اروپا و ایران در خاورمیانه ای در حال تغییر (بخش نوزدهم و پایانی)
افول خاورمیانه در آمریکا نتیجه سیاست گذاری های متغیر آن است
تهیه شده توسط بنیاد مطالعات مترقی اروپایی
نویسنده این مطلب: رنج علاءالدین
دیپلماسی ایرانی: از زمان خیزش های عربی در سال 2011، خاورمیانه دستخوش تحولات بنیادی شده است. در موارد متعدد، کشورهایی که شاهد چنین قیام هایی بودند، یا به شدت ضعیف شدند یا در حالی که مرزهای زمینی آنها به شدت شکننده شده بود، در میانه درگیری های خارجی فروپاشیدند. بازیگران منطقه ای از زمان آغاز جنگ با داعش در عراق و سوریه در سال 2014 ظرفیت نظامی خود را تقویت کرده و به رقابت های ژئوپلیتیک دیرینه روی آورده اند که بارزترین آنها تنش های مداوم بین عربستان و ایران و اختلافات در شورای همکاری خلیج فارس بوده است. در میانه این رقابت منطقه ای، روسیه آنچه را که پیشتر معماری امنیتی منطقه ای اعمال شده و شکل گرفته توسط ایالات متحده قلمداد می شد، مختل کرده است. تجدید حیات روسیه در خاورمیانه با ظهور یک چین به طور فزاینده مدعی همراه بوده است.
نتیجه گیری
خاورمیانه در یک جهان به طور فزاینده مرتبط و جهانی شده، از منظر استراتژیک یک منطقه مهم به شمار می رود. این منطقه بیش از نیمی از ذخایر نفتی جهان، و حجم قابل توجهی از سوخت های فسیلی همچون گاز طبیعی را در خود جای داده و سرشار از مواد معدنی است. اگرچه ایالات متحده از نظر تامین انرژی مستقل شده، اما همچنان سرمایه قابل توجهی را در محافظت از جریان انرژی از منطقه ای که نقش حیاتی برای اقتصاد جهانی و همچنین متحدانش دارد، هزینه می کند. اختلال در اقتصاد جغرافیایی منطقه یا تلاش ها از سوی رقبای ایالات متحده برای تسلط بر فضای انرژی منطقه می تواند عواقب آسیب زایی برای متحدان آمریکا داشته باشد.
روسیه و چین، هر دو، نفوذ قابل توجهی در منطقه ای دارند که به طور سنتی حیاط خلوت ایالات متحده (یا غرب) قلمداد می شد. با این حال، ایالات متحده هنوز زیرساخت های نظامی گسترده ای در منطقه دارد و برتر خود از لحاظ فنی را حفظ کرده است که در حال حاضر امکان رقابت با آم وجود ندارد. اما در میانه فاصله گرفتن ایالات متحده از منطقه و افزایش کینه مردم به اقدامات و هزینه های غرب که هیچ سودی برایشان نداشته، چین و روسیه موفق شده اند برای خود اعتبار ایجاد کنند؛ اگرچه این دو کشور هنوز از تثبیت جایگاه خود به عنوان گزینه های جایگزین معتبر فاصله دارند. این ممکن است به دلیل ادامه زیرساخت های نظامی گسترده ایالات متحده در منطقه و همچنین تسلط آن بر قدرت نرم غرب باشد. همچنین این احتمال وجود دارد که تنها مساله زمان مطرح باشد؛ منطقه تعاملات اجتماعی و فرهنگی محدودی با روسیه و چین داشته است، اما روند فعلی نشان می دهد که احتمالا این شرایط در سال های آینده و با فرض تداوم سرمایه گذاری های ژئواستراتژیک پکن و مسکو، تغییر خواهد کرد.
در حقیقت، ژئوپلیتیک می تواند مخل باشد. اینکه چین و روسیه دو قدرت ماندگار در منطقه هستند یا خیر، تنها زمانی آشکار خواهد شد که تعامل آنها در منطقه با درگیری و بی ثباتی های سیاسی به آزمایش گذاشته شود. تعاملات کاملا تجاری با خاورمیانه شاید در ظاهرا چین را توانمند کرده و امکان اتخاذ یک استراتژی پانوراما و جامع را در منطقه برای آن فراهم آورده باشد، اما احتمالا نمی تواند این کشور را به یک قدرت قطعی و بی رقیب تبدیل کنند. برای نمونه، چین موفق شده بدون هیچ هزینه یا آسیبی روابط خوبی با اسرائیل و ایران، دو قدرت رقیب در منطقه، داشته باشد؛ اما هنوز آنقدری در خاورمیانه نمانده که جای پای محکمی داشته باشد. منطقه به سرمایه چینی نیاز مبرمی دارد، اما از پیامدهای وابستگی شدید به یک قدرت خارجی هم آگاه است. در حقیقت، همین روابط اسرائیل و ایران و احتمال بروز بحران در آن می تواند به اولین آزمون مهم چین به عنوان یک بازیگر برجسته در خاورمیانه تبدیل شود. به علاوه، مساله اردوگاه های کار مسلمانان در چین و اخراج اجباری اویغورها به جهان عرب، می تواند پیامدهایی در روابط پکن با منطقه داشته باشد و تلاش های آن را برای رقابت با قدرت نرم رقبای غربی به طور منفی تحت تاثیر قرار دهد.
اگرچه میراث و تاریخچه غرب در منطقه، حمایت از خودکامگی است، اما ایالات متحده و متحدان اروپایی آن همچنین میلیاردها دلار برای ارتقاء هنجارها، دولت داری خوب و ارتقاء جامعه مدنی سرمایه گذاری کرده اند. به رغم کینه شدید مردم منطقه به دخالت غربی ها، ایالات متحده و متحدانش توانسته اند خود را به عنوان شرکای همه جانبه و پیشرو در ارزش ها و هنجارهای دموکراتیک معرفی کنند. چنین شرایطی درباره روسیه و چین هنوز صدق نمی کند و این مساله در صورت ظهور مجدد مطالبات مردمی برای اصلاحات و ارزش های دموکراتیک در فضایی مشابه بهار عربی، می تواند برای دو شریک نوظهور خاورمیانه مشکل ساز باشد.
گفتنی است که روسیه و چین احتمالا تلاش های یکدیگر برای تحکیم حضور در منطقه را تکمیل می کنند. روسیه در حال حاضر خود را به عنوان داور و میانجی اصلی در منطقه معرفی و تثبیت کرده است و چین هم بزرگ ترین سرمایه گذار در منطقه قلمداد می شود. احساسات نامطلوب به ایالات متحده در سراسر منطقه هم به این دو کشور کمک می کند. پیام های ضد و نقیضی که ایالات متحده از طریق سیاست گذاری های متغیر ارسال می کند هم می تواند به عاملی برای تمایل نخبگان حاکم و مردم کوچه و خیابان به جایگزینی سلطه ایالات متحده با دوستی با چین و روسیه تبدیل شود. به علاوه، اگرچه ایالات متحده از توانایی های بی نظیری در منطقه برخوردار است، اما همانطوری که برخی اشاره کرده اند، افول ایالات متحده در خاورمیانه چندان به توانایی های آن مربوط نمی شود و بیشتر به دلیل انتخاب ها در سیاست گذاری و ناتوانی در ترجمه توانایی ها به نتایج است.
منبع: بنیاد مطالعات مترقی اروپایی / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :