نسل جوان مهمترین حلقه وصل
راهکارهایی عملی برای احیای نفوذ ایران در آسیای مرکزی
نویسنده: حسام الدین حجت زاده، دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی و کارشناس مسائل آسیای جنوبی و مرکزی
دیپلماسی ایرانی: علی باقری، سرپرست وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در حاشیه مراسم تشییع مرحوم رئیسی و همراهانش در تهران در اوایل خرداد 1403 گفت: ما سیاست همسایگی را «سیاست راهبردی جمهوری اسلامی ایران» می دانیم که برای ثبات و امنیت در منطقه و همین طور برای گسترش همکاریهای اقتصادی و تعاملات همه جانبه یک ضرورت و یک الزام راهبردی است.
این اظهارات تازه نیست و تکرار سیاست رسمی نظام در زمینه روابط با کشورهای منطقه، به ویژه همسایگان ایران است. آسیای مرکزی یکی از مناطق پیرامونی کشورمان است که در طول بیش از سه دهه اخیر در چارچوب سیاست همسایگی مورد ادعای مقامات جمهوری اسلامی، دارای روابط پر فراز و نشیب با تهران بوده و حتی در سیاست «نگاه به شرق» جمهوری اسلامی نیز از جایگاه مناسبی برخوردار نبوده است.
منطقه آسیای مرکزی شامل جمهوری های قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان با بیش از چهار میلیون کیلومتر مربع و حدود 80 میلیون جمعیت، یکی از همسایگان ایران و به لحاظ تاریخی بخشی از «ایران فرهنگی» به شمار می آید. مناطق آنسوی رود جیحون (آمودریا) موسوم به فرارود یا ماوراءالنهر شامل قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و نیمه شرقی قزاقستان از میانه سده 9 ق/15 م. عملاً از کنترل دولت های حاکم بر ایران خارج شدند. دولت های اغلب ترک و مغول نژادی همچون ازبکان شیبانی و خانات بخارا تا زمان هجوم روس ها در سده 13ق/19م. کم و بیش با اقتدار بر این سرزمین ها حکومت می کردند. بخش غربی آمودریا نیز که امروزه ترکمنستان و نیمه جنوبی قزاقستان را در بر می گیرد، تا اواخر سده توزدهم جزو «خراسان بزرگ» محسوب می شد و براساس قرارداد آخال (1881م/1299ق) از خاک ایران جدا و به روسیه تزاری الحاق شد.
امروزه آسیای مرکزی دارای ویژگی های مهمی است که ظرفیت های لازم را برای گسترش روابط و تعمیق نفوذ ایران فراهم می سازد. موقعیت ژئوپولتیک این منطقه به عنوان بخش میانی ابرمنطقه موسوم به «اوراسیا»، از حدود 150 سال قبل زمین بازی سنتی روسیه و دولت های آن همواره تحت نفوذ و فشار مسکو قرار داشته¬اند. از سوی دیگر، جمهوری خلق چین به عنوان قدرت نوظهور در آسیا و جهان در رقابت با روسیه و دیگر بازیگران بزرگ مانند ترکیه، آمریکا، اروپا، ایران، رژیم اسرائیل و در سال¬های اخیر، هند و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به دنبال گسترش عمق راهبردی خود از یک طرف و نفوذ فرهنگی اش در آسیای مرکزی از طرف دیگر است.
به علاوه به لحاظ ژئواکونومیک، آسیای مرکزی حلقه وصل چین به خاورمیانه از مسیر ایران و چین به اروپا از مسیر فدراسیون روسیه است. بنابراین کشورهای واقع در این منطقه ضمن بسترسازی برای افزایش مبادلات تجاری بین شرق آسیا و قاره سبز، می توانند رونق چشمگیر اقتصادی را برای مردم خود به ارمغان بیأورند؛ به شرطی که از دیگر ظرفیت های موجود در روابط آن ها با جمهوری اسلامی به درستی استفاده شود. یکی از مهمترین ویژگی ها و ظرفیت های منطقه آسیای مرکزی که از زمان استقلال کشورهای این منطقه مورد غفلت یا کم توجهی مسئولان جمهوری اسلامی واقع شده، روابط فرهنگی ایران با آسیای مرکزی است. با توجه مطالب گفته شده، راهکارهای پیشنهادی برای تغییر ریل سیاستگزاری های فرهنگی، علمی و آموزشی به منظور احیای نفوذ ایران در آسیای مرکزی کدامند؟
احیای راهکارهای فرهنگی با منطقه آسیای مرکزی: مباحث فرهنگی گستره وسیعی از مباحث شامل ارتباطات زبانی، قومی، مذهبی، تاریخی را در بر می گیرد. بازخوانی بی طرفانه و تلاش برای احیای این ارتباطات به عنوان مجموعه ای به هم پیوسته از سرمایه های اجتماعی بالقوه در اختیار ایران، می تواند در کوتاه مدت و بلندمدت مسیر نفوذ تهران را در کشورهای آسیای مرکزی هموار سازد.
1. تقویت زبان فارسی و اقلیت فارسی زبان با توجه به انقطاع تاریخی آن ها از ایران: اکثر مردم آسیای مرکزی ترک نژاد هستند و زبان ترکی شامل ترکی قزاقی، ازبکی و قرقیزی در کل این منطقه، زبان اول محسوب می شود. زبان ترکمنی هم دارای بیشترین اشتراکات با زبان ترکی است. با این حال، زبان فارسی تاجیکی در حمهوری تاجیکستان، سمرقند و بخارا در ازبکستان و دره فرغانه بین قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان همچنان رواج دارد و همین اقلیت فارسی زبان در کنار اکثریت ترک زبان آسیای مرکزی، بخشی از سرمایه های اجتماعی ارزشمند پیش روی جمهوری اسلامی به شمار می آیند.
زبان فارسی در 29 کشور رواج دارد و از این لحاظ، زبان فارسی ششمین زبان پرکاربرد جهان به شمار می آید. در این میان، مجموع جمعیت جامعه فارسی زبان آسیای مرکزی نزدیک به 10 میلیون نفر برآورد می شود که مهمترین جامعه هدف ایران در آسیای مرکزی نیز به شمار می آیند. آن ها وارث بیش از 150 سال انقطاع تاریخی از ایران بزرگ هستند که محصول اشغال فرارود و مناطق آن سوی رود ارس از سوی ارتش روسیه تزاری و صعف و خیانت شاهان و دولتمردان سلسله قاجار هستند.
یکی از راهکارهای پیشنهادی می تواند تغییر خط فارسی زبان های آسیای مرکزی از سیریلیک (خط روسی) به فارسی تاجیکی باشد؛ راهکاری که به سادگی امکان پذیر نیست و نیاز به برنامه¬ریزی دقیق و ارائه مشوق های فرهنگی متعدد به دولت های تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان برای همکاری دارد. با این حال، چنین اقدامی به عنوان حرکتی هوشمندانه برای بازگرداندن فارسی زبانان آن منطقه، به ویژه نوجوانان و جوانان به ریشه های تاریخی و ملی خود یا همان هویت اصیل ایرانی می تواند در تقویت نفوذ فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی در آسیی مرکزی اثرگذار باشد. این راهکار دو پیامد مهم از جهت تقویت نفوذ ایران در منطقه به همراه خواهد داشت: نخست، پیوستن دوباره مردمان فارسی زبان آسیای مرکزی به آغوش ایران فرهنگی به عنوان نماد تمدن 7000 هزار ساله این سرزمین. دوم، جلوگیری از تداوم نفوذ روسیه و اقلیت روس ساکن کشورهای فارسی زبان همچون تاجیکستان یا دارای اقلیت های فارسی زبان در ازبکستان و قرقیزستان و سوم، کاستن از سرعت نفوذ فرهنگی ترکیه و سیاست نوعثمانی گرایی دولت رجب طیب اردوغان در قالب طرح تشکیل اتحادیه کشورهای ترک زبان با محوریت آنکارا در آسیای مرکزی و قفقاز.
2. توجه به مشترکات تاریخی: تاریخ طولانی استعمار از نفاط مشترک مردمان ایران و کشورهای آسیای مرکزی است. با هدف ایجاد فضایی برای جذب حداکثری مردم آسیای مرکز، به ویژه نسل جوان لازم است روی این فکت تاریخی سرمایه گذاری ویژه ای انجام شود و از نفرت عمیق بسیاری از مردم منطقه با هدف تبدیل آن به گفتمان هویتی مشترک استفاده جداکثری صورت بگیرد. مردم ایران به لحاظ تاریخی از سده 18 م به بعد برای بیش از دو سده تحت ستم و اشغال روسیه تزاری، انگلستان و آمریکا و تحت سلطه حکومت های وابسته به این دو قدرت جهانی قرار داشتند. مردم آسیای مرکزی نیز از میانه سده 19 م تا زمان استقلال در آغاز دهه 1990 تحت سلطه، ستم و تبعیض زمامداران روسیه تزاری و اتحاد شوروی از یسیاری از حقوق و آزادی های اولیه محروم بودند. هنوز هم مسکو به بهانه های گوناگون در امور داخلی جمهوری های آسیای مرکزی دخالت می کند؛ اگر چه از نفوذ سابق به دلایل مختلف که خارج از بجث این نوشتار است، در آن منطقه برخوردار نیست.
3. تأکید بر ترویج گفتمان انقلاب اسلامی (با تأکید بر وحدت شیعه و سنّی): در کشورهای آسیای مرکزی به جای تمرکز بر گفتمان های رسمی سوسیالیستی و لیبرالیستی، نهادهای حاکمیتی خواسته یا ناخواسته بر گفتمان اهل سنت ـ البته سکولارترین وجه آن ـ تأکید می کنند، چرا که اکثریت مردم این کشورها سنی حنفی بوده و در عین حال، جریان¬های سلفی در منطقه از نفوذ قابل ملاحظه¬ای برخوردار هستند. با این حال، جوامع آسیای مرکزی از این جهت که با وجود گرایش نسبی به سلفی گری، دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) نیز محسوب می-شوند، تقریباً استثنا هستند. همین ویژگی، یکی از عوامل اثرگذار بر جذب مردم، به ویژه جوانان و نخبگان آسیای مرکزی به گفتمان انقلاب اسلامی از منظر وحدت شیعه و اهل سنت است.
بر همین اساس، نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی همچون رایزنی های فرهنگی ایران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و جامعة المصطفی باید ضمن بازنگری در رویکردهای خود، از تلاش برای شیعه کردن مردم کشورهای آسیای مرکزی یا صرفاً تبلیغ ایدئولوژیک انقلاب اسلامی که اغلب جاذبه ای برای افکار عمومی، به ویژه نسل جوان ندارد، در پوشش شعار وحدت شیعه و سنی به ترویج گفتمان انقلاب ایران در آن منطقه بپردازد.
4. خوانش مجدد ادبیات سیاسی ایران در آسیای مرکزی: بررسی و بازبینی واقع بینانه علل و عوامل اثرگذار بر ناکامی سیاست های جمهوری اسلامی در جمهوری های آسیای مرکزی از جمله مهمترین راهکارهای پیشنهادی برای تغییر ادبیات سیاسی نظام نسبت به این منطقه به شمار می آید. تا زمانی که ایدئولوژی و ملاحظات امنیتی وجه غالب ادبیات سیاسی مسئولان ایرانی باشد، روابط تهران با کشورهای جهان پرتنش و همراه با فراز و نشیب بسیار خواهد بود. روابط با آسیای مرکزی نیز از این امر مستثنی نیست. اگر قرار است انقلاب اسلامی و اهداف و آرمان های آن در کشورهای این منطقه تبلیغ شوند، راه حل آن صرفاً به کار بردن ادبیات ملایم سیاسی در قالب موضوعات فرهنگی (برگزاری شب شعر، نشست های ادبی، کارگاه های هنری) و آموزشی (همکاری های دانشگاهی و علمی و پژوهشی) است. بدین ترتیب ضمن رساندن پیام انقلاب اسلامی به مردم آسیای مرکزی، ازجمله نسل جوان، حساسیت مقامات سیاسی و امنیتی این کشورها نیز نسبت به فعالیت های جمهوری اسلامی در منطقه برانگیخته نخواهد شد.
5. تصویرسازی مثبت از پیشرفت های علمی و فن آوری در ایران در دهه های اخیر: در جهان امروز، شبکه های ارتباطی و رسانه ها با قدرت برآمده از نفوذ فوق العاده خود در عمق جوامع انسانی قادرند تصویر مثبت یا منفی از یک کشور را پیش روی جهانیان خلق کنند. این مسئله باعث شده است تا مدیریت رسانه ها مورد توجه خاص دولت ها قرار گیرد. در دیپلماسی عمومی چگونگی تعامل دستگاه های دولتی و رسانه ها یکی از مهمترین عوامل موفقیت اهداف دیپلماسی عمومی قلمداد می شود. دولت ها اساساً نیازمند وجود شبکه ارتباطات حرفه ای و گسترده هستند. پیامی که این شبکه به مخاطب خارجی می رساند نشان دهنده هویت و طرز فکر عامه یک کشور است. از طرف دیگر چنین پیامی نشان می دهد که یک کشور خود را چگونه فهم و تصویر می کند. گام مهم دیگر این است که اطلاعات حرفه ای و قابل قبولی از طریق شبکه های ارتباطی به زبان های گوناگون در اختیار مخاطبان قرار گیرد که تا حد زیادی اعتبار این گونه شبکه ها بالا ببرد.
یکی از ضعف های بزرگ در روابط جمهوری اسلامی با سایر کشورها به ویژه با همسایگان ایران، عدم تصویرسازی و بازتاب واقعیت ها یا تبلیغ ناکافی و ناقص پیشرفت های کشور در چهار دهه گذشته بوده است. در واقع آنچه مردم بسیاری از کشورهای جهان درباره ایران می دانند، حاصل اطلاعات و اخباری است که رسانه های غربی عمدتاً تحت سلطه و نفوذ لابی قدرتمند صهیونیسم در فضای غبارآلود اطلاع رسانی در جهان از جمهوری اسلامی ارائه می دهند. این رسانه ها اغلب ایران را کشوری عقب مانده و در حد دولت های ورشکسته (Failed States) مانند سومالی و افغانستان به تصویر می کشند؛ در حالی که حتی مخالفان سرسخت، اما منصف نظام جمهوری اسلامی هم اذعان دارند که ایران پیشرفت های قابل توجهی در زمینه های علم و فن آوری، آموزشی و نظامی داشته است. در حال حاضر، اینترنت این امکان را فراهم آورده که بتوان آخرین اطلاعات را در زمینه پیشرفت های علمی و فن آوری در ایران به راحتی به زبان های روسی، ترکی و فارسی تاجیکی در اختیار مخاطبان در آسیای مرکزی قرار داد. تقویت اطلاعات و دانش مخاطبان در جمهوری های آسیای مزکزی این امکان را فراهم می کند تا در تعامل با جهان، کمتر به حدس و گمان یا ارجاع به اطلاعات منابع غیرموثق که با اهداف دیگری به جز منافع ملی ایران تهیه و در اختیار افکار عمومی قرار می گیرند، استناد شود. علاوه بر این، ارائه بورس های تحصیلی و پژوهشی برای دانشجویان و فرهیختگان به ویژه در رشته های مهندسی، پزشکی و مانند آن، تفویت گردشگری علمی در کنار گردشگری زیارت و سلامت در ایران با هدف جذب علاقه مندان به فرهنگ و تمدن ایران، ازجمله راهکارهای شناساندن ایران به مثابه یک قدرت علمی در سطح منطقه هستند.
6. تبلیغ عرفان، تصوف و فلسفه مشائی (ارسطویی): علاقه و گرایش به عرفان و وجه زمینی آن، یعنی تصوف و علم فلسفه و به ویژه فلسفه مشائی یا ارسطویی، با وجود تضادها و اختلافات میان این مفاهیم (عرفان، تصوف و فلسفه) هم در ایران و هم در کشورهای آسیای مرکزی دارای پیشینه تاریخی طولانی است. در واقع نقطه مشترک اندیشه اغلب ایرانیان و مردم آسیای مرکزی (به ویژه نسل جوان)، استفاده از عقل برای درک مسائل این¬جهانی و توجیه مسائل ماوراءالطبیعی، در عین گرایش به نوعی عرفان یا تصوف که ریشه در باورهای ایران باستان و اسلامی دارد.
بر این اساس، مردم در آسیای مرکزی بین نمایندگان ایرانی تنار فلسفه مشائی فارابی، ابن سینا و ابوریحان بیرونی با یزرگان ایرانی عرفان و تصوف مانند ابوسعید ابوالخیر، عزیزالدین نَسَفی، بهاءالدین نقشبند و خواجه عبدالله احرار که همگی جمهوری های فعلی آسیای مرکزی هستند، جدایی و تناقضی نمی بینند و به همه این شخصیت ها علاقه دارند. اگر جمهوری اسلامی خواهان افزایش ضریب نفوذ فرهنگی به عنوان مقدمه نفوذ سیاسی و اقتصادی در آسیای مرکزی است، تقویت مشترکات ایران با این منطقه در حوزه فلسفه، عرفان و تصوف باید در اولویت قرار بگیرد. در این زمینه می توان همایش ها و کارگاه های علمی و آموزشی با هدف شناساندن بزرگان فلاسفه، عرفا و صوفیه در ایران برگزار کرد و در این نشست ها، از فرهیختگان و کارشناسان این حوزه ها دعوت به عمل آورد تا به صوزت مشترک پروژه های برای معرفی میراث مشترک ایران و کشورهای آسیای مرکزی تعریف کرده و با همکاران ایرانی خود در این زمینه کار کنند.
7. توجه جدی به پیوست های اقتصادی: پیشبرد مسائل فرهنگی بدون توجه به روابط اقتصادی و تجاری تا حد زیادی ناممکن است. در واقع گسترش روابط اقتصادی و تجاری دوجانبه یا چندجانبه بین دولت ها همواره یکی از مکمّل¬های اصلی مباحث و راهکارهای فرهنگی به شمار می آیند و تجربه دیگر کشورهای دارای نفوذ در آسیای مرکزی مثل ترکیه، چین، عربستان و امارات متحده اهمیت فوق العاده این موضوع را نشان می دهد. در این زمینه می¬توان به عنوان مثال، تقویت گردشگری سلامت را در دستور کار قرار داد. هم اکنون هزاران شهروند تاجیک، ازبک، ترکمن و غیره هزاران کیلومتر راه را می پیمایند تا در بیمارستان ها یا کلینیک های دولتی و خصوصی مسکو، استانبول و هندوستان تحت درمان قرار بگیرند. در حالی که ایران به عنوان همسایه نزدیک آسیای مرکزی در طول دو دهه اخیر به پیشرفته ترین کشور منطقه از نظر پزشکی مبدّل شده است.
یکی دیگر از راهکارهای اقتصادی احیای نفوذ ایران در آسیای مرکزی، راه اندازی و گسترش آژانس های مسافرتی در پایتخت ها و شهرهای مهم این منطقه است. ایران به عنوان دهمین کشور دارای جاذبه های گردشگری در جهان، هنوز برای مردم بسیاری از کشورها و حتی از نظر همسایگان ایران، سرزمینی ناشناخته و گمنام است. راه اندازی تورهای گوناگون زیارتی و سیاحتی به سایت های مختلف گردشگری ایران، لغو روادید (ویزا) بین جمهوری اسلامی با کشورهای آسیای مرکزی یا دستکم تسهیل در صدور ویزای گردشگری برای شهروندان علاقه مند به سفر از این منطقه به ایران، می تواند دیدگاه آن ها نسبت به واقعیت های امروز کشورمان را به کلی تغییر دهد. تا زمانی که دولت طرف اصلی معاملات و روابط تجاری جمهوری اسلامی با کشورهای آسیای مرکزی باشد و از سوی دیگر، اولویت بخش خصوصی ایران برای تجارت، غرب و همسایگان جنوبی باشند، گشایشی در روابط اقتصادی با جمهوری های آسیای مرکزی رخ نخواهد داد و نفوذ فرهنگی نیز به واسطه ناشناخته بودن این منطقه دارای اهمیت ژئواکونومیک برای دولتمردان و بخش خصوصی ایران در عمل تحقق نمی یابد.
8. پرهیز از نگاه امنیتی کوتاه مدت به مسائل فرهنگی بلندمدت: یکی از آفات و تهدیدات جدی پیش روی روابط بین کشورها، غلبه نگاه امنیتی بر کلیّت این روابط است. متأسفانه روابط جمهوری اسلامی با آسیای مرکزی از بدو استقلال جمهوری های این منطقه، تحت تأثیر همین نگاه قرار گرفته و طی سه دهه اخیر، ملاحظات و حساسیت های امنیتی همراه با تلاش پیگیر بخشی از نظام برای صدور ایدئولوژی شیعی مطلوب خود به آسیای مرکزی با واکنش منفی دولت¬های غیرمذهبی و بخشی از افکار عمومی منطقه مواجه شده و نقشی اساسی در رکود روابط فرهنگی بلندمدت تهران با کشورهای آسیای مرکزی بازی کرده است. نتیجه چنین سیاست غلطی، دور شدن روزافزون آن ها از ایران و در مقابل، گرایش چشمگیر دولت ها و مردم منطقه به پان ترکیسم نوین به رهبری ترکیه اردوغان، تبلیغ سلفی¬گری افراطی و وهابی گری از سوی احزاب و سازمان های مورد حمایت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، لیبرالیسم غربی تحت تأثیر تبلیغات رسانه های غربی و تداوم نفوذ سیاسی و فرهنگی روسیه بر جوامع آسیای مرکزی بوده است. برای پایان دادن به این روند زیان بار، لازم است تغییرات اساسی در ریل گذاری روابط جمهوری اسلامی با کشورهای آسیای مرکزی صورت بگیرد.
در همین راستا باید نخست، مقامات سیاسی و امنیتی جای خود را به کارشناسان فرهنگی، استادان دانشگاه، باستان شناسان، تاریخ شناسان بدهند یا دستکم با بازنگری در سیاست¬گزاری¬های کلی در قبال آسیای مرکزی، بستر لازم جهت فعالیت بیشتر متخصصان امور فرهنگی و آموزشی با هدف تعمیق روابط فرهنگی بین ایران و کشورهای این منطقه فراهم سازند. دوم، در آسیای مرکزی با دو نوع مخاطب مواجه هستیم که باید راهبردهای جداگانه ای برای تعامل برای هر یک از آن ها طراحی و اجرا شود. گروه نخست، حاکمان منطقه هستند که به ظاهر مسلمان اند، اما نظام های حکومتی غیرمذهبی را اداره می کنند. حاکمان و دولتمردان آسیای مرکزی به سبب غلبه نگاه امنیتی و ایدئولوژیک بر روابط جمهوری اسلامی، تا حد زیادی از ایران دوری می کنند. با این حال تنها منطقه در پیرامون ایران که ضد جمهوری اسلامی تبلیغات منفی نمی کند، آسیای مرکزی است؛ چزا که همچنان درهای این منطقه به روی ایرانیان باز است، اما تا زمانی که مسئولان نظام از ظرفیت های موجود در روابط دوجانبه و چندجانبه با کشورهای آسیای مرکزی از جمله در حوزه مسائل فرهنگی استفاده نکنند و صرفاً از دریچه ملاحظات امنیتی کوتاه مدت به موضوعات فرهنگی بلندمدت ایران نگاه کنند، دیگر رقبا مانند ترکیه، روسیه، چین، کشورهای عربی جنوب خلیج فارس، غربی ها و رژیم اسرائیل کماکان جای خالی جمهوری اسلامی در آن منطقه را پر خواهند کرد.
گروه دوم، مردم آسیای مرکزی، به ویژه فارسی زبانان خود را به دلایل متعدد که در این نوشتار به آن ها اشاره شد، به ایران و فرهنگ غنی آن نزدیک حس می کنند. اما لازم است تا در وهله اول مقامات جمهوری اسلامی نیز توجه ویژه ای به سابقه تاریخی و مشترکات فرهنگی ایران و همسایگان آن در آسیای مرکزی داشته باشند. همچنین باید اهمیت وجود چندین میلیون فارسی زبان تاجیک، ازبک و قرقیز را به مثابه پیاده نظام بالقوه جمهوری اسلامی در منطقه درک کنند و تغییر راهبرد از امنیتی کوتاه مدت به فرهنگی بلندمدت را در دستور کار سیاست جمهوری اسلامی در قبال آسیای مرکزی قرار بدهند. مجموعه این راهکارها می تواند به تدریج دولت ها و مردم را با ریشه های تاریخی خود که اغلب در حوزه «ایران فرهنگی» تعریف می شود، آشنا ساخته و بستر لازم برای نفوذ ایران در آسیای مرکزی را فراهم کند.
در نهایت باید گفت فارغ از اینکه چه دولتی با چه گرایش سیاسی در تهران بر سر کار است، لازم است سیاست های کلی نظام در حوزه سیاست خارجی تغییرات جدی را تجربه کند تا بتوان به احیای نفوذ تاریخی ایران در آسیای مرکزی امیدوار بود و انجام این تغییرات کلان فراتر از اختیارات رئیس جمهور یا وزارت امور خارجه هستند. با این وجود اگر عناصر دیپلماسی فرهنگی مانند هنر، تاریخ، نمایشگاه های فرهنگی، برنامه های آموزشی و مبادله استاد و دانشجو، آموزش زبان، رسانه ها و دیپلماسی دینی جای نگاه امنیتی را در سیاستگذاری مقامات جمهوری اسلامی بگیرند، می توان اجیای نسبی نفوذ فرهنگی و سپس سیاسی و اقتصادی ایران در آسیای مرکزی و جذب بیش از 42 میلیون مسلمان (اگرچه متفاوت از نظر مذهبی) به طرف کشورمان را به تدریج شاهد بود.
نظر شما :