پرهیز از نگرش ایستاتیک به کشورهای دیگر
با عینک جدید روابط ایران با منطقه را تحلیل کنیم
نویسنده: حجت الله جودکی، کارشناس مسایل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: تقریبا همه ما به طور کم و زیاد نسبت به آنچه در اطرافمان می گذرد، شناخت داریم و حتی ممکن است این شناخت کاملا درست باشد. اما این شناخت درست در مرحله عمل است که مشخص می شود کاربردی و یا غیرکاربردی است. اگر از افراد جامعه سئوال کنیم و از آن ها بخواهیم دانسته های خود را در مورد یک موضوع مشخص به ما بگویند، این معما تا حدی روشن تر می شود. مثلا از آن ها بخواهیم هر چه درباره منطقه قفقاز می دانند، بیان کنند.
تقریبا همه آن ها از آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، قره باغ، زبان ترکی، عاشیقلار، جنگ های ایران و روسیه، قرارداد گلستان و ترکمن چای، نظامی گنجوی، و... مطالبی می دانند و حتی ممکن است مطالب آن ها صد درصد درست باشد. اما سئوال اینست آیا این مطالب بیانگر همه قفقاز است یا خیر؟ جواب سئوال منفی است، زیرا همه این ها جزئی از قفقاز هست، ولی قفقاز به منزله همه این ها نیست و خیلی فرا تر از اینهاست.
در اصطلاح امروز به این شناخت، نگرش ایستاتیک می گویند زیرا ممکن است این باور سالیان دراز وجود داشته باشد و هر کس بپندارد که قفقاز را می شناسد. بر عکس این، نگرش دینامیک است. نگرش دینامیک کاملا پویا است و به این شناخت حداقلی بسنده نمی کند. کاربرد این دو روش همانند ماهی گیری در یک برکه ساکن و یک رودخانه پرشتاب و خروشان است. به جرأت می توان گفت نگرش ما نسبت به سایر کشور ها به شکل ایستاتیک است یعنی با گذشت سال ها همچنان بر اساس آنچه از قبل درباره یک کشور می دانسته ایم، تصمیم می گیریم. در حالی که آن شناختِ درست، تاریخ مصرفش پایان یافته است و قطعا تصویر امروزی آن کشور، هرگز به مثابه آنچه در طول سالیان گذشته بوده، نیست.
کشورهای بزرگ دنیا در سیاست خارجی به روش دوم عمل می کنند و تقریبا اقداماتشان روزآمد است. اگر برنامه خبری تلویزیون فارسی بی بی سی را نگاه کنیم، این پویایی را به روشن ترین شکل ممکن می بینیم. در مورد یک حادثه جدید در اقصی نقاط دنیا، بلافاصله با یک متخصص ایرانی فارسی دان در نقطه دیگری از دنیا ارتباط برقرار کرده و گزارش نسبتا قانع کننده ای به بیننده می دهد. قطعا این روش کاری بدون مطالعه، شناخت، پویایی و انسجام فکری ممکن نیست. به همین دلیل تحلیل آن ها از جامعیت بیشتری برخوردار است.
کشور ما هم نیازمند این چنین شناخت پویایی در خصوص جهان خارج است. به همین دلیل باید به طور علمی بدانیم در اطراف ما چه می گذرد و شناخت درستی از تحولات فکری، سیاسی، فنآوری، نظامی، فرهنگی و... دیگر کشور ها داشته باشیم، پیوسته مطالعه کنیم و پویایی مورد نظر را به دست آوریم.
با چنین نگرشی می توانیم فاصله موجود میان خود و دیگران را با معیارهای دقیق اندازه گیری کرده و در نتیجه دست به اقدامات لازم بزنیم، بدون داشتن چنین عینکی، رفتار ما به منزله راه رفتن بدون چراغ در تاریکی است و امکان به بیراهه رفتن بسیار زیاد است. جالب اینکه با مطالعه تاریخ درمی یابیم خداوند از همان ابتدا به همگان توصیه کرده چنین روشی را اتخاذ کنند و از روش های غیرعلمی دیگر بپرهیزند، افسوس که انسان فراموش کار است!
اگر همه افراد کشور ما از ریز و درشت، به این توصیه عمل کنیم، آنگاه در همه زمینه ها به رشد و تعالی می رسیم. شما خواننده عزیز دو واژه علم و ظن را در قرآن جستجو کنید، نتایج حیرت آور است. خداوند به همه دستور داده «ولا تقف مالیس لک به علم» از آنچه بدان علم ندارید، پیروی نکنید. اجتنبوا کثیرا من الظن، ان بعض ظن اثم و در جای دیگری گفته: اجتنبوا کثیرا من الظن، ان الظن لا یغنی عن الحق شیئا. یعنی از ظن، یا شناخت بر اساس ظن و گمان، پیروی نکنید، زیرا بعضی از این شناخت های ظنی گناه است و این ظن و گمان باری از حقیقت ندارد!
البته لازمه چنین کاری مطالعه و اندیشیدن است، دوران خواب دیدن و یا چون افسانه بابا طاهر عریان عمل کردن به سر آمده، زیرا از آنان طرفی بسته نمی شود. اگر هم کسی خواب ببیند، این خواب برای او الزام آور است و دیگران باید به روش علمی ادعاهای او را بررسی کنند. به یاد دارم در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فرمانده ما در ضرورت عملیات والفجر مقدماتی سخنرانی و دلایل زیر را به عنوان لازمه حمله بیان کرد، وی گفت بسیاری از علما خواب دیده و خوابشان را برای ما نقل کرده اند و در خواب به ایشان گفته اند حمله کنید که پیروزید. دلیل دیگر ضرورت عملیات والفجر مقدماتی به گفته ایشان این بود که عراق در این منطقه دو تیپ نیرو دارد و ما اکنون در این منطقه چهار تیپ نیرو داریم و در قرآن گفته شده هر کدام از شما مومنان قادر هستید بر ده نفر پیروز شوید و سپس تخفیف داده و گفته است حداقل بر دو نفر می توانید غلبه کنید و ما اکنون با این منطق حداقلی می توانیم هشت تیپ عراقی را نابود کنیم!
این عملیات با شکست روبرو شد و بیان خاطرات آن فرصت دیگری را می طلبد. به نظر می رسد مشکل اساسی این بود که وقتی فرمانده این سخنان را گفت ما به سادگی باور کردیم و نپرسیدیم این علما چه کسانی هستند؟ چه کسی در خواب به ایشان چنین وعده دروغی را داده است؟ آیا واقعا ما مومنیم و آن ها کافر هستند؟ آیا تیپ زرهی با تیپ پیاده نظام قدرت یکسانی دارند؟ به هر تقدیر نتیجه نشان داد روش کار ما ایراد اساسی دارد و به قول خداوند علمی نیست و بر معرفت ظنی استوار است و چنین معرفتی بی ارزش است.
پیشنهاد بنده این است اکنون با این منطق و یا عینک جدید بیاییم به تحلیل روابط خودمان با کشورهای منطقه بپردازیم، بویژه آنهایی که به دلایل مختلف و متعدد، ما با آن ها مناسبت دوستانه و یا خصمانه داریم، مانند ترکیه، عراق، سوریه، فلسطین، اسرائیل، امارات، عربستان، یمن، بحرین، پاکستان و... کشورهایی که عمدتا در اطراف ما واقع شده اند. به نظر می رسد آنگاه تحلیل ما واقعی تر و بر نقاط ضعف و قدرت خود و دیگران آگاه شده و می توانیم تصمیمات بهتری اتخاذ کنیم. من چنین می اندیشم، اگر این گونه نگرش یا اندیشیدن ایراد و اشکالی دارد، به حکم وظیفه انسانی من را راهنمائی کنید، خداوند به شما پاداش نیک عطا فرماید.
نظر شما :