حکومت سوریه پیروز میدان نبرد
چرا بشار اسد سقوط نکرد؟
کریستوفر فیلیپس
دیپلماسی ایرانی: پس از هفت سال جنگ داخلی که نیمی از جمعیت سوریه را آواره و شهرها را به ویرانه تبدیل کرد، و بیش از 500،000 کشته بر جای گذاشت، پرزیدنت بشار اسد در آستانه ی پیروزی قرار گرفته است.
جنگ هنوز تمام نشده چون مناطقی از شرق در دست کرد ها و ادلب در دست شورشیان است. تاوان سنگینی برای این جنگ پرداخته شده و ویرانی های زیادی به بار آورده و با همه ی این ها اسد همچنان در قدرت است. حکومت این رهبر سوریه، بیش از دوران ریاست باراک اوباما، نیکولاس سارکوزی و دیوید کامرون – کسانی که فکر می کردند "ظرف یک ماه" اسد سرنگون می شود – طول کشیده است.
اسد چگونه جان سالم به در برد؟ برخی ناظران منتظر وقوع بهار عربی و فروپاشی قریب الوقوع رژیم اسد بودند. مخالفان داخلی و خارجی اسد، رژیمش را تحت فشارهای جدی قرار داده بودند تا جایی که چندین مرتبه به نظر می رسید فروپاشی داخلی هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد. اما بقای اسد تصادفی نبود: دلایل داخلی و خارجی برای این اتفاق وجود دارد.
نهادهای خود سوریه در تاب آوردن اسد زیر این فشارها و جنگ تاثیرگذار بودند. به ویژه سرویس امنیتی که به اسد وفادار مانده بود. هیچ کودتایی علیه اسد وجود نداشت. زخمی ها و فراری های ارتش اسد در طول چهار سال، از 325000 نفر به 125000 نفر کاهش پیدا کرد اما خیلی ها در اپوزسیون به جای مبارزه از میدان گریختند و تعداد شورشیان به ندرت بیش از 50000 نفر می رسید.
از طرف دیگر، اسد توانست حمایت گروه های اصلی جمعیت سوریه را جلب کند. هم حافظ و هم بشار اسد هر دو حمایت علوی ها، مسیحی ها (8 درصد از جمعیت) درزی ها (3 درصد از جمعیت) و همچنین بسیاری از سکولارهای سنی (از میان 65 درصد جمعیت سنی) را با خود داشتند. آنها خود را مدافعان سکولار پلورالیسم مذهبی نشان دادند. بلافاصله پس از شروع ناآرامی ها در سال 2011، اسد معترضان را خشونت طلب و اسلام گرایان افراطی خواند و هشدار داد که این ها می خواهند بین فرقه ها تفرقه افکنی کنند. به تدریج این شیوه جواب داد. در ابتدا تمام فرقه ها در تظاهرات حضور داشتند، اما با گذشت زمان، علوی ها، مسیحیان و سایر اقلیت ها خود را کنار کشیدند. آنها به علاوه ی بسیاری از سکولارهای سنی یا طرف اسد را گرفتند یا بی طرف ماندند.
اسد همچنین از حمایت ایدئولوژیک برخوردار بود. در ابتدا اسد مصر بود که این شورش ها، از خارج هدایت می شوند و آن قدر این حرف را تکرار کرد که برخی باورش کردند. بقیه نیز از بی ثباتی سیاسی ترسیدند. رژیم با وعده ی انجام اصلاحات جزئی، مانند ایجاد قانون اساسی جدید، حمایت مردم را جلب می کرد.
یکی دیگر از اقدامات موثر رژیم ارعاب بود. مخالفان ادعا می کردند که با تظاهراتشان دیوار ترس را فروریخته اند، اما خیالی خام بود. در آخرین شورشی که علیه حافظ اسد بر پا شده بود، حافظ، 10000 نفر را در سال 1982 قتل عام کرد و این یادآوری مردم را ترسانده بود. مقابله ارتش سوریه با مخالفان پس از 2011، مشابه و حتی شدید تر از دوران حافظ بود.
حتی اگر دخالت کشورهای خارجی هم نبود، این دسیسه چینی های داخلی ممکن بود برای بقای اسد کافی بوده باشند. اما در آگوست 2011، کشورهای غربی از اسد خواستند که کناره گیری کند و علیه او تحریم اعمال کردند. حکومت های منطقه ای، در راسشان ترکیه، قطر و عربستان، روابطشان را با سوریه قطع کردند. و به سرعت دشمنان خارجی اسد شروع به حمایت از مخالفان سیاسی و کمک به شورشیان مسلح کردند. البته این اقدامات با کمک های متحدان سوریه، ایران و روسیه بی نتیجه ماند.
حامیان اسد به طور پیوسته و به هر طریقی از او حمایت می کردند. روسیه 12 بار از حق وتو اش در شورای سازمان ملل برای محافظت از اسد در برابر قطعنامه های غربی استفاده کرد. روسیه و ایران کمک های اقتصادی حیاتی برای مقابله با تاثیرات تحریم ها و جنگ به اسد کردند. این دو کشور همچنین کمک های قابل توجه نظامی هم به اسد کردند.
قدرت های خارجی باعث تضعیف گروه های مخالف مسلح شدند. آنها سعی کردند تا شبه نظامیانی که در هر منطقه دور هم جمع شده بودند را به شکل متحد در بیاورند که نتیجه ی عکس به همراه داشت. تفاوت های ایدئولوژیکی، به ویژه بر سر جایگاه اسلام گرایی، باعث شد تا مبارزان از هم جدا شوند.
اگر غرب به طور قاطع در سوریه دخالت می کرد امکان سرنگونی اسد وجود داشت. اما شکست اسد در الویت های باراک اوباما نبود. آمریکا از همان ابتدا از شورشیان حمایت می کرد اما وقتی هیلاری کلینتون و دیوید پترائوس مدعی شدند که آمریکا باید نقش پررنگ تری در آموزش و تجهیز شورشیان میانه رو داشته باشد، اوباما مخالفت کرد.
همین اتفاق زمانی افتاد که اوباما اسد را تهدید کرد که اگر از سلاح شیمیایی استفاده کند به او حمله خواهد کرد اما وقتی در سال 2013 اسد علیه شورشیان از سلاح شیمیایی استفاده کرد، اوباما حرفش را پس گرفت و ترجیح داد که روسیه با پا در میانی انبارهای سلاح های شیمیایی را نابود کند. شاید اگر اوباما حمله می کرد جلوی حملات بعدی اسد گرفته می شد، اما اوباما می ترسید. او معمر قذافی را در لیبی سرنگون کرده بود و نتیجه ی آن هرج و مرج بود و نه ثبات. او نگران بود که همین اتفاق در سوریه بیفتد. با این حال یک سال بعد اوباما حملاتی را در سوریه علیه داعش آغاز کرد.
وقتی ترامپ به قدرت رسید، اسد در موقعیتی تقریبا امن قرار داشت. به علاوه تمرکز ترامپ در مبارزه با داعش و حمایت از نیرو های کرد بود. در حالی که دو بار به اسد به خاطر استفاده ی مجدد از تسلیحات شیمیایی حمله کرد، به نظر می رسید اولویت او این بود که خود را قوی تر از اوباما نشان دهد نه اینکه واقعا بخواهد آسیبی به رژیم وارد کند.
از بیرون که به این ماجرا نگاه می کنی، پیروزی اسد اصلا یک پیروزی به چشم نمی آید. او بر تلی از خاکستر ایستاده و از کاخ ریاست جمهوری اش به کشور پریشان و محزونش می نگرد. با این حال او هنوز باید قسمت های زیادی از خاک سوریه را پس بگیرد و با حملات تروریستی نیروهای جهادی مقابله کند. او باید با جمعیتی کاهش یافته که توانایی های فکری و فنی اش نیز از دست رفته است، اقتصادی زمین گیر و به شدت مقروض را از نو بسازد. اسد به دو متحد قدرتمندش، روسیه و ایران وابسته است. این دو کشور در نهادها و اقتصاد سوریه نفوذ کرده اند و تاثیر زیادی بر امور کشور دارند. اسد باید میلیون ها سوری را که با جان و مالشان از او حمایت کردند، آرام کند.
با این حال، از دید اسد و همراهانش این مشکلات را می توان از سر راه برداشت، حتی اگر ده ها سال به طول بیانجامد. آنها فقط می خواستند از این جنگ جان سالم به در ببرند که بردند، بنابراین می توان آنها را پیروز خواند.
منبع: آتلانتیک / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33
نظر شما :