لیبرالیسم ایرانی به مراتب بدتر از لیبرالیسم امریکایی

چرا همه مسائل کشور به ترامپ و برجام وصل شده است؟

۱۴ مرداد ۱۳۹۷ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۷۸۲۴۴ اخبار اصلی اقتصاد و انرژی
ابراهیم رزاقی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که الگوی چند سال ابتدایی انقلاب مقدمه کار برای شکل دادن الگوی اقتصاد دینی بود که درآن زمان با وقوع جنگ، درآمد ارزی پایین، تحریم های سنگین، چند شهر جنگ زده توانست کشور را سرپا نگاه دارد که اکنون هم می تواند مدل توسعه مناسبی برای اقتصاد کشور در این بحران کنونی باشد.
چرا همه مسائل کشور به ترامپ و برجام وصل شده است؟

 

عبدالرحمن فتح الهی – در نابه سامانی های اخیر اقتصادی و اجتماعی کشور آن چه بیشتر نگاه جامعه و مسئولین را به خود معطوف کرده، بینش تاکیتیک محوری و انجام برنامه های کوتاه مدت برای رفع بحران کنونی است. در این وضعیت مساله مغفول مانده توسعه اقتصادی و برنامه ریزی برای شکل دادن به یک الگوی رشد مناسب تجاری در کشور است. چرا که به نظر می رسد حداقل در میان مدت هم چشم انداز روشنی برای حل روابط و تنش های سیاسی و دیپلماتیک وجود ندارد. لذا نباید توان کشور تنها به رفع بحران بگذرد و باید در این شرایط مدل توسعه خود را طرح ریزی کرد تا بتوان علاوه بر حل بحران به رشد کشور هم اندیشید. اما به واقع مدل مناسب توسعه اقتصادی ایران چیست؟ آیا اساسا می توان در سایه فساد سیستماتیک و بحران اقتصادی – اجتماعی کنونی به ارائه مدل توسعه اقتصادی اندیشید؟ تجربه دیگر کشورها در این عرصه می تواند چه کمکی به ارائه الگوی توسعه کشور داشته باشد؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با ابراهیم رزاقی، اقتصاددان و استاد دانشگاه پی گرفته است که در ادامه می خوانید:

در طول چهل سال بعد از انقلاب اسلامی همواره مدل توسعه اقتصادی ایران از آن دست مسائلی بوده که تا کنون نمی توان به طور قاصع و روشن از آن سخن گفت. اما در شرایط کنونی و در سایه نابه سامانی های اقتصادی به واقع آن چه بیش از پیش حس می شود توسعه، رشد و پیشرفت اقتصادی کشور بر اساس مدلی روشن و شفاف است. اساسا در این شرایط می توان به مدل توسعه اقتصادی کشور در سایه بازگشت تحریم ها نگاه داشت؟

ببینید در سوال شما یک نکته مهم وجود داشت که نباید در خصوص آن اشتباه برداشت کرد. در طول این چهل سال جمهوری اسلامی بر اساس قانون اساسی خود الگوی توسعه ایش را به صورت کاملا شفاف و روشن بیان داشته است. اما در نگاهی کلی الگوی توسعه اقتصادی کشور هم با الگوهای سوسیالیستی و چپ و هم با منش لیبرالیستی تفاوت های عمده ای دارد. از این جهت نباید در این الگوها به دنبال یافتن مدل توسعه اقتصاد ایران بود.

اما مدل چپ و راست جهانی دیگر آن دیدگاه سنتی، کلاسیک و در عین حال دگم را با خود ندارد. امروز سوسیالیسم با مدل دموکراسی لیبرال به راحتی گره می خورد. اما چرا اقتصاد ایران این مساله مرزبندی و یا عدم مرز بندی را هنوز در خود هضم نکرده است؟

این نگاه اگر چه در دوران مدرن تغییراتی را پیدا کرده اند، اما نمی توان منکر ذات و سرشت آنها شد. لذا این سرشت آنها است که نمی تواند مدل مناسبی برای توسعه و رشد اقتصاد ایران باشد. در گذشته اقتصاد آزاد به واقع استثمار کارگر بود. هر چند که در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و پررنگ شدن مساله رفاه قدری از این سلطه سرمایه داری بر کارگران کاسته شد، اما همچنان قدرت و حرف اول و آخر را در این جوامع سرمایه و سرمایه دار می زند. در این راستا حتی گفته مهم مارکس که کارگران جهان متحد شوید به سود لیبرالیسم و کاپیتالیسم امروز جهانی مصادره شده است. به عبارت دیگر اکنون سرمایه داری شعار می دهد که سرمایه داران جهان به منظور کنترل 7 میلیارد انسان این کره خاکی متحد شوید. اما در این میان جمهوری اسلامی بر اساس نگرش متفاوت از کمونیسم و لیبرالیسم و بر پایه اصل دوم قانون اساسیش معتقد است که معاد برای تعالی انسان به سوی خدا باید منشا عمل باشد. پس به نوعی می توان مدل اقتصادی کشور را اقتصاد دینی و یا الهی نامید. در اصل سوم قانون اساسی هم مساله عدالت خواهی و مبارزه با ظلم مطرح شده است. اما در قسمت اقتصادی و رفاهی که مد نظر ما است قانون اساسی به صراحت اعلام می کند که دولت باید برای همه ملت خوراک، پوشاک، مسکن، کار، بیمه، درمان و امکان تحصیل رایگان را فراهم کند. حال این که دولت در این سال ها این اصل را رعایت کرده یا نکرده، نمی تواند اصل قانون را زیر سوال ببرد، بلکه اینجا باید دولت و مسئولین را مواخذه کرد که چرا قانون اساسی کشور در زمینه الگوی توسعه اقتصادی اجراء نشده است.

این مدل اقتصاد الهی چه الگوی توسعه ای را مطرح کرده است. چرا که در طول این سال ها اقتصاد به واقع با خود مدل روشنی برای تعالی و پیشرفتش نداشته است؟

اتفاقا بر اساس همان قانون اساسی و بر مبنای اصل 43 ام تاکید دارد که دولت باید از طریق تعاونی ها کار و مساله معیشت ملت را حل کند. لذا در این مدل جمهوری اسلامی الگوی توسعه خود را مطرح کرده است. یعنی بر اساس این اصل اقتصاد کشور باید تعاونی محور باشد. به طوری که دولت در آن نباید به عنوان کارفرمای مطلق مطرح شود. همان طوری که بخش خصوصی هم نباید با در راس قرار دادن سرمایه و سرمایه دار خود را محق اقتصاد کشور بداند. در این راستا در اصل 44 مساله بخش خصوصی و تعاونی دولتی به صورت موازی در مدل اقتصادی کشور به عنوان موتور محرک معرفی می شوند. اما باید تفکر اصلی این الگوی توسعه در قالب همان تعاونی باشد که مساله همه برای یکی و یکی برای همه را مطرح می کند. ولی در صنایعی مانند هسته ای، کشتی سازی، صنایع دفاعی و یا صنایع هوا و فضا که از عهده و توان تعاونی ها و حتی بخش خصوصی خارج است، باید دخالت دولت صورت بگیرد. لذا با توجه به این موارد کلی مدل و الگوی توسعه ای ما برای کشور روشن می شود. باز تاکید می کنم که اگر در برخی موارد این مساله از سوی دولت ها در طول این چهل سال پیگیری نشده است، نمی تواند مدل را زیر سوال ببرد. بلکه باید عملکرد دولت ها را در طول این سال ها زیر سوال برد.

اما به واقع چرا در طول این سال ها این مدل اقتصاد الهی که شما به آن باور دارید به بار ننشسته است و ما امروز شاهد این وضع آشفته در اقصاد کشور هستیم که رنگ و بویی از مدل مذکور ندارد؟

این سوال را باید از وارثان آقای هاشمی رفسنجانی در طول این سی سال پرسید. سیاست های تعدیل ساختاری که امروز شرایط را برای رانت و فساد و دلار 10 و 12 هزار تومانی به وجود آورده است مانع از محقق شدن آن مدل در قانون اساسی شد. همان سیاست های دولت سازندگی بخش خصوصی را به یک باره صاحب اقتصاد کشور در طول این سال ها کرد. دولت آقای خاتمی، احمدی نژاد و روحانی هم اگر چه در مسائل سیاسی با هم اختلاف نظر داشته و دارند، اما همگی پیرو همین سیاست های اقتصادی تعدیل ساختار هاشمی رفسنجانی بودند. من معتقدم که سیاست های شبه لیبرالی که اکنون دامن اقتصاد کشور را گرفته به مراتب از مدل آمریکایی آن بدتر است. در آمریکا امکان دارد دولت به نفع تولیدکنندگان و برای حمایت از مردم در بخش خصوص گاهی دخالت کند. اما به جایش در مدل شبه لیبرالیمان ما به واردکنندگان داخلی و برخی تولید کنندگان یارانه های کلان را از منابع ارزی دولتی می دهیم، بدون کوچک ترین حسابرسی و حساب کشی که امروز می بینید داد مردم از این میزان از فساد در آمده و چه اعتراضاتی را در میان ملت شکل داده است. لیبرالیسم آمریکا به فکر تولید است، اما لیبرالییسم خام و نپخته ایرانی به فکر واردات بیشتر و بیشتر.

به واقع در طول این چهل سال این مدل مورد نظر شما هیچ گاه پا به عرصه وجود گذاشته است؟

 بله در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی و به خصوص در دوران دفاع مقدس این مدل، مدل موفقی برای رشد و توسعه ایران بود که اتفاقا هم بسیار کارآمد بود. اما بعد از پایان جنگ و روی کار آمدن آقای رفسنجانی به یک باره این مدل از میان رفت. ما بر اساس همین مدل در زمان جنگ توانستیم تولید صنایع دفاعی را کامل کرده و از واردات بی نیاز شویم. صنایع قطعه سازی، کشاورزی و یا صنعت خودروسازی. پس این مدل واقعا در کشور محقق شده و کارایی اش را هم ثابت کرده است. در همان دوران جنگ دولت در قالب همان تعاونی ها مواد غذایی مردم را با نرخ بسیار پایین در اختیار مردم می گذاشت. مساله توزیع ثروت و شکاف طبقاتی حال حاضر که به شدت منبعث از جامعه لیبرالی و سرمایه داری است، در آن زمان وجود نداشت. حتی تولیدات کارخانه ها هم که در آن زمان خصوصی نشده بود به تناسب وسع مردم در اختیار جامعه قرار می گرفت. در دوران جنگ طبقه بالا و پایین جامعه به قدری به هم نزدیک شدند که ما توانستیم 8 سال جنگ را با اتحاد مردم پشت سر بگذاریم. اما امروز در جنگ کنونی خبری از آن جامعه و مدل نیست. همین مساله هم سبب شده تا جامعه اعتراض خود را از این شرایط نشان دهد. حق هم دارند. در این راستا رسانه ها هم رنگ و بوی همان مدل شبه لیبرال را به خود گرفته اند. صدا وسیما که گویا دوست ندارد خبر و مطلبی را در خصوص وضعیت امروز جامعه در اختیار افکار عمومی قرار دهد تنها به حاشیه بردن جامعه را مد نظر قرار داده است. در این راستا همه کانال های رادیو و وتلویزیون به برنامه های لوسی بدل شده اند که فقط و فقط تمایل دارند ملت را از واقعیت ها دور کنند. از فقر و مشکل معیشتی مردم. نه خبر از تحلیلی و نه نشانه ای از آگاهی رسانی و روشن گری. فقط و فقط الگوی جامعه آزاد برای به حاشیه بردن مردم در پیش روی صدا و سیمای این مملکت است تا جامعه را تخدیر کند.

آیا آن مدل سال های ابتدایی انقلاب در صورت تداوم، پاسخ گوی شرایط کنونی اقتصاد جامعه و روابط و مناسبات حال حاضر تجارت بین الملل می‌بود؟

بله. آن مدل، مدلی بود که تنها چند سال از آن گذشته بود. لذا به مرور زمان چکش بیشتری می خورد و پخته تر هم می شد. من معتقدم که الگوی چند سال ابتدایی انقلاب مقدمه کار برای شکل دادن الگوی اقتصاد دینی بود که درآن زمان با وقوع جنگ، درآمد ارزی پایین، تحریم های سنگین، چند شهر جنگ زده توانست کشور را سرپا نگاه دارد. در آن دوران خانه سازی به عنوان مسکن انقلاب اسلامی سیاستی بود که می توانست دغدغه مسکن را در طول این سال ها به شرط تداومش برطرف کند. اما امروز آقای آخوندی به صراحت اعلام می کند که اساسا وظیفه دولت خانه سازی برای مردم و به ویژه قشر ضعیف جامعه نیست. اگر وظیفه دولت این نیست، پس چرا به شما بودجه تعلق می گیرد؟ با آن بودجه چه کار می کنید؟ چرا اسم وزارتخانه ای که اکنون تصدیش به شخص نالایقی مانند آخوندی رسیده است، وزارت راه، مسکن و شهرسازی است. اصلا برای راه و شهرسازی چه کار کرده اید؟ امروز آقای فتاح اعلام می کند 40 میلیون نفر، یعنی نیمی از جمعیت کشور یا زیر خط فقر هستند و یا نزدیک به خط فقر. این میزان از ثروت و سرمایه کشور کجا می رود؟ این نتیجه مدل بعد از دوران هاشمی رفسنجانی است. اکنون کار به جایی رسیده که مردم هم تحمل این شرایط را ندارند.

از دید شما اکنون مساله تحریم ها، فشارهای سیاسی و تنش های دیپلماتیک به عنوان بخشی از مشکل در کنار مدل شبه آزاد اقتصادی کشور نمی تواند به عنوان بستر ایجاد شرایط کنونی عمل کند؟

مگر در سال های اولیه انقلاب جنگ روی نداد؟ تحریم نبود؟ فشار سایه اش را بر سر ممکلت نینداخته بود؟ چرا آن سال ها توسعه بود. اگر چه در برخی سال ها یا تورم بود و یا روکود، اما باز اقتصاد جان داشت. امروز همه مساله ما شده ترامپ و برجام. مگر می شود ایران تا به این اندازه ذلیل شده باشد که با ماندن و یا رفتن برجام و بازگشت تحریم ها کارش به اینجا برسد؟ هنوز هم که تحریم ها، آن هم تحریم های اصلی شروع نشده است. پس شرایط و مشکلات داخلی است نه خارجی.

اما به واقع مدل های توسعه ای در جهان روی داد که توانست کشورهای نابود شده ای مانند آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم را دوباره احیا کند و حتی کار به جایی رسیده که اکنون برلین و توکیو جزء قطب های اقتصاد بین الملل هستند یا مدل چین که با آن میزان از جمعیت توانسته با جداسازی سیاست از اقتصاد، هم حکومت کمونیستی خود را حفظ کند و هم تجارت به شدت لیبرالی و اقتصاد آزادش را داشته باشد. در سایه این مساله مدل ایران در این شرایط باید همان مدلی که شما گفتید باشد، یا می توان نیم نگاهی هم به این مدل ها در جهان داشت که کارآیی خود را پس داده اند؟  

اگر چه مدل توسعه ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم توانست این دو کشور را به قطب های اقتصادی کنونی جهان بدل کند، اما باید اقتضائات و شرایط داخلی را مد نظر داشت. ایران، نه ژاپن است و نه آلمان. همین آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم با تکیه بر سرمایه های داخلی اندک برای تولید داخلی توانستند خود را دوباره احیاء کنند. در همان دوران سخت هیچ آلمانی و ژاپنی کالایی غیر از ساخت خودش را نمی خرید که بتواند در احیای کشورش نقش داشته باشد. دقیقا شبیه به مدل توسعه آمریکا در سال های ابتدایی شکل گیریش بعد از استقلال از بریتانیا. در سال های اولیه انقلاب اسلامی هم مثلا تعاونی مصرف کنندگان کالاهای اساسی را در اختیار مردم قرار می داد. در عین حال تعاونی توزیع هم وظیفه تهیه و توزیع مواد اولیه تولید مانند کشاورزی را بر عهده داشت. لذا در سایه این مدل هم مواد اولیه تولید فراهم بود و هم کالا با نرخ مناسب دست ملت می رسید. در همان مدل هم بخش تعاونی بود، هم بخش خصوصی بود و هم دولت؛ اما همگی سهم و حدود خود را می دانستند. هیچ بخشی بر دیگری سایه نینداخته بود. در همان مدل چین که به آن اشاره داشتید که اتفاقا هم نمونه بسیار مناسبی برای این بحث است در این سال ها چند میلیون نفر، تاکید دارم چند میلیون نفر از خود حزب کمونیست چین که حزب حاکم است به حبس های طولانی و یا ابد و حتی اعدام فقط به دلیل فساد سیاسی و اقتصادی محکوم شدند. این مساله یقینا سبب می شود که مدل لیبرالی چین برای اقتصاد در یکی کشور کمونیستی جواب دهد. آیا در جامعه ما اهمیت به تولید و مصرف کالای داخلی مانند ژاین و آلمان وجود دارد و یا برخورد جدی و قاطع با مقوله فساد مانند چین؟ لذا اگر چه هر کدام از این مدل ها می تواند درس هایی برای به روز کردن مدل توسعه کشور داشته باشند، اما نمی توان به تقلید صرف از آنها پراخت.

کلید واژه ها: ایران آمریکا چین آلمان ژاپن ابراهیم رزاقی الگوی توسعه اقتصادی


( ۱ )

نظر شما :