اپوزیسیون و قدرت سیاسی
دیالکتیک جریان اپوزیسیون با دولت حاکم یک نسبت رقابتی است
عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بیش از 70 روز است که ساختار سیاسی عراق با پدیده جدیدی به نام "اپوزیسیون" با بیانیه (16 مه/ 26 خرداد) جریان حکمت ملی مواجه شده است؛ مقوله ای که در سپهر سیاسی خاورمیانه و فرهنگ دموکراسی خواهی، نه چندان غنی غرب آسیا هنوز هضم نشده است و از آن بیشتر به عنوان حرکتی در جهت هرج و مرج طلبی اجتماعی، پررنگ کردن آشوب سیاسی و در نهایت ساقط کردن دولت حاکم قلمداد می شود. این در حالی است که اگر چه در واقع "اپوزیسیون" نیز مانند هر حرکت سیاسی به دنبال کسب "قدرت" است، اما نمی توان این جریان را به عنوان یک پروسه در راستای نابودی دموکراسی و فشل کردن دولت حاکم تفسیر کرد. چرا که بدون شک هدف غایی هر حرکت سیاسی، حتی در قالب مدنی و دموکراتیک کسب قدرت است. چون "قدرت" از مهمترین مفاهیم سیاسی است، به طوری که از آن به عنوان جوهر سیاست یاد میشود. از این رو تمام اقدامات و تصمیمات احزاب، شخصیت ها و جریان های سیاسی در هر کشوری، تنها بستری به منظور کسب قدرت خواهد بود.
پیرو این نکته مطمئنا جریان اپوزیسیون سیاسی نیز، ذیل نقش و کارکردهای متفاوتی که برای خود قائل است، نهایتا به دنبال کسب قدرت سیاسی مشروع خواهد بود؛ این مسئله به هیچ وجه بد، مذموم و ناپسند نیست. چون نقش دیگر اپوزیسیون، آمادگی برای جایگزین شدن بهعنوان بدیل دولت حاکم و کسب قدرت سیاسی است.
به عبارت دیگر اپوزیسیون با برخورداری از موقعیت رسمی خود در نظامهای دموکراتیک، همواره سیاستها، عملکردها و به ویژه کم کاری دولت حاکم را به چالش میکشد تا شمار خطاها، فسادها، اقدامات غیرقانونی و یا فراقانونی دولت و احزاب وابسته را به صفر برساند، یا دستکم کاهش دهد. در غیر این صورت جریان اپوزیسیون از طرق نافرمانی مدنی و اعتراض به عملکرد حاکمیت، ساختار سیاسی را به سمت تغییر و جابه جایی قدرت سوق می دهد.
بدیهی است که جابهجایی و دینامیک بودن قدرت سیاسی در نظامهای دموکراتیک، هم از فرسودگی ساختار سیاسی حاکم جلوگیری می کند، هم امید به بهبود اداره کشور را پررنگ تر خواهد کرد و هم نقش اپوزیسیون را به دولت مغلوب وامیگذارد تا این بار او به نقد قدرت سیاسی بپردازد و دولت غالب را در سیاستگذاری، برنامهریزی و امور اجرایی یاری رساند.
در سایه این نکته جریان اپوزیسیون به عنوان عامل اصلی در چرخش قدرت سبب خواهد شد تا ساختار سیاسی از گرفتار شدن در ورطه سکون قدرت، شکل گیری اتوکراسی، دیکتاتوری فردی و یا الیگارشی حزبی مصون بماند و چون دولت گذشته اکنون می تواند در مقام جریان اپوزیسیون قرار گیرد، همان نقش و کارکرد را در قبال ساختار سیاسی برعهده خواهد داشت تا سنت پاسخ گویی و نقد قدرت سیاسی با حفظ حیات جریان اپوزیسیون کماکان حفظ شود. از این رو اپوزیسیون بر خود واجب می داند که به قدرت سیاسی البته از طریق قانونی، مدنی و مسالمت آمیز دست یاید.
با این وصف یقینا دیالکتیک جریان اپوزیسیون با دولت حاکم یک نسبت رقابتی است. یعنی اپوزیسیون با مطرح کردن برنامهها و ارائه راهحلهای خود در فرآیند مبارزات انتخاباتی، با دولت حاکم به رقابت می پردازد و با جلب آرای مردم با در مقام دولت قرار می گیرد و یا در صورت شکست در همان قامت اپوزیسیون عمل می کند. از این رو تنها راه بازگشت اپوزیسیون به ساختار سیاسی حاکمه یا از تغییر معادله به صورت سیاسی و مدنی خواهد بود و یا تغییر آن به دست مردم و از طریق ابزارهای دمکراتیک.
لذا اپوزیسیون با این نقشآفرینی، در واقع به حاکمیت یاری و کمک میکند تا بر مدار قانون رفتار کند، ضریب مشروعیت و کارآمدی خود را به بالاترین حد ممکن برساند و از آن مهمتر قدرت سیاسی به "اقتدار سیاسی" بدل شود. چرا که قدرت سیاسی وقتی از مشروعیت اجتماعی برخوردار باشد، از آن به عنوان اقتدار یاد می شود. با این تفاسیر اپوزیسیون در نظامهای دموکراتیک همانند شمشیر داموکلس عمل می کند تا دموکراسی از بازتاب دادن اراده ملی به سوی حاکمیت گروهی از افراد جامعه تنزل نکند و به سوی حکومت مطلق استبدادی نگراید.
نظر شما :