافته است. حمایت مالی بازیگران فرامنطقهای مانند عربستان سعودی و ایالات متحده از مدارس دینی و فعالیتهای جهادی به ویژه در مناطق مرزی غربی پاکستان به ایجاد ساختارهای اجتماعی و سیاسی سختگیرانهای منجر شده که آثار آن هنوز هم مشهود است.
بهترین راهحل این است که از تجربیات گذشته درس بگیریم، از تکرار اشتباهات پرهیز کنیم و سیاستی را در پیش بگیریم که حضور و مشارکت بازیگران منطقهای را تقویت کند. رویکردی مبتنی بر همکاری و تعامل میتواند به ایجاد منطقهای باثباتتر و همگراتر کمک کند.
با توجه به سفر اخیر مقامات نظامی ایران به پاکستان، چه نوع همکاریهای دوجانبهای در حوزههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی یا فرهنگی میتواند به کاهش و در نهایت حذف فعالیتهای تروریستی در منطقه کمک کند؟ آیا در این زمینه پیشنهاد مشخصی دارید؟
هنوز برای ارزیابی تأثیر بلندمدت این دیدارها زود است. تجربه نشان داده که با وجود سفرهای متعدد مقامات عالیرتبه، روابط ایران و پاکستان هرگز به نقطهای از استحکام و ثبات پایدار نرسیده است.
به نظر من، هر دو کشور باید بر ایجاد اعتماد متقابل تمرکز کنند، زیرا این امر میتواند فضای بیاعتمادی موجود را از بین ببرد. افزایش همکاری در حوزههای مختلف، از جمله سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، به نفع هر دو کشور خواهد بود و میتواند زمینهساز مشارکتی سازنده و پایدار در آینده باشد.
نظرات بیانشده در این مقاله متعلق به فرد مصاحبهشونده است و لزوماً بازتاب دیدگاههای دیپلماسی ایرانی نیست.
نظر شما :