مذاکره هلسینکی، تصویر کاذب جنگ سرد
ترامپ تصویر مضحک تاریخ را تکرار کرد
نویسنده: دکتر عبدالرحمن ولایتی- دکتری روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: درست از چند هفته قبل تمرکز و تاکید قریب به اتفاق رسانه های خبری، تحلیلی جهان، معطوف به شهر هلسینکی فنلاند بود و به تعبیر ادبیات مجازی هشتک # روز بیشتر کاربران فضای مجازی و اینترنتی توییت عبارت #هلسینکی# بود که در نهایت چند روز پیش مصادف با شانزدهم جولای رویداد مهم هلسینکی رقم خورد و دیدار و مذاکره سران دو دولت روسیه و ایالات متحده آمریکا به وقوع پیوست و بلافاصله در کانون توجه کارشناسان سیاست و روابط بین الملل و همچنین مفسران تحلیلی خبری جهان قرار گرفت و البته تفاسیری متواتری نیز از آن استنتاج شد.
در این میان شاید مهمترین تحلیلی که بیشتر توجهات افکار عمومی جهان را به خود جلب کرد نظر متفاوت و تامل بر انگیز توماس فریدمن، کارشناس برجسته سیاست خارجی بود که با لحاظ محتوا و بیانیه کنفرانس خبری مذاکرات، دونالد ترامپ را متهم به خیانت به قانون اساسی آمریکا کرد و در اظهار نظری متفاوت و عجیب وی را عنصر محرز اطلاعاتی روسیه و یا در مضحک ترین حالت یک فرد شیفته تیترهای خبری تلویزیونی خواند.
اکنون فارغ از بمب خبری هلسینکی در بعد شکلی آن و همچنین اظهار نظر کارشناسان برجسته سیاسی من جمله ریچارد هاس و توماس فریدمن که بیشتر با رویکرد تقویت منافع ملی دولت متبوع خود به تحلیل مذاکره پرداختند، مذاکره فی مابین ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ که در شهر هلسینکی یا به اصطلاح مرسوم عصر جنگ سرد، پایتخت دیپلماسی جهان اتفاق افتاد، تداعی واقعی و توصیفی به عینه از تعبیر فلسفی مارکس از تاریخ بود که زمانی گفته بود؛ " تاریخ دو بار تکرار می شود بار اول بصورت تراژدی و بار دوم به شکل مضحک و قهرمانان نیز دو بار ظاهر می شوند بار اول در قالب اسطوره بار دوم در شکل دلقک".
این بار هم در هلسینکی صورت دوم آن یعنی هم در بعد مضحک و هم در قالب دلقک به نمایش عمومی در آمد. در واقع نمایش هلسینکی که بیشتر به ابتکار دونالد ترامپ رقم خورده بود تصویر و برداشت معقول و واقعی از ساختار فعلی سیاست بین الملل نبود و به تعبیری تکست با کانتکست و یا متن با زمینه به هیچ وجه همخوانی نداشت و بیشتر برخاسته از یک هوس شخصی و فردی رییس جمهور ترامپ بود که در تداوم اقدامات ساختارشکنانه خود نقبی نوستالژیک به عصر جنگ سرد زد و برای لحظاتی هم شده در منظر افکار عمومی جهانی نظام سرد دو قطبی شوروی-آمریکا را احیاء کرد البته با بررسی کنشهای دونالد ترامپ و تیم همراهش در کاخ سفید و پنتاگون نسبت به جمهوری فدراتیو روسیه از زمان تصدی مقام عالی رییس دولت ایالات متحده آمریکا شواهد و نشانه ها حاکی از این است که زیاد هم ناخرسند نیست که بازی نظم جهانی را در قالب عصر سرد شوروی جلو ببرد و حتی جمیع کنشهایش خواسته یا ناخواسته در جهت ارتقاء و تقویت منافع ملی تاواریش پوتین بوده است و این همان نکته ای بود که کاسه صبر توماس فریدمن را لبریز کرد و باعث شد که وی پرده از تردیدهای خود نسبت به ترامپ برداشته و ایشان را متهم به خیانت به منافع ملی و پایه قانون اساسی دولت آمریکا کند و البته در ادامه اظهار داشت که دونالد ترامپ باید در قامت رییس دولت ایالات متحده آمریکا و حافظ ارزشهای لیبرالیسم به پوتین در هلسینکی تاکید می کرد که شما ما و دموکراسی ما، در دو شکل آن هم اقتصادی و هم امنیتی -اتحادیه اروپا و ناتو را به تمسخر گرفته اید که باید عذرخواهی و جبران کنید که متاسفانه نه تنها هیچ کنشی در این ارتباط نداشتند بلکه در قبال تامین و صیانت از منافع ملی کشورش وا دادند و این همان عنصر خیانت است.
در بعد ثانوی رویداد هلسینکی که بررسی محتوای مذاکرات را در بر می گیرد آنچه از رسانه ها و محافل خبری به بیرون نشت کرده است و البته تا حدودی قبل از مذاکره نیز تقریبا موضوعات آن حتمی شده بود نشان می دهد که در بعد محتوایی نیز منجر به تعریف و تثبیت فضایی جدید در قامت همان عصر سرد پیش نرفته که البته این بعد هم متاثر از شکل کاذب مذاکره است و ضرورتا از آن نتیجه مورد انتظار ترسیمی برخوردار نخواهد بود چرا که عناصر و صاحب کرسی های مذاکره در موضع برابر نبوده و از ابزار و قدرت تاثیرگزاری یکسان نیز برخوردار نیستند و تقلایی برای فضاسازی و بازگشت به فرمول پیشین معادلات سیاسی که در دهه های قبل در قالب تقابل سرد و یا نبرد امنیتی، سیاسی رقم می خورد بیشتر یک کج سلیقگی سیاسی است که از ذایقه تیم منحصر دونالد ترامپ برخاسته است و اینکه این یک رفتار مغایر با اصول سیاست خارجی آمریکا بوده و در نتیجه به نفع تقویت منزلت دولت روسی پیش رفته است که به طور حتم به عنوان یک خبط استراتژیک در کارنامه سیاست خارجی دولت ترامپ ثبت خواهد شد و در این بین آنچه آشکار است دونالد ترامپ با همان الگوی تجاری و معاملاتی خود به پیشواز ولادیمیر پوتین رفته و بسته پیشنهادی خود را که علی الظاهر شامل مساله فرسایشی مناقشه فلسطین -اسراییل و آینده سوریه و استقرار رژیم حکومتی آن و همچنین نوع رابطه با دولت جمهوری اسلامی ایران است به دولت روس ارائه داده تا معادلات را مطابق با چشم انداز ترسیمی خود به پیش برده و به نتایج دلخواه خود دست یابد و در این میان پیش بینی های جامعه رسانه ای بین المللی از پوتین و دولت روسیه نیز پذیرش پیشنهادهای پرزدنت ترامپ و توافق با الگوی نظم جدید جهانی است.
اما آنچه از صفحات کانال های متعدد تلویزبونی به گوش مخاطبان جهانی از نطق کنفرانس خبری ولادیمیر پوتین شنیده شد آن قدرها هم نشان از موفقعیت معامله ترامپی نداشت و پوتین هم به سیاق کنشهای پیشین در عرصه های دیپلماتیک جهانی نشان داد که نمی خواهد یک بازیگر کاملا دست و پا بسته باشد و در نقش عامل ایالات متحده عمل کند و حیثیت و اعتبار تاریخی امپراطوری عظیم روسیه را بر باد دهد و به همین جهت به نظر می رسد دور دوم و حتی سوم مذاکرات دوجانبه پوتین-ترامپ ادامه یابد ولی در نتیجه گیری کلی در قالب یک جمله کوتاه می توان گفت که عصر مذاکرات دوجانبه و نسخه پیچی جهانی به سبک استالین-چرچیلی گذشته است و قاعده نظام بین الملل این تیپ رفتارهای رعیت پرورانه را پس می زند ولی این را هم نباید از نظرها دور داشت که قاعده بازی سیاست جهانی بسیار سیال بوده و در بستر نظام تک قطبی آمریکایی همه چیز قابل تغییر و یا به اصطلاح ترامپی قابل معامله است و حتی استثنای روسی هم ندارد....
نظر شما :