بولتون در حاشیه
ترامپ برای ترمیم وجهه خود تلاش می کند؟
نویسنده: توماس رایت
دیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی دونالد ترامپ از زمان ورودش به کاخ سفید تا کنون پر از بالا و پایین ها و پیچیدگی ها بوده، اما یک روایت واحد و شفاف را دنبال می کرده است. اما بازه زمانی 10 روزه از 20 ژوئن که ترامپ از حمله به ایران عقب نشینی کرد تا دیدار او از منطقه غیرنظامی شده در مرز دو کره، مهم ترین بازه زمانی در دوران ریاست جمهوری او به شمار می رود چرا که زمان رویارویی او با عواقب و تناقضات تصمیم گیری هایش به شمار می رفته است.
ترامپ در سه دهه گذشته با دقت تمام دو تصویر از خود به نمایش گذاشت: معامله کننده و حامی اقدام نظامی. بولتون همه تلاش خود را به کار گرفت تا دومی را پررنگ تر کند. اما این 10 روز به وضوح نشان داد که انتخاب شخص ترامپ کدام است؛ او به دنبال تثبیت تصویر اولی است.
ترامپ با یک سری پیش زمینه های ذهنی درباره جهان وارد کاخ سفید شد که از نمونه آنها می توان به دشمنی با اتحادها، شک گرایی به تجارت آزاد و حمایت از سلطه گرایان اشاره کرد؛ اما او نمی دانست که این پیش زمینه های ذهنی و باورها را چطور باید به سیاست گذاری تبدیل کند. ترامپ تنها چند مشاور با صلاحیت داشت که با او باورهای مشترکی داشتند. او احساس ناامنی می کرد؛ از این رو، به شماری از تجار کارکشته و افسران نظامی سابق برای پر کردن سمت هایی همچون امنیت ملی و سیاست خارجی رو آورد و افرادی همچون جان کلی، جیمز ماتیس، اچ. آر. مک مستر، گری کوهن و رکس تیلرسون را وارد دولت کرد. اما این افراد وظیفه خود می دیدند که رئیس جمهوری را محدود کنند، نه اینکه به او قدرت ببخشند. آنها هنوز هم موفقیت خود را در ممانعت از وقوع یک سری اتفاق ها ارزیابی می کنند.
اما ترامپ همیشه به «محور بزرگسالان» گوش نمی داد؛ او گاهی اوقات از به چالش کشیدن آنها لذت می برد، اما اغلب مجددا خود را با مشاوره های آنها هماهنگ می کرد. نهایتا ترامپ از مراقبت ها و نظارت های بزرگسالان خسته شد و به یاد آورد که رئیس جمهور است و می تواند به اعضای کابینه دستور دهد. اوج این دوران 17 ژوئیه 2017 بود که رئیس جمهوری یک نشست برای گفت و گو درباره توافق هسته ای ایران به ویژه در ارتباط با ارزیابی تعهدات آن به برجام، برگزار کرد. گروه ترامپ سه گزینه به او ارائه کردند که هیچ کدام خروج از توافق هسته ای را شامل نمی شد. آن زمان بود که بولتون خود را گزینه مناسب برای امنیت ملی دید. ترامپ هم حلقه بزرگسالان را به نوبت کنار گذاشت و آنها را با افرادی جایگزین کرد که قضاوت رئیس جمهوری را بر تفکرات خود در اولویت قرار می دادند. همه این اتفاقات بخشی از فاز اول ریاست جمهوری ترامپ، فاز مقاومت، بودند.
پس از آن دور دوم ریاست جمهوری ترامپ یا همان فاز عمل آغاز شد. او بدون مشاوره با اعضای کابینه خود از برنامه مذاکره با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، خبر داد. سفارت ایالات متحده در اسرائیل را به قدس اشغالی منتقل کرد. آمریکا را از توافق هسته ای ایران بیرون کشید. بر واردات فولاد و آلومینیوم تعرفه اعمال کرد. با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، نشست داشت. جنگ تجاری با چین را آغاز کرد. برای ترامپ این فاز اجرایی بسیار هیجان انگیز بود و انتظارات او را از رئیس جمهوری برآورده می کرد. اما این فاز نمی توانست برای همیشه ادامه داشته باشد. اقدامات او همیشه بر کوتاه مدت متمرکز و اغلب، متناقض بودند. هرگز یک هدف نهایی یا استراتژی برای رسیدن به آن وجود نداشت. ایالات متحده کشور قدرتمندی است و می تواند برخی اشتباهات را برای مدت زمان محدود بدون پرداخت هزینه ای، تجربه کند؛ اما این اتفاق نمی تواند برای دوره نامحدود ادامه داشته باشد.
این دوره نهایتا 21 ژوئن، زمانی که ترامپ دستور به حمله هوایی به ایران را لغو کرد، به پایان رسید. آن زمان بود که تناقضات در سیاست های ترامپ در قبال ایران آشکار شد. او می خواست توافق هسته ای ایران را نابود و علیه این کشور فشار حداکثری اعمال کند؛ در عین حال می خواست که مانع از درگیری آمریکا در یک جنگ جدید در خاورمیانه شود. اما نمی توانست هر دو را باهم داشته باشد! برای بیش از یک سال تظاهر کرد که این دو هدف تناقضی با یکدیگر ندارند. شاید تصور می کرد ایرانی ها بدون درگیری تسلیم می شوند یا در موضع ضعف پای میز مذاکره می آیند. شاید هم اصلا به پایان بازی فکر نمی کرد.
در این میان، تیم امنیت ملی ترامپ هم او را بازی می داد؛ محور بزرگسالان با تعویق یا ممانعت از تحقق خواسته های او و بولتون با حمایت از شدیدالحن ترین گزینه ها همچون اعمال تحریم های ثانویه این کار را کردند. از چند ماه پیش آشکار شده که ترامپ به دنبال جنگ با ایران نیست، اما بولتون مانع از رسیدن دیدگاه های متفاوت دیگر مقامات به او می شود. اکنون واضح است که ترامپ درست همانند کره شمالی، به دنبال گفت و گو با ایران است. لغو حمله به ایران اقدام درستی بود، اما شرایط نباید اصلا به آنجا کشیده می شد. دولت های خارجی اکنون از نقطه ضعف های ترامپ کاملا آگاه هستند و به طور قطع، دولت های پیونگ یانگ، مسکو، پکن، تهران و دیگران این مساله را در اقدامات خود مدنظر قرار می دهند.
دوره اقدام ترامپ را وادار کرد بین معامله کننده و حامی اقدام نظامی یکی را انتخاب کند. این احتمال که در آینده نظرش را عوض کند وجود دارد، اما فعلا به نظر می رسد چارچوب 18 ماه باقی مانده ریاست جمهوری او بر مبنای تصویر معامله کننده تنظیم شده است. این مرتبه هم همانند دوره قبلی، ترامپ به زودی درمی یابد که گروه امنیت ملی و سیاست خارجی همراهی ندارد و در آن زمان تغییرات ناگزیر خواهند بود. شاید مایک پومپئو، وزیر امور خارجه، دوام آورد چون توانایی رنگ عوض کردن طبق شرایط را دارد. اما پیش بینی باقی ماندن بولتون در دولت دشوار است. ترامپ مدت هاست که می داند بولتون بیش از هر چیزی جنگ می خواهد و به همین دلیل او را در رابطه با کره شمالی و ایران به حاشیه رانده است. به هر ترتیب، به نظر می رسد ترامپ مصمم است تا در آستانه انتخابات 2020 تصویر یک معامله کننده را از خود به نمایش بگذارد که در صورت نیاز با متحدانی که از ایالات متحده سوء استفاده می کنند، سخت برخورد می کند و در عین حال، توانایی مصالحه با دشمنان دیرینه را دارد. این مساله برای آمریکا چندان به دور از مخاطره نیست، چون احتمال دارد که ترامپ به توافق های بدی رضایت دهد. ترامپ می تواند نفوذ آمریکا را برای همیشه به نابودی بکشد و به موقعیت آن نزد متحدان آسیب بزند. اما این رویکرد از نظر سیاسی برای ترامپ مفید خواهد بود؛ دموکرات ها اندکی آرام می شوند و صحنه برای دور دوم ریاست جمهوری ترامپ تا اندازه ای آماده می شود. اما آن زمان این احتمال وجود دارد که ترامپ اقداماتی را که در دور اول ریاست جمهوری انجام نداد، همچون خروج از ناتو و سازمان تجارت جهانی، مد نظر قرار دهد. در صورت ریاست جمهوری مجدد ترامپ، نظم بین المللی 75 ساله تحت رهبری ایالات متحده پیش از هر چیز دیگری در مخاطره قرار می گیرد.
منبع: آتلانتیک / مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :