حضرت امام خمينى آن کیمیای عرفان
نویسنده خبر:
سید محمد صادق خرازی
بی ترديد مقام و شخصيت سياسی و انقلابی امام خمينی در سالهای پس از 15خرداد 1342 برای مردم ايران چنان اهميت داشته است، که گاهی جفا کارانه مقام علمی امام به عنوان مرجع تقليد و فقيه مجتهد و فيلسوف عارف تحت الشعاع قرار گرفته است. البته اين مسئله بيشتر در سطح عموم مردم صادق است.
بی ترديد مقام و شخصيت سياسی و انقلابی امام خمينی در سالهای پس از 15خرداد 1342 برای مردم ايران چنان اهميت داشته است، که گاهی جفا کارانه مقام علمی امام به عنوان مرجع تقليد و فقيه مجتهد و فيلسوف عارف تحت الشعاع قرار گرفته است. البته اين مسئله بيشتر در سطح عموم مردم صادق است و الا در حوزه های علميه ومجامع علمی همواره ابعاد شخصيت علمی امام مطمح نظر بوده است.
امام خمينی در مقام نخست به مکتب فقهی/ اصولی آية الله مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائرى در حوزه علميه قم متعلق است و در اين شهر نزد ايشان و شماری از فقيهان برجسته مبانی فقهی را بر اساس مکتب اصولی نجف و مبانى شيخ انصارى و آخوند خراسانى آموخت. امام با وجود مقام علمی خود در دانشهای فقه و اصول، به منظور حمايت از مرجعيت و موقعيت علمی مرحوم آية الله حاج آقا حسين بروجردى پس از استقرار ايشان در قم، به درس ايشان نيز می رفتند و حتی تقريرات درسهای ايشان را تنظيم کرده اند.
بنابراين تربيت و مبانی فکری امام بر پايه مبانی فقهی و اصولی بوده است و اين جنبه همواره و تا لحظه مرگ در شخصيت امام وانديشه های ايشان و در دفاع از فقه جواهری هويدا بود. اما از ديگر سو، امام در ايام تحصيل، با وجود آن که تحصيل فلسفه و پر مخاطره تر از آن تحصيل مبانی عرفان نظری درميان حوزه های رسمی دينی معمول نبود، نزد مهمترين نمايندگان مکاتب حکمت متعاليه وعرفان نظری، کتابهای حکمت و فلسفه و عرفان را آموختند و در فلسفه مشاء و اشراق وحکمت متعاليه و عرفان نظری به مقام استادی رسيدند.
به ويژه تضلّع ايشان در حکمت مرحوم آخوند ملاصدرا و عرفان نظری شيخ أکبر محى الدين ابن عربی به گونه ای است که بايد بی ترديد ايشان را يکی از آخرين نمايندگان اين دو مکتب دانست. به ويژه تضلع امام در عرفان و شاگردی نزد شخصيتهايی همانند مرحوم آية الله شاه آبادى، ايشان رابر تارک دانشيان عرفان نظری در دوران اخير قرار داده است.
عموما در حوزه ها رسم بر اين بوده است که اگر دايره تحصيل بهبيرون از فقه و اصول می کشيده است، نهايتا در حوزه فلسفه، در حکمت مشايی به کتابهایشفاء و اشارات شيخ الرئيس و در حکمت اشراق به حکمة الاشراق شيخ مقتول سهروردى میپرداخته اند و البته کتاب اسفار (الحکمة المتعالية) را به عنوان پايان تحصيلاتفلسفی نزد اساتيد فن قرائت می کرده اند.
در دوره های اخير البته شرح منظومه حاج ملاهادى سبزوارى به عنوان مقدمه ای مناسب برای فلسفه مورد تدريس و تدرس بوده است. امابا وجود اهتمام پاره ای از عالمان حوزه ها به عرفان عملی، کمتر به عرفان نظری ومبانی فکری محی الدين توجه می شده است. البته سنتی از تدريس و تدرس متون مهم فصوص الحکم ابن عربی و شرح قيصری بر آن و يا فکوک صدر الدين قونوى و گاهی نيز پاره ای ازقسمتهای کتاب مهم و بزرگ الفتوحات المکية ابن عربى در حوزه تهران و در پی حوزهاصفهان مورد توجه قرار می گرفته است.
در دوره قاجار در مکتب تهران، بزرگانی از عرفاو فلاسفه را می شناسيم که به تدريس اين نوع متون و متونی از اين دست همانند تمهيدالقواعد ترکه اصفهانى عنايت داشته اند.
امام خمينی ميراث بر بزرگ مکتب تهران است و ويژگی مهم ايشان اين است که در قم، در قلب حوزه علميه رسمی دينی، در سالهای آغازين تدريس، به دانش عرفان نظری اهتمام ورزيدند و شماری نيز اين توفيق را داشتند که ازمحضر ايشان در عرفان ابن عربی و همچنين حکمت متعاليه ملاصدرا بهره وری کنند. شماریاز رساله ها و کتابهای ايشان در اين حوزه نشانگر عمق تبحر ايشان در عرفان نظری وحکمت متعاليه و ذوق عرفانی است.
حاشيه امام بر شرح قيصرى و نيز تعليقات ايشان برکتاب مهم مصباح الأنس فنارى و رساله شرح دعای سحر می توانند برای درک نظرات خاصايشان در دانش عرفان نظری بسيار راهگشا باشند. کتاب مصباح الهداية ايشان خلاصه ایاست از نظريه ولايت بر اساس مبانی عرفان نظری مکتب محى الدين.
مرحوم استاد جلالالدين آشتيانى که خود از شاگردان ايشان و نيز از استادان برجسته حکمت متعاليه وعرفان نظری در عصر اخير بودند، در مقدمات چاپ کتابهای بزرگان فلسفه و عرفان و درشماری از آثارشان که در شرح و تفسير مبانی ملاصدرا و ابن عربی نوشته اند، همه جا به مقام علمی اين استاد برجسته اشاره کرده اند.
البته از پاره ای از رسائل و کتابهایديگر امام خمينی، همچون سرّ الصلاة و آداب الصلاة و رساله لقاء الله و امثال آن میتوان عمق تبحر و ذوق عرفانی و تضلع در عرفان عملی و درک مقامات عرفانی را دريافت وميزان انس ايشان را با ادب صوفيانه اسلامی و ايرانی معاينه ديد. در پاره ای ديگر ازکتابها و رسائل امام، نيز ميزان اطلاع وسيع ايشان بر فلسفه اسلامی و به ويژه حکمت متعاليه روشن می شود.
در رساله طلب و اراده که رساله ای است درباره يکی از موضوعاتی که در اصول فقه از آن بحث می شود، امام به دقت تمام، عقايد کلامی و فلسفی مرتبط باموضوع اراده و مشيت و طلب و نسبت آن دو را روشن گرده اند.
نکته جالب در رابطه با شخصيت امام، اين است که ايشان علاوه برتوغل در فلسفه و عرفان، فقيهی اصولی و صاحب نظر در اين دو زمينه است که در اينرابطه مراجعه به تقريرات بحثهای اصولی و فقهی درسهای ايشان که وسيله شاگردان امامنوشته و منتشر شده است، ميزان عمق دانش ايشان را در اين زمينه ها نشان می دهد.
اماواقعيت اين است که دايره دانش امام منحصر به اين علوم نبوده است؛ نگاهی به کتاب کشف اسرار ايشان ميزان علاقمندی ايشان را به مباحث تاريخی و کلامی و مباحث امامت روشنمی کند. چاپ کتاب بسيار مهم عبقات الأنوار مير حامد حسين در دفاع از امامت و ولايتمحصول سالهای اقامت در قم است که به کوشش ايشان به انجام رسيد.
اطلاع بر دانش حديث و غوامض احاديث، از کتاب بسيار مهم الأربعين (چهل حديث) امام به خوبی پيداست و حضرتايشان با نوشتن اين کتاب در زمينه ای قلم زده اند که سنتی ديرپای دارد و در عين حالنشانگر ميزان قدرت علمی ايشان در حل معضلات اخبار و با بهره گيری از روشهای عقلی ونقلی است.
همچنين امام با نوشتن چندين کتاب در شرح احاديث غامض، همانند شرح حديثجنود عقل و جهل، به تحليل محتوای عرفانی و فلسفی احاديث پرداخته اند.
اما اين همه تنها بخشی از جنبه های شخصيت امام است. اگر نظريات سياسی و درک ايشان از مقتضيات زمان و شجاعت در طرح و ابتکار نظريات نوين در مسائل اجتماعی اسلام را در کنار دامنه گسترده دانش ايشان بگذاريم، آنگاه بهتر می توانيمدر تحليل مقدمات انقلاب و نظريه سياسی ايشان و تأثير عظيمی که بر جهان اسلام وانديشه اسلامی گذاشته اند، کاميابی يابيم.
بی ترديد جنبه های فلسفی و عرفانی ايشان در طرح نظريه ولايت فقيه تأثير تمام داشته است. نظريه ولايت فقيه نظريه ای تنها فقهی و متکی بر منابع فقه نيست، بلکه منظر امام نسبت به انسان کامل و خلافت الهيه و مقام ولايت و نسبت ميانشريعت و طريقت و حقيقت در ارائه آن بسيار نقش آفرين بوده است.
امام تفسيری نوين ازحرکت تاريخ و نقش انبياء داشتند و حکومت را به همين دليل تطبيق اراده الهيه بر رویزمين و وسيله مقام خلافت اللهی می دانستند. تفسير محی الدين از مقام ولى و ولايت وسريان ولايت در وجود بی ترديد در ذهن امام در طرح نظريه ولايت فقيه مؤثر بوده است.
بنابراين نمی توان نظريه ولايت فقيه ايشان و درک امام نسبت به فقه و شريعت و احکاماوليه و ثانويه را بدون درک درستی از نظريات عرفانی و فلسفی ايشان ديد و تفسير کرد. اينکه حکومت خود از احکام اوليه اسلام است و حتی مقدم بر آن با اين عقيده که ولايتدر تمامی شؤون تنها از خداوند جاری می شود و انسان کامل مظهر ولايت اللهی است، حتماارتباط دارد و به همين دليل هم امام تفسير نوينی از شريعت ارائه می داد که در آن شريعت از طريق مفهوم ولايت با حقيقت مرتبط می شود و تحقق ولايت الهيه و خلافت را برروی زمين ميسر می کند. قهرمانان اين حرکت از ديدگاه امام، انبيائند و "ولايت فقيهدنباله حرکت انبياء است".
تصور من اين است که تفسير شخصيت امام بدون در نظر گرفتن جنبه های عرفانی، اخلاقی و مبانی و انديشه های ايشان نسبت به عالم وجود و مقام انسان و تفسيرحرکت تاريخ امکان پذير نباشد و تنها در سايه چنين تفسيری است که امام خارج از همه تفاسير اهل قدرت قابل ارزيابی خواهد بود و عمق حرکت الهی او در افق تفسير وجودی ايشان از انسان قابل درک خواهد شد.
نظر شما :