نگاه مسکو-پکن به آسیای مرکزی؛ سهمخواهی پشت لبخندهای دیپلماتیک
چین و روسیه در آسیای مرکزی دو شریک هستند، اما همکاریهایشان آنقدر مستحکم نیست که آنها همواره ادعا می کنند.
به گزارش خبرگزاری فارس؛ چین و روسیه در آسیای مرکزی دو شریک هستند، اما همکاریهایشان آنقدر مستحکم نیست که آنها همواره ادعا می کنند.
هنگامی که روابط چین – روسیه در مراحل اولیه بود، روسیه و چین برای همکاریهای سودمند دوجانبه و همیاری در منطقه برنامه ریزی کردند. طی سالیان متمادی، این دو کشور به طور پیوسته نقش های توافقشدهشان را انجام می دادند و در این بین چین منابع مالی مورد نیاز برای توسعه اقتصادی را فراهم آورده و روسیه جو سیاسی مطلوب را حفظ نموده و دستی هم در امور نظامی داشته است.
با این وجود، طی سالیان اخیر، پکن نفوذ اقتصادیاش را در سایر بخش ها در این منطقه توسعه داده است. برای روسیه، به عنوان قدیمی ترین شریک آسیای مرکزی، نفوذ چین در این منطقه میتوانست شرایط سیاسی را به مخاطره بیاندازد.
هر چه روسیه بیشتر از ناحیه نفوذ اقتصادی چین احساس تهدید می کرد، بیشتر در پی فرصت برای همکاری های بیشتر می گشت و در این مسیر برنامه " یک کمربند یک مسیر" شروع این فرآیند بود اما مناسبات اقتصادی رو به رشد بین آسیای مرکزی و چین به مثابه کم رنگ تر شدن نفوذ روسیه در این منطقه نیست.
برخلاف آنچه که پیش بینی شده، همکاری های چین- روسیه نه مزایای چشمگیری در پی داشته و نه این دو قادر بودند بهره برداری حداکثری از اهرم های اقتصادی داشته باشند.
اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) و طرح یک کمربند یک راه (BRI) را در نظر بگیرید. تا جایی که به BRI مربوط است، روسیه تا زمانی شریک مشتاق آسیای مرکزی است که از قلمرو EAEU فراتر نرود، سازمانی که قزاقستان و قرقیزستان نیز عضو آن هستند.
با این وجود، همکاریهای اقتصادی روسیه- چین در آسیای مرکزی آن گونه که ترسیم شده خوش بینانه نبوده است. به عنوان مثال، خودداری چین از انتخاب حتی یک پروژهها از میان 40 پروژه پیشنهادی EAEU به مذاق روسیه چندان خوش نیامد. در یک کنفرانس ویدئویی در سطح مقامات عالی رتبه که در خصوص همکاریهای برنامه یک کمربند یک راه در ماه جولای برگزار شد ، وزیر خارجه روسیه حضور نداشت.
تردیدی نیست که روسیه دریافته است روابط عمیق تر از حیث برنامه BRI احتمالا منتهی به مشارکت های نابرابر خواهد شد که چین در آن دست بالا را خواهد داشت. در حقیقت، رابطه بغرنج بین پکن و مسکو چشم انداز اقتصادی در آسیای مرکزی را به هم ریخته تر خواهد کرد.
برای روسیه بهترین گزینه آن است که هند را در برابر چین قرار دهد – راهبردی که روسیه در گذشته با وارد کردن هند به سازمان همکاریهای شانگهای (SCO) به کار بسته است. واقعیت آن است که هند میتواند به اهداف اقتصادی و ارتباطی خود خارج از چارچوب SCO در قالب مشارکت های دوجانبه و همزمان دور زدن پاکستان و چین دست بیابد.
پروژه بندر چابهار و دسترسی هند به توافقنامه عشق آباد دو دستاورد کلیدی در این زمینه محسوب می گردند. مضاف بر آن، هر گونه تلاش در راستای مشارکت دادن هند به عنوان وزنه تعادل در برابر چین آشکارا شدیدترین واکنش ها را از سوی پکن در پی خواهد داشت: دعوت کردن از پاکستان برای ایفای نقش موازنهای. چین در مقابل با وارد کردن پاکستان به پیمان SCO ، این کشور را در برابر هند قرار داده است.
با این وجود ، این روند اجازه نخواهد داد که چین بی پروا باشد. با توجه به نارضایتی فزاینده از برنامه BRI ، چین نمی تواند ریسک پشت کردن روسیه به این برنامه را بپذیرد. اهداف این برنامه همچنان تحتالشعاع روابط ریشه دار روسیه با آسیای مرکزی هستند. در حال حاضر، چین هوشیار است و پایش را از این قلمروها فراتر نمی گذارد و صرفا خود را به اهداف اقتصادی محدود می کند، بی آنکه درگیر امور سیاسی منطقه شود.
تا حدودی، این روند برای پکن دستاوردهای خوبی داشته است. فقدان دستور کار سیاسی تا کنون راهبرد چین در خصوص آسیای مرکزی را از روسیه جدا کرده است. در ورای هر گونه اقدام در راستای یکپارچهسازی اقتصادی و فرهنگی از طریق سازمانهایی از قبیل EAEU ، روسیه به دنبال تثبیت قدرتش در این منطقه است. توام با شفافیت بیشتر این راهبرد، چین راهبردش را به صورت دوجانبه تدوین کرده، نه آنکه خط مشی جمعی از قبیل خط مشی روسیه را در دستور کار قرار دهد.
شواهد و قرائن نشان از آن دارد که تعادل در همکاریهای اقتصادی به سمت چین گرایش دارد اما الزاما این امر صدق نمی کند. پویایی اقتصادی بین روسیه، چین و آسیای مرکزی غالبا از زاویه منافع روسیه و چین مطالعه می شوند – همواره منافع آسیای مرکزی نادیده گرفته می شوند. با این وجود، تعاملات آنها به کندی از سوی دولتهای آسیای مرکزی و درخواستهای عموم مردم شکل می گیرد.
در خصوص دولتهای آسیای مرکزی، هدف حفظ موازنه بین روسیه و چین است. با توجه به اینکه هیچ نقشآفرین مهم دیگری نمیتواند مساعدتهای اقتصادی عرضه کند که پیامدش جو سیاسی مستبدانه است، انتخاب یا ترجیح دادن یکی به دیگری بسیار پرریسک است.
به عنوان نمونه ، کشور ازبکستان را در نظر بگیرید. چین بزرگترین سرمایه گذار خارجی در این کشور است. بین سالهای 1992 تا 2017 ، سرمایهگذاریهای چین در منطقه مجموعا به 8 میلیارد دلار رسید اما این روند موجب نشده که ازبکستان از پیگیری فرصت ها برای داد و ستد و توسعه زیرساخت با روسیه خودداری کند.
سه ماه پیش، این کشور ورود خود به EAEU در مقام ناظر را اعلام کرد ، اگرچه هنوز مشخص نیست که این انتخاب چه مزایایی دارد. ترکمنستان مسیری مشابه را در پیش گرفته است. با پایان یافتن خرید گاز طبیعی ترکمنستان از سوی روسیه در سال 2016، تقریبا 80 درصد از صادرات گاز این کشور به سمت چین بوده است.
در سال 2019، ترکمنستان و روسیه داد و ستدشان را در زمینه گاز طبیعی پس از سه سال از سر گرفتند ، اما حجم کل این داد و ستد همچنان اندک است.
در هر صورت، این کشورها مجبورند که در روابطشان با روسیه و چین موازنه برقرار کنند، با توجه به این واقعیت که هرگز از نظر اقتصادی نمی توانند دست از قدرت بکشند. از یک سو، کشورهای آسیای مرکزی در باتلاق مساعدت های مالی چین گرفتار شدهاند از دیگر سو، آنها دارای روابط اقتصادی ریشه دار با روسیه هستند که در نتیجه موجب اتکای شدیدشان به مسکو می شود.
به عنوان مثال، در سال 2019 ، از تعداد 4.5 میلیون مهاجری که به روسیه رفتند، 3.4 میلیون نفر اهل آسیای مرکزی بودند. ارسال پول از سوی مهاجرین به داخل کشور در آسیای مرکزی یکی از منابع امرار معاش مردم این منطقه است ، به گونهای که تاجیکستان و قرقیزستان در میان آنها در زمره اقتصادهای متکی به این گونه وجوهات ارسالی هستند.
از سوی دیگر، افکار عمومی شدیدا در تقابل با چین- دوستی دولتهای آسیای مرکزی هستند. در قزاقستان، معترضین نسبت به حضور کارخانجات چینی که در قالب بخشی از یک برنامه برای ایجاد شغل های محلی و افزایش سرمایه گذاری راهاندازی شده اند مخالفت کردهاند.
دلواپسیهای عموم مردم دو جنبه دارد: نخست، چین قزاقستان را به باتلاق بدهی تبدیل کرده تا کارخانجات چینی حداکثر بهره را ببرند. دوم، برای افراد بومی شغل کمی ارائه می شود زیرا کمپانی های چینی در بسیاری از پروژه ها کارگران چینی را به همراه خود آوردهاند. شهروندان این کشورها بیم از آن دارند که رهبرانشان برای جذب سرمایه گذاریهای هنگفت چینی مشاغل بومی و حریم خصوصی شهروندان را فدا کرده باشند.
در نتیجه، چین با افت شدید اعتماد در آسیای مرکزی مواجه است که بیش از پیش با حمایت های عمومی مطلوب روسیه از این منطقه و حضور پررنگش در رسانه ها شدت یافته است. به تازگی نظر سنجی صورت گرفته از سوی «مرکز ویلسون» نشان داد، زمانیکه نگاه افکار عمومی به روابط تنگاتنگ اقتصادی معطوف می شود، چین به شکل اسفناکی از روسیه عقب می ماند.
در کشورهای قزاقستان و قرقیزستان ، تفاوت فاحش در درک عمومی نسبت به چین و روسیه را می توان مشاهده کرد. فقط در ترکمنستان و ازبکستان ، چین با نگاه مثبت افکار عمومی مواجه شده است. علاوه بر آن، این دو کشور تصادفا از جمله کشورهایی هستند که هم مرز با چین نیستند. برای کشورهای قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان ، دلواپسی ها در خصوص زمین خواری از سوی چین نگاه منفی عموم جامعه را به دنبال داشته است.
در حال حاضر، تایید این دو موضوع امکان پذیر است. نخست، شراکت چین با روسیه در آسیای مرکزی آن گونه که ادعا می شود مستحکم نیست. نقاط قوت اقتصادی این دو قدرت ممکن است الزاما رقابت بین این دو را موجب نشوند، اما در عین حال روند توسعه پروژه های مشترک را کند می کند.
دوم، برخلاف افکار عمومی، احتمال اینکه صرفا یک برنده در بازی بزرگ آسیای مرکزی وجود داشته باشد اندک است. در اکثر موارد، مناسبات روزافزون اقتصادی چین با آسیای مرکزی تلاشهای منطقه در راستای ممانعت از اتکا فزآینده به یک کشور خاص را تحتالشعاع خود قرار داده است.
آینده همکاریهای اقتصادی چین- روسیه در منطقه دیگر صرفا به منافع چین و روسیه محدود نمی شود. پویایی گسترده تر در روبط اقتصادی مثلثی آنها شاهد تغییرات چشمگیر در دنیای پساکرونا خواهد بود.
نظر شما :