ترامپ باید نفسی عمیق بکشد
پومپئو و ایران: یک طرز تفکر عجیب
جان لیمبرت
دیپلماسی ایرانی: "مجاهد خشمگین تو کوچه کمین کرده، آمریکایی بیا بیرون. خونتو روی زمین می ریزم."
اعضای گروه مجاهدین خلق (گروهک منافقین)، با گویش کردی این آواز را می خواندند. اکنون همین گروه که خودش را دموکرات و کثرت گرا جا زده، خود را بهترین جایگزین برای حکومت ایران می داند. برای این منظور حمایت احزاب چپ و راست آمریکا را به دست آورده است.
سخنرانی وزیر امور خارجه، مایک پومپئو، یکشنبه شب در کالیفرنیا، برخی از واقعیت های اساسی راجع به رویکرد دولت در قبال ایران را آشکار کرد.
- دولت نمی داند پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، چه می خواهد. فقط می داند چه چیزی را نمی خواهد.
- دولت به دنبال خطاها و اشتباهات ایرانی ها در طول این 40 سالی که از انقلاب می گذرد، می گردد، اما این موضوع را نادیده گرفته است که مردمی در آن انقلاب بزرگ حضور داشتند که خواستار یک ایران دموکراتیک بودند.
- دولت هیچ درکی از جریان های موافق و مخالف در طول تاریخ و حیات سیاسی ایران ندارد. او کل جمهوری اسلامی را شیطان محض می داند.
- هیچ پیام منسجمی برای ایران ندارد. از یک سو، پومپئو می گوید که مردم ایران باید از همان آزادی که ایرانی های آمریکا از آن لذت می برند، متنعم باشند. از سویی دیگر، پرزیدنت ترامپ در توییتی شبانه، ایرانی ها را تهدید به مرگ می کند.
- ترامپ و دولتش هنوز الویتشان، تخریب اقدامت اوباما است. در مورد ایران نیز، دولت از تخریب کوچکترین دستاورد دیپلماتیکی نگذشته است.
مردم ایران قطعا سزاوار حکومتی هستند که با شایستگی با آنها برخورد کند. امور خارجه، لیستی بلند از علل نارضایتی از این حکومت را خواند. سوال هایی که جوابی به آنها داده نشد عبارتند از: خوب که چه؟ و حالا می خواهید چه کار کنید؟
مقامات دولتی آمریکا به وضوح نمی دانند که در ایران، پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، چه می خواهند. اگر دولت ایران قرار بود فردا سرنگون شود، دولت ترامپ دچار بحث و منازعه داخلی می شد چون هر کدام از مقامات ادعا می کردند که گماشته ی خودشان بهترین رهبر برای ایران دموکراتیک جدید است. بعضی ها هم، از جمله مشاور امنیت ملی، جان بولتون و همراهانش، از مجاهدین خلق (منافقین) دفاع می کردند.
سخنرانی پومپو نشان داده است که این دولت هیچ علمی یا علاقه ای به تاریخ ندارد. اگر می داشت، این درس را از تاریخ می گرفت که دخالت در سیاست های داخلی سایر کشورها معمولا منجر به سرنگونی دولت، ظهور دیکتاتور جدید و یا گماشته ی ناکارآمدی خواهد شد که مردم از او متنفر هستند و مدام باید آمریکا از او حمایت کند.
اگر سیاست دولت کنار گذاشتن دیپلماسی است – گوش دادن، صبور بودن و مدارا کردن – قرار است آن را با چه چیزی جایگزین کنند؟ به نظر می رسد آمریکا می خواهد به همان دور باطل با ایران برگردد. تقریبا 40 سال است که تهران و واشنگتن دو طرف یک دره ی عمیق ایستاده اند و به همدیگر ناسزا می گویند و تهدید می کنند و خط و نشان می کشند. تنها نتیجه ی این رویکرد این بود که هر طرف خودش را بر حق بداند. قلدری کردن در روابط بین الملل، تنها باعث می شود که طرف مقابل موضع افراطی تر اتخاذ کند.
وزیر امور خارجه و سایر مقامات این دولت باید یک نفس عمیق بکشند. به قول ایرانی ها "باید در تشت آب سرد بنشینند." باید از خودشان بپرسند قرار است عاقبت کار ما با ایران چه باشد؟ چگونه می خواهیم به آن سرانجام برسیم؟ از این همه قیافه گرفتن و تهدید و توهین، چه چیزی نصیب ما می شود؟
ایران از سال 1978 کابوس شبانه ی آمریکا بوده است. در هر دو طرف، ترکیبی از خصومت متقابل، سوء ظن، سیاست های داخلی اشتباه، دیپلماسی بی منطق، بد شانسی، و زمانبندی اشتباه، مانع رخ دادن تغییراتی شده است که به نفع هر دو کشور باشد. سخنرانی اخیر وزیر امور خارجه نشان می دهد که حتی اگر تمام این حرف ها، تلاشی ناشیانه برای پرت کردن حواس ها از خرابکاری رئیس جمهوری در هلسینکی نباشد، باز هم این دولت هیچ درسی از 40 سال گذشته نگرفته است.
منبع: لوبلاگ / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33
نظر شما :