چین از تحولات همسایه غربی اش می ترسد
چشم انداز بازی گری چین در افغانستان پسا امریکا
نویسنده: عبدالناصر نورزاد، استاد پیشین دانشگاه کابل
دیپلماسی ایرانی: قدرت های بزرگ منطقه ای مانند چین با چشم انداز تازه ای به قضایای افغانستان می نگرند. این چشم انداز تازه، معلول انکشاف اوضاع افغانستان پسا امریکا و کنترل جانی ترین گروه تروریستی در دنیا است که نظیرش را کمتر توان در میان گروه های ایدیولوژیک دنیا، پیدا کرد. از همین رو، چین با دید استراتژیک، منافع امنیتی و اقتصادی و توام با نگاه ایدئولوژیک، تلاش دارد تا اوضاع افغانستان تحت کنترول طالبان را به نفع خودش، مدیریت کند. اگر در درازمدت نتواند چنین کاری را بکند، ناگزیر به نقش فعالش پیرامون وضعیت امنیتی در افغانستان، تغییر مسیر دهد که این تغییر مسیر به تاثیر به روابط این کشور با طالبان نخواهد بود.
چین از ابتدای خروج امریکا از افغانستان، دید اقتصادی بارزتر و نگاه امنیتی عمیق تر به پیشرفت وضعیت در افغانستان را دنبال می کند. به همین دلیل با طالبان از ابتدای کار، تعامل توام با حوصله مندی و گذاره استراتیژیک را سرخط سیاست هایش قرار داده است.
نگاه راهبردی چین، بر علاوه تعامل با رژیم طالبان، دید نرم و با اهداف نفوذ در جامعه افغانستان در درازمدت است. چین تلاش می کند تا بر علاوه حفظ روابط تاکتیکی با طالبان، از چاقتر شدن معضل تروریسم در مرزهای غربی اش، جلوگیری کند. از همین رو تعامل چین با طالبان، یک تعامل حفظ وضع موجود و اعتقاد به گسترش این روابط بر اساس نیازهای زمان معرفی شده است.
چین نیز در عین حال ضمن حفظ یک موضع میانه در سطح بینالملل، نگاه ویژهای را به کنار زدن سایر بازیگران در افغانستان با هدف مقابله با تهدیدها و نیز ایجاد فرصتهای جدید دارد، اما پکن به خوبی از این واقعیت واقف است که این کار هزینه هایی در بر دارد.
پکن اگرچه نگاه خود را در افغانستان پسا امریکا، غیرژئوپلیتیک عنوان میکند تا حساسیتهای روسیه و غرب برانگیخته نشود، اما به خوبی میداند که در مراحل بعدی از تکامل بازیگری خود در منطقه ناگزیر از حضور در تنشهای ژئوپلیتیکی منطقه بخصوص افغانستان است. این تنش های ژئوپولتیکی، ممکن است چین را به واکنش نظامی و امنیتی شدید در قبال وضعیت امنیتی افغانستان مجبور کند و شاید زمینه را برای حضور نظامی آن در این کشور مساعد سازد، چون چین از ناحیه همسایگانش به شدت تحت نگرانی امنیتی است و افغانستان تحت کنترل طالبان و گروه های تروریست بین المللی، ظرفیت آن را دارند تا به پاشنه آشیل امنیتی چین در آینده مبدل شوند.
بنابراین می توان ارزیابی کرد که چین امروز و نحوه تعامل آن با طالبان، صرفا یک نگاه تاکتیکی و از روی مجبوریت است و الا چین کمونیست با دیدگاه به شدت دین ستیزانه اش، چگونه حاضر شده تا قدرت به شدت افراطی مذهبی طالبان را، به عنوان موتلف خود بپذیرد و به آن تعامل داشته باشد؟
بر این اساس، با در نظرداشت محیطهای پیرامونی چین، میتوان اینطور ارزیابی کرد که این کشور به افغانستان تحت کنترل طالبان به عنوان یک قطعه از پازل منطقهای آسیایی مینگرد، که نقش آن در تخریب پروژه های اقتصادی چین که یک بخش عمده آن از آسیای مرکزی می گذرد و امنیت افغانستان، بر آن تاثیر بی چون چرایی دارد، خیلی هم خوش بینانه نیست. از سوی دیگر، چون محیط پیرامونی چین چه در حوزه دریایی و چه خشکی، به یکی از پاشنههای آشیل این کشور برای آسیبپذیری در مقابل غرب و رقبای منطقه ای اش تبدیل شده، ایجاد و بزرگتر شدن تشنج و معضل در مرز این کشور با افغانستتان به معنای ایجاد چالش جدید برای چین امروز است.
تحولات هنگ کنگ و تایوان در داخل، بیثباتیها در میانمار و عدم قطعیت در سریلانکا، تنش در دریای چین جنوبی و نیز ائتلافسازیهای ژاپن و کره، شرایط دشواری را در محیط آسیایی چین پدید آورده است. پس ایجاد تنش در مرز غربی این کشور، در حال حاضر و با مدنظرداشت وضعیت موجود، یک مقدار برای این کشور، حوصله گیر است.
چین با نگاه توام با شک به طالبان، از یک سو خواستار حفظ روابط با این گروه است و نمی خواهد اراتباط لرزان و شکننده خود را با این گروه را که قدرت سیاسی در افغانستان در دست دارند، قطع کند و از سوی دیگر، می خواهد رفاقت با این گروه تروریست را با گزینه های محتمل دیگر معاوضه کند. زیرا چین از عواقب استحکام پایه های نظام طالبانی که در حال حاضر الهام بخش موفقیت برای سایر گروه های تروریست در منطقه شده، به خوبی آگاه است و نمی خواهد، کاری کند که گروه طالبان، قهرمان میدان افراط گرایی و ترور معرفی شوند و با الهام از این گروه، دردسر تازه ای در منطقه و همسایگی اش به وجود آید. اما این معاوضه زمان و هزینه بیشتری برای چین خواهد داشت. پس به نظر میرسد این کشور، دینامیک تهاجمی و تحریکآمیز در محیط پیرامونی خود را که بیشتر متاثر از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان است به عنوان یکی از قطعههای پازل امنیتی میبیند و درصدد تعریف بازیگری هژمونیک برای خود در این منطقه به نحوی است که تهدیدی را در کوتاه و میانمدت از جانب آن مشاهده نکند. این رویکرد میتواند در بلندمدت افغانستان را به عنوان فضای تداوم ژئوپلیتیک پیرامونی چین و حوزه منافع استراتژیک این کشور مطرح کند.
افغانستان تحت کنترل طالبان، یعنی افغانستان دردسرساز و لانه امن تروریسم است که چین به هیچ صورت خواستار تحکیم پایه های آن در درازمدت نیست و می خواهد با اندک تحول در وضعیت، جایگزینی برای آن پیدا کند.
گفتنی است آنچه تا امروز رابطه میان چین و طالبان را تداوم بخشیده، توصیه های آی اس آی است که چین را تا حد مشاهده وضعیت افغانستان و نگاه به واقعیت های آن، به وسیله عینک پاکستان کرده است. اما این وضعیت نمی تواند برای درازمدت ادامه پیدا کند و خواه ناخواه چین با تداوم وضع موجود، با چالش های جدی امنیتی مواجه خواهد شد. چیزی که پکن در هیچ صورت، خواستار آن نیست.
نظر شما :