سیاست غیرضروری مهار تهران

وسواس آمریکا روی ایران پوچ و بی مورد است

۳۰ مهر ۱۳۹۸ | ۰۸:۰۰ کد : ۱۹۸۶۹۹۸ اخبار اصلی آمریکا خاورمیانه
وسواس دولت ایالات متحده روی ایران در ۴۰ سال گذشته پوچ و بی مورد بوده است. این وسواس هیچ دلیل منطقی نداشته و به اختلافات گسترده میان آمریکا و متحدان دیرینه آن منجر شده است.
وسواس آمریکا روی ایران پوچ و بی مورد است

نویسنده: دنیل لاریسون

دیپلماسی ایرانی: دنیل بنجامین و استیون سایمون وسواس دولت ایالات متحده روی ایران در 40 سال گذشته مقاله ای عالی نوشته و به این مساله اشاره کرده اند که نه تنها این وسواس منطقی نیست، بلکه به اختلافات گسترده میان آمریکا و متحدان دیرینه آن منجر شده است: «از نظر توازن در قدرت، وسواس واشنگتن روی تهران پوچ است. جمعیت ایران یک چهارم ایالات متحده است و اقتصاد آن به زحمت به 2 درصد اقتصاد آمریکا می رسد. ایالات متحده و نزدیک ترین متحدان آن در خاورمیانه یعنی اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی مجموعا دست کم 750 میلیارد دلار در سال برای نیروهای مسلح خود هزینه می کننده که تقریبا 50 برابر بیشتر از ایران است.»

ایران حقیقتا تهدیدی برای ایالات متحده به شمار نمی رود و توانایی آن در تهدید سایر کشورهای منطقه محدود است. تهران نمی تواند بر کل منطقه مسلط شود و حتی تلاشی هم برای این مساله نکرده است. سیاستی که با محوریت «مهار» ایران طراحی شده، غیر ضروری و اتلاف منابع است. «مهار» ایران صرفا به بهانه ای برای سایر اقدامات ایالات متحده در منطقه تبدیل شده و در عمل هیچ تاثیری در پیشبرد منافع واقعی آمریکا نداشته و حتی عمدتا به بی ثباتی منطقه انجامیده است. ایالات متحده آنقدر از ایران کینه به دل گرفته که هر کاری که علیه آنها انجام داده، به خودش نیز آسیب رسانده است. همانطور که بنجامین و سایمون نوشته اند، آمریکا با کشورهایی که مسئول کشتار ده ها هزار آمریکایی بوده اند متحده شده، اما نیم قرن از انقلاب ایران گذشته و هنوز درگیر بن بست در روابط با این کشور است. برچسبی که به طور مداوم به ایران مبنی بر حمایت این کشور از تروریسم زده می شود، مربوط به سال ها پیش و نادرست است. در حال حاضر برای امنیت بین المللی تهدیدهای مهم تری از ایران وجود دارد، اما ایالات متحده اصرار دارد که ایران را بالاتر از همه کشورها با رفتارهای بی ثبات کننده همچون پاکستان (حمایت از گروه های تروریستی)، روسیه (الحاق کریمه) و موارد مشابه بداند.

دولت دونالد ترامپ بارها تبدیل شدن ایران به یک «کشور عادی» را خواستار شده و این در حالی بوده که ایالات متحده با برخی از بدترین دولت های جهان روابطی خوب و حتی همکاری نزدیک نظامی داشته است. آنچه از ایران به عنوان رفتار استاندارد برای تبدیل شدن به کشور «عادی» خواسته شده، درباره بسیاری از کشورهای متحد ایالات متحده یا حتی خود آن صدق نمی کند. مشکل مشابه درباره ایران هم وجود دارد. بسیاری از اصولگرایان در این کشور در برهه ای از تاریخ مانده اند و درک نمی کنند که این کشور طی 40 سال گذشته بسیار تغییر کرده است. آنها همچنان سیاست خارجی ایران را بر مبنای ایدئولوژی تعریف می کنند و همانطور که بنجامین و سایمون نوشته اند، بسیاری از تحلیلگران آمریکایی هم بر مبنای همین ایدئولوژی ها این مساله را نادیده می گیرند که انگیزه ایران از سیاست های کنونی تحقق حداکثری منافع امنیتی در محیطی به شدت تهاجمی است.

آرون مرات هم در پرونده ای درباره قاسم سلیمانی که هفته گذشته منتشر شد، مشاهدات مشابهی را مطرح کرده است: «ناظران سیاست خارجی آمریکا همچنان از لنز دهه 1980 به ایران می نگرند. مایک پومپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، به «صادرات انقلاب ایران» اشاره می کند و حمایت دولت ترامپ از اسرائیل و مخالفت با ایران را ماموریتی الهی می داند. اما بر خلاف تصور آمریکایی ها، ایرانی ها از دولت های عراق و سوریه در برابر جریان های انقلابی حمایت کرده اند. آنچه برای ایران اهمیت دارد و برای تحقق آن گام بر می دارد ایدئولوژی نیست، بلکه پیشبرد منافع ایران است.» در حقیقت، به تصویر کشیدن ایران به عنوان کشوری با ایدئولوژی انقلابی برای ایالات متحده در پیشبرد سیاست های مبتنی بر رعب و وحشت مفید است، اما سبب می شود که سیاست گذاری های آمریکا از واقعیت فاصله داشته باشد. وقتی تحلیل ها درباره یک دولت خارجی بر مبنای تصوراتی دور از واقعیت باشد، واکنش درستی هم وجود نخواهد داشت. یکی از دلایل ادامه این دیدگاه قدیمی این است که آمریکاییها به خوبی ایران را نمیشناسند؛ نبود روابط دیپلماتیک از جمله عوامل این عدم آگاهی درباره سیاست ایران بوده است. عادی سازی روابط اگرچه همه مشکلات را حل نمی کند، اما می تواند در بلند مدت مفید واقع شود.

بسیاری از سیاستمداران و سیاست گذاران آمریکایی ایران را به یک دشمن تبدیل کرده اند تا از آن به عنوان توجیهی برای سیاست های منطقه ای خود استفاده کنند. آنها درباره جاهطلبیهای ایران اغراق می کنند تا آمریکاییها آن را تهدیدی جدی قلمداد کنند. برای ایالات متحده هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که ایران، کشوری در آن سوی جهان، را تهدیدی برای خود بداند و آن را «بزرگترین دشمن» بخواند. آنچه ایالات متحده به آن نیاز دارد این است رقبای منطقه ای متحدان و مشتریان خود را دشمن خود قلمداد نکند و برای کاهش تنش ها و کمک به ایجاد ثبات در منطقه، در جهت تعامل واقعی و پایدار با ایران قدم بردارد. تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد، وسواس ایالات متحده در باره ایران به مسمومیت و تحریف سیاست خارجی می انجامد و بیشتر از هر کشور دیگری به آمریکا صدمه می زند.

منبع: اَمریکن کانزروتیو / مترجم: طلا تسلیمی

کلید واژه ها: تنش ها بین واشنگتن و تهران سیاست خارجی آمریکا سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران


( ۷ )

نظر شما :